معارف
حکایت خوبان87 : کمک به چهارصد خانواده فقیر به صورت مخفیانه
نقل شده است از کارها و منش و سیره امامسجاد(ع) این بود که شبهای تاریک و ظلمانی از منزل خارج میشد، و انبانی را که در آن کیسههای درهم و دینار بود به دوش میگرفت، و به درب خانه فقرا و مساکین حمل میکرد، و خانه به خانه در میزد و هرکس بیرون میآمد به او عطا میفرمود. هنگامی که آن حضرت از دنیا رفت، دیگر به مستمندان کمکی نرسید، به همین جهت همه فهمیدند آن شخص ناشناس که به آنها کمک میکرده، امام زینالعابدین(ع) بوده است. (1)
در این رابطه روایت دیگری نقل شده که بعد از وفات آن حضرت، مردم متوجه شدند که امامسجاد(ع) بدون آنکه دیگران آگاه و مطلع شوند، سرپرستی و مخارج چهارصد خانواده را به عهده داشته است. (2)
همچنین از اسماعیل بن منصور نقل شده است که گفت: هنگامی که بدن مطهر امامسجاد(ع) را برای غسل دادن به غسالخانه بردند و به روی تخت گذاردند، نظر بینندگان به پشت مبارک حضرت افتاد که مانند زانوی شتر پینه بسته بود، و این به خاطر بار زیادی بود که بر دوش میگذاشت و به منازل فقرا و مساکین حمل میکرد. (3)
1- بحارالانوار، ج 46، ص 66 2- همان، ج 44، ص 13 3- همان، ج 46، ص 66
مقاله1719 :اصول مشترک شرایع الهی از منظر امام سجاد(ع)
اینکه دین چیست و حقیقت شرایع الهی که در قالب دین اسلام از آدم(ع) تا خاتم(ص) تجلی یافته چه چیزی را به آدمی میآموزد، که انسان با عقل خویش به تنهایی نمیتواند آن را درک و فهم کند، یک مسئله بسیار مهم است؛ زیرا پاسخگویی درست به این سؤال میتواند جایگاه دین را به عنوان راهنمای مردمان برای سعادت و زندگی برتر در دنیا و آخرت مشخص سازد. نویسنده در راستای پاسخگویی به این پرسش به سراغ یکی از بیانات امام سجاد(ع) رفته تا نگرش آن حضرت(ع) را درباره حقیقت دین و شرایع الهی و آسمانی تبیین کند.
***
شرایع متعدد و اسلام واحد
یکی از مهمترین موضوعات و مسائلی که قرآن میکوشد تا به عنوان پایه و بنیاد تفکری و بینشی مطرح کند، وحدت ادیان و شرایع است. قرآن در حقیقت با طرح این مسئله و روشن کردن ابعاد و زوایای آن بر آن است تا وحدت مقصد و مقصود را اثبات کند و همه راهها را به یک صراط مستقیم بازگرداند. از این رو با نقل اساسیترین و کلیدیترین آموزههای همه پیامبران در طول تاریخ از آدم(ع) تا خاتم(ص) نشان میدهد که همه در یک مسیر اصلی و کلی به سمت یک مقصد و مقصود حرکت کرده و دعوت نمودهاند.
بر این اساس در قرآن بارها به اصول دعوت پیامبران چون دعوت به توحید و انکار کفر و شرک (اعراف، آیات 59 و 65 و 73 و 85؛ نیز هود، آیات 50 و 61 و 84) اشاره شده است و از مومنان نیز خواسته شده که با همه اختلاف ظاهری در شرایع و تعدد آنها (مائده،آیه 48؛ شوری، آیه 13)، همه را ارج نهند و به آموزههای وحیانی شرایع پیشین ایمان داشته باشند و ارزش و احترام پیامبران را نگه داشته و میان آنها فرق نگذارند. (همان، و نیز:بقره، آیات 3 و 285؛ آل عمران، آیه 84)
از نظر آموزههای قرآنی، همه شرایط و مناهج الهی در قالب کلی دین اسلام شکل گرفته است (آل عمران، آیات 19 و 85) و همه پیامبران (ع) براساس این حقیقت خود را مسلمان مینامیدند. (انعام، آیه 163؛ یونس، آیه 90؛ احقاف، آیه 15)
اینکه دین اسلام در طول تاریخ یکی است بارها در قرآن تاکید میشود و دلایل برخی از احکام که در قالب شرایع و مناهج متعدد، تغییر یافته نیز بیان شده است که از جمله آنها شرایط خاص زمانی، یا تنبیه و مجازات و مانند آن بوده است.
به هر حال، کلیت دین یکی است که همان اسلام است و شرایع متعدد با توجه به مقتضیات و شرایط زمانی و مکانی و امور دیگر به وجود آمده است. پس میتوان گفت که حقیقت دین، همان اسلام است که اصولی چون توحید، نبوت و معاد در همه آنها یکی است و هیچ اختلاف و تفاوتی در این اصول نیست که پیامبران بدان دعوت میکردند.
حق و عدل و وفا؛ اصول همه شرایع
اما پرسش این است که چه اصولی را میتوان در شرایع یافت که همگی مشترک است و همه پیامبران به آنها دعوت میکردند؟ و برجستهترین اصول و مهمترین آنها چیست؟
در پاسخ به این پرسش هر کسی سخنی گفته و اصولی را مقدم و مهم دانسته است. هنگامی که از امام سجاد(ع) در این باره پرسش میشود که اصول مهم و اساسی شرایع چیست در پاسخ میفرماید: قولالحق و الحکم بالعدل و الوفاء بالعهد؛ راوی میگوید به امام سجاد(ع) عرض کردم: مرا از تمام دستورها و شرایع دین آگاه کنید. امام فرمودند: قول حق، قضاوت عادلانه و وفای به عهد. (خصال ص 113، ح 90)
1- قول حق: حضرت امام سجاد(ع) نخستین و اساسیترین بنیاد شرایع را دعوت به حق باوری و حقگویی دانسته است. البته شکی نیست که حقگویی مشروط به حقشناسی است. تا زمانی که انسان حق را نشناخته نمیتواند حقگویی داشته باشد.
با نگاهی به آموزههای قرآنی میتوان دریافت که حق مطلقی که در برابرش باطلی نیست، خداوند تبارک و تعالی است. خداوند سبحان خود در آیه 53 سوره فصلت میفرماید حق در تمام هستی خود اوست و خداوند بر آن است تا این حقیقت برای انسانها آشکار شود که جز خداوند، حقی نیست. البته خداوند خود را در آیات آفاق و انفس به خلق نشان میدهد تا این شهود و رویت صورت گیرد که جز خداوند حقی نیست و او حق مطلق است؛ اما مردمان نیز باید از این فرصت نمایش و نمایاندن بهره گیرند و ابزارهای شناختی را که در اختیار دارند به کار گیرند تا این مسئله برای آنان روشن شود؛ چرا که بسیاری از مردم ابزارهای شناختی خود را به گناه و فجور مخدوش و آلوده میکنند و قلب و قوه ادراکی خود را از کار میاندازند (اعراف، آیه 179) و به خاطر مجازات فسق و فجورشان، دل و قوه ادراکشان مهر میشود. (بقره، آیه 7؛ انعام، آیه 46؛ جاثیه، آیه 23) اما اگر نفس انسانی در همان حالت تسویه باقی بماند که خداوند آفریده، به الهام فطری و وحیانی، حقیقت را مییابد و خداوند را به عنوان حق مطلق میشناسد و در مییابد که هر چیزی که نام حق بر آن نهاده میشود همان چیزی است که نماد وجهالله بوده (رحمن، آیه 27؛ نحل، آیه 96) و از خداوند نشأت گرفته است (بقره، آیه 147؛ آل عمران، آیه 60) و آنچه باطل است، جز ناحقی نیست که نسبتی با حق و خداوند ندارد؛ ازهمین رو چون خاشاک و کف روی آب است که هیچ حقیقتی نداشته به سرعت از میان میرود؛ زیرا هیچ است. (رعد، آیه 17؛ اسراء آیه 81)
البته شناخت حق مطلبی است و گرایش به حق و قول حق مطلبی دیگر است؛ چرا که هستند کسانی که حق را میشناسند و بدان یقین پیدا میکنند ولی به سبب قلبهای بیمارشان از آن میگریزند و حتی به مخالفت با آن برمیخیزند و منکر آن میشوند. (نمل، آیه 14) اینکه انسانی حق را بشناسد و بدان گرایش یابد و به آن اعتقاد یافته و در فعل و قول بدان پایبند باشد،همان دستور مهمی است که همه شرایع بدان فرمان دادهاند؛ زیرا با اعتقاد به حق است که باطل و نمادهای آن معنا و مفهوم خود را از دست میدهد؛ چرا که اموری چون عدالت و وفاء و مهر و محبت و مانند آن از مصادیق حق هستند و متقابلهای آنها از جمله ظلم و بیوفایی و خشونت از مصادیق باطل هستند. البته این نکته مورد باید یادآوری شود که مراد از قول الحق تنها حقگویی نیست و ترجمه واقعی عبارت بر اساس آموزههای قرآنی همان اعتقاد به حق و ایمان بدان است؛ زیرا واژه قول به معنای اعتقاد در فرهنگ قرآن آمده است.
2. حکم عادلانه: چنانکه گفته شد، عدالت از مصادیق برجسته حق است. به این معنا که اگر بخواهیم یکی از مصادیق مهم حق را بگوییم باید به عدالت اشاره کنیم. عدالت چیزی است که نظام هستی بر محور آن قرار یافته است و خداوند هستی را بر مدار آن آفریده به گونهای که کوچکترین افراط و تفریط و کژی و ظلمی در آن نیست.
بر اساس آیات قرآن از جمله آیه 25 سوره حدید، خداوند پیامبران را فرستاده تا نسبت به حق و عدالت آگاه شده و به عدالت قیام کنند؛ زیرا عدالت به معنای قرار گرفتن یا قرار دادن هر چیزی در جای مناسب آن است که همان موضع حق آن چیز است. از این رو گاه آن را به «وضع کل شی فی موضعه» و گاه به «اعطاء کل ذی حق حقه» تعریف میکنند؛ زیرا قرار گرفتن هر چیزی در جای مناسب آن همان قرار گرفتن هر چیزی در جای حق خودش است. پس اگر انسانها مامور هستند تا به عدالت قیام کنند به این معناست که باید هر چیزی را در جای حق و موضع مناسب خودش قرار دهند و ظلم روا ندارند.
پس چنانکه امام سجاد(ع) براساس آموزههای قرآنی بیان کرده، همه شرایع آسمانی به این حقیقت یعنی اجرای عدالت و حکم آن فرمان دادهاند. اگر این امر در جامعه بشری تحقق یابد همه افراد بشر از این فرصت برابر برای رشد و تعالی و تکامل بهرهمند شده و میتوانند اوج مرتبت و مقام خلافت الهی را تجربه کنند. اما ظلم و بیعدالتی موجب میشود که بسیاری از مردم از این حق محروم شوند. از نظر قرآن، همه دستورهای آسمانی در قالب تقوا معنا مییابد. و نزدیکترین کاری که تقوا را تحقق میبخشد عدالتورزی است. (مائده، آیه 8)
3. وفای به عهد: این نیز همانند دو مورد پیشین از احکام عقل مستقل است و فطرت و عقل بشری به آن حکم کرده و گرایش دارد. وفای به عهد از مصادیق حق و عمل به حکم عقل و عدالت است. اینکه هرکسی به قولی که داده و به پیمانی که بسته وفا نماید و پیمانشکنی نکرده و بیوفایی نکند.
خداوند در آیات چندی به وفای به عقد و عهد فرمان داده است. (نقره، آیه 40؛ مائده، آیه 1؛ اسراء، آیه 34) امام سجاد(ع) در بیان ارزش و اهمیت صداقت و وفای به عهد میفرماید: خیر مفاتیح الامور الصدق و خیر خواتیمها الوفاء؛ بهترین شروع کارها صداقت و راستگویی و بهترین پایان آنها وفا است. (بحارالانوار، بیروت، ج 75، ص 161 - نزهه الناظر و تنبیه الخاطر، ص 93، ح 21) عقل و وحی بر ارزش و اهمیت وفای به عهد در زندگی فردی و اجتماعی تاکید بسیار کرده و همه شرایع به آن فرمان دادهاند.
انسان در زندگی اجتماعی به هر قولی که داده و عهدی که بسته باید وفادار باشد و پیمانشکنی و عهدشکنی نکند. از ویژگی مومن وفای به عهد و از ویژگیهای منافق عهدشکنی است. پیامبر(ص) میفرماید: سه چیز است که در هر کس باشد منافق است اگرچه روزه بگیرد و نماز بخواند و حج و عمره کند و بگوید من مسلمانم، کسی که هنگام سخن گفتن دروغ بگوید و وقتی که وعده دهد خلف وعده کند و چون امانت بگیرد، خیانت نماید. (نهجالفصاحه، ص 422، ح 1280) آن حضرت(ص) همچنین میفرماید: من کان بومن بالله و الیوم الاخر فلیف اذا وعد؛ هرکس به خدا و روز قیامت ایمان دارد، هرگاه وعده میدهد باید وفا کند. (اصولکافی، الاسلامیه، ج 2، ص 364، ح 2) البته در تعامل اجتماعی یا وعده ندهید و عهد و تعهدی برای خود ایجاد نکنید یا اگر کردید باید بدان وفا کنید.
امامصادق(ع) می فرماید: به برادرت وعدهای مده که وفای به آن در توان تو نباشد. (بحارالانوار، بیروت، ج 75، ص 250 - تحت العقول، ص 367)اگر جامعه بشری به این سهگانه از شرایع اسلامی عمل کند هم دنیای خود را آباده کرده و هم خوشبختی و سعادت اخروی را برای خود تضمین نموده است.
مقاله1718 :آثار محبّت به اهل بیت(ع)
از بزرگ ترین امتیازات مذهب شیعه بر سایر مذاهب این است که زیر بنای اصلی آن محبّت است. از زمان شخص نبی اکرم(ص) که این مذهب پایه گذاری شده است، زمزمه محبّت و دوستی بوده است تا به امروز. برای تشدید و توسعه و ماندگاری این محبّتها، در روایات آثاری برای آن بیان شده است که به برخی از آنها اشاره می شود:
1. دستگیری در هفت جا
پیامبر اکرم(ص) فرمود:
«حبّی وحبُّ اهل بیتی نافع فی سبعة مواطن اهوالهنّ عظیمة، عند الوفاة و فی القبر و عند النشور و عند الکتاب و عند الحساب و عند المیزان و عند الصراط؛(118)
محبّت به من، و به اهل بیت من در هفت موضع که سخت وحشتناک است، نافع و سودمند می باشد: 1.لحظه جان دادن؛ 2.در عالم قبر؛ 3. هنگام محشور شدن؛ 4.هنگام گرفتن نامه [اعمال ]؛ 5.در وقت حساب رسی؛ 6.در وقتی [که اعمال با] ترازوی [مخصوص سنجیده می شود]؛ 7.هنگام [عبور از ]صراط.
در جای دیگر فرمود:
«اثبتکم علی الصراط اشدُّکم حبّاً لی و لاهل بیتی؛(119)
استوارترین شما بر صراط [کسانی هستند] که در دوستی من و اهل بیتم استوارتر باشند.
2. آمرزش گناهان
پیامبر اکرم(ص) فرمودند:
«حبّنا اهل البیت یکفّر الذّنوب و یضاعف الحسنات؛(120)
دوستی ما اهل بیت گناهان را می پوشاند و حسنات را دو چندان می گرداند.
و امام حسن مجتبی(ع) فرمود:
«انّ حبّنا لیساقط الذنوب [مِن ] بنی آدم کما یساقط الرّیح الورق مِن الشّجر؛(121)
دوستی ما گناهان را از بنی آدم می ریزد، چنان که باد برگ درختان را می ریزد.
سخنرانی حجت اللاسلام شریفی بمناسبت ولادت امام سجاد مسجد علی ابن ابیطالب 95/2/22
موضوع :حق وحقوق ائمه
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، الْکَهْفِ الْحَصینِ
ولى ملازم ایشان حق خواهد رسید خدایا درود فرست بر محمد و آل محمد آن پناهگاه محکم
وَغِیاثِ الْمُضْطَرِّ الْمُسْتَکینِ، وَمَلْجَأِ الْهارِبینَ، وَعِصْمَةِ الْمُعْتَصِمینَ،
و فریادرس بیچاره درمانده و پناه گریختگان و دستاویز محکم براى وسیلهجویان
الَّذینَ اَوْجَبْتَ حُقُوقَهُمْ، وَفَرَضْتَ طاعَتَهُمْ وَوِلایَتَهُمْ، اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ،
آن کسانىکه حقوقشان را واجب کردى و اطاعت و دوستیشان را فرض نمودى خدایا درود فرست بر محمد و آل محمد
حق وحقوق ائمه
اول محبت
خداوند متعال در آيات بسياري از قرآن كريم به تعريف و تمجيد از اهل بيت عليهم السلام پرداخته و مقام آنها را براي مسلمانان آشكار ساخته است. آنچه كه در اين نوشتار ميآيد، آشنايي با مدلول و نيز مصاديق مورد نظر در آيه «مودت» است. بر اساس يافتههاي اين پژوهش، بنابر روايات متعددي كه از طريق شيعه و سني وارد شده است، مصاديق مورد نظر اين آيه همان ائمه اطهار عليهم السلام هستند و مودت و محبت به آن بزرگواران يك وظيفه همگاني بر تمام مسلمانان است.
آیه مودت
«قُل لَّا أَسَْلُكمُْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فىِ الْقُرْبى...»شوری 23]
«بگو: بر این [رساندن پیام] از شما مزدی درخواست نمیکنم، جز دوستی با خویشانم.»
شأن نزول آیه مودّت
مفسران فریقین برای آیه مودّت شأن نزولهای متعدد بیان کردهاند. روشن است که در دسترس بودن شأن نزول آیات، نقش بسزایی در فهم آیه و تعیین مصداقهای آن دارد.
تمام مفسران مکتب اهل بیت و بسیاری از مفسران اهل سنت از طریق سعید بن حبیر از ابن عباس نقل کردهاند که پس از هجرت پیامبر اکرم (ص) به مدینه و بنیان پایههای استوار اسلام و جامعه نو بنیاد اسلامی، انصار گردد آمدند و درباره اداره نظام اسلامی گفت و گو کردند. آنان تصمیم گرفتند نزد رسول اکرم (ص) بروند و بگویند: اگر برای پیشرفت اسلام و اداره جامعه نو بنیاد خویش نیاز اقتصادی و مالی داشته باشید، همه ثروت و امکانات ناچیز ما در اختیار شماست. هرگونه مصلحت بدانید و در آن تصرف کنید كه سبب افتخار ما است.
آنان با این اندیشه به محضر حضرت شرفیاب شدند و سخن خود را بر زبان آوردند. درست در آن هنگام بود که فرشته وحی خود فرود آمد و این آیه شریفه را آورد:
«... قُل لاّ أسئلُکُم علیه أجراً الاَّ مودّة فی القربی...»
«من از شما در برابر تبلیغ رسالت جز مودت قربی اجری نمی طلبم»
قال ( ع ): قال رسول الله صلی الله علیه وآله : الزموا مودتنا أهل البیت، فانه من لقی الله وهو یودنا أهل البیت دخل الجنه بشفاعتنا .
رسول خدا ص فرمود : محبت و دوستی ما اهل بیت را اختیار کنید، چون هر کس خدا را در حالی ملاقات کند که ما اهل بیت را دوست داشته باشد، با شفاعت ماوارد بهشت میشود .
محاسن ص ۶۱
قال الحسن (ع)إن حبنا لیساقط الذنوب من بنی آدم کماتساقط الریح الورق من الشجر.
دوم فرستادن درود صلوات
ائمه دوازده گانه اهل البیت (ع) دارای مقام امامت و پیشوائی و زعامت و رهبری جامعه اسلامی هستند و آنها بنا بر نصّ کتاب و سنت به مقام امامت از طرف خداوند متعال منصوب شده اند. و تعداد ائمه اثنی عشر (ع) طبق روایات و با تمامی خصوصیات باسمائهم و آبائهم و اشخاصهم از طرف خداوند منصوب و معرفی شده اند و آیات قرآن کریم و روایات نبی اکرم (ص) و سیره آن بزرگوار و ائمه (ع) بهترین دلیل و شاهد بر این حقیقت است. حقوق معنوی و فرهنگی و اجتماعی
یک بخش از حقوق بسیار ارزشمند و متعالی اهل البیت (ع) حقوق معنوی ، فرهنگی ، اخلاقی ، اجتماعی و شناخت ابعاد متعالی آن بزرگواران و تجلیل و تکریم و تعظیم و صلوات و سلام و اتصال به حوض کوثر علوی (س) است .
موضوع صلوات بر آن بزرگواران نخست توسط خداوند عزوجل و ملائکه مقربین و کروبین و جبروتیان و ملکوتیان و عوالم مافوق که از درک و فهم ما برتر و بالاتر است شروع می شود. إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا ( سوره احزاب / 56 )
آنگاه از مومنان خواسته می شود که امر الهی را اطاعت نموده و صلوات و سلام بر آن بزرگواران بفرستیم.
این نشان دهنده یک پیوند عمیق در عوالم هستی و خداوند متعال و مقربین از ملائکه کروبین و مومنان در راستای درود بر حضرت ختمی مرتبت محمد بن عبدالله (ص) و آل مطهر اوست. و نشان دهنده یک نقطه کانونی و نورانی در عوالم هستی است. و نشانگر یک عنایت ویژه است.
سوم تسلیم امر ونهی ائمه بودن
23- قال الامام الرّضا - عليه السلام - : شيعَتُنا المُسَّلِمُونَ لاِمْرِنا، الْآخِذُونَ بِقَوْلِنا، الْمُخالِفُونَ لاِعْدائِنا، فَمَنْ لَمْ يَكُنْ كَذلِكَ فَلَيْسَ مِنّا.
«جامع أحاديث الشّيعة، ج 1، ص 171، ح 234»
امام رضا- عليه السلام - فرمود: شيعيان ما كساني هستند كه تسليم امر و نهي ما باشند، گفتار ما را سرلوحه زندگي ـ در عمل و گفتار ـ خود قرار دهند، مخالف دشمنان ما باشند و هر كه چنين نباشد از ما نيست.
چهارم گفتار انان را سرلوحه زندگي قرار دادن
پنجم مخالف دشمنان انان باشند
یا رب مـرا بـه چنگ بلا مبتلا مکن
دست مـرا ز دامن لطفت جدا مکن
از حـد گذشته گـر چـه گناه و خطای ما
چشم از گنه بپوش و نظر بر خطا مکن
ما در خـور عذاب و تـو شایسته ی کرم
غیر از کرم، سلوک به احوال ما مکن
گرچه گنه پرده ی ما را دریده است
از کار ما بـه رحمت خود پرده وامکن
ستّاریت شیوه ی تـو چـون بهر دوکون
رسوا مرا ز جرم به روز جزا مکن
هر معصیت که باعث حبس دعای ماست
نادیده بین ز بخشش و ردّ دعا مکن
امیـدوار لطف و عطای تو بوده ایم
قطع امیدواری ما ای خدا مکن
ما را به غیر جرم و خطا نیست پیشه ای
مـا را رهـا به خویش از ایـن ماجرا مکن
سخنرانی حجت الاسلام شریفی در مسجد علی ابن ابیطالب ولادت حضرت ابالفضل ع 95/2/21
موضوع:تبین فرازی از صلوات شعبانیه
فراز اول صلوات مرویه اینکه ائمه شاخه های شجرنبوت هستند لذادر زیارت وارث هم به آن اشاره میشود السلام علیک یاوارث آدم صفوت الله درفراز دوم ائمه راکشتی نجات ذکر میکند فراز سوم مردم یا مارق جلوتر از امام حرکت میکنندیاذاهق عقبتر که هردو گروه درخلافنندگروه آخر لاحقند
ابالفضل جزئ گروسوم که همراه امامند چون در زیارتنامه حضرت واژه عبد ومطیع آمده است
السلام عَلیک أیهَا الْعَبْدُ الصّالِحُ الْمُطِیعُ للّه وَلِرَسُولِهِ وَلاِءمِیرِالْمُؤمِنِینَ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَینِ، ......واشاره به. انکه مسیر بدریون راادامه داده است أَشْهَدُ وَاُشْهِدُ اللّه أنَّک مَضَیتَ عَلَی مَامَضَی بِهِ الْبَدْرِیون
خواستگاری علی (ع) از ام البنین (س)
ماجرایازدواج ام البنین با علی (ع) نشانگر جایگاه توجه مولا به فرزندی باویژگی خاص است . عقیل بن ابی طالب در علم انساب و شناسایی افراد خانواده ها و قبیله های مختلف عرب تسلط کامل داشت. با توجه به تخصص و تجربه عقیل روزی امام علی (ع) از او خواست که دختری از طوایف مشهور عرب را برایش انتخاب کند تا از او فرزندانی رشید ، شجاع ، دلیر و با شهامت به وجود آید. عقیل پس از تفحص و تجسس فراوان در بین قبایل و طوایف مختلف عرب و مطالعه در اخلاق و رفتار آنان سرانجام فاطمه را که بعدها به ام البنین معروف شد ، پسندید و اوصاف او را به استحضار حضرت علی (ع) رسانید.
حضرت علی (ع) به او دستور داد که برای خواستگاری فاطمه (ام البنین) به بستگانش مراجعه کند. وقتی عقیل به خواستگاری ام البنین آمد ، با حزام بن خالد پدر او در این باره صحبت کرد و حزام با کمال صداقت و راستگویی گفت : شایسته امیرالمومنین (ع) یک زن بادیه نشین با فرهنگ ابتدایی بادیه نشینان نیست ، او با یک زن که فرهنگ بالاتری دارد باید ازدواج کند و این دو فرهنگ با هم فرق دارد؛ عقیل پس از سخنان وی گفت : علی (ع) از آنچه تو می گویی خبر دارد و با این اوصاف میل به ازدواج با او دارد ، پدر ام البنین از عقیل مهلت خواست تا از مادر دختر ثمامه و خود دختر سوال کند و به او گفت : زنان بیشتر از روحیات و حالات دخترانشان آگاه هستند و مصلحت آنان را بیشتر میدانند.
خواب حضرت ام البنین (س)
وی ادامه می دهد : وقتی پدر ام البنین نزد همسر و دخترش برگشت ، دید همسرش موهای ام البنین را شانه می زند و او از خوابی که شب گذشته دیده بود برای مادر سخن می گوید : « مادر خواب دیدم که در باغ سرسبز و پر درختی نشسته ام ، نهرهای روان و میوه های فراوان در آنجا وجود داشت. ماه و ستارگان می درخشیدند و من به آنها چشم دوخته بودم و درباره عظمت آفرینش و مخلوقات خدا فکر می کردم ، در مورد آسمان که بدون ستون بالا قرار گرفته است و همچنین روشنی ماه و ستارگان . در این افکار غرق بودم که ماه از آسمان فرود آمد و در دامن من قرار گرفت و نوری از او مشاهده می شد که چشم ها را خیره می کرد ، در حال تعجب و تحیر بودم که سه ستاره نورانی دیگر هم در دامنم دیدم ، نور آنها نیز مرا مبهوت کرده بود. هنوز در حیرت و تعجب بودم که هاتفی صدا زد و مرا با اسم خطاب کرد . من صدایش را می شنیدم ولی او را نمیدیدم . گفت فاطمه مژده باد تو را به سیادت و نورانیت به ماه نورانی و سه ستاره درخشان که پدرشان سید و سرور همه انسانها است بعد از پیامبر (ص) و این گونه در خبر آمده است؛ پس از خواب بیدار شدم در حالی که می ترسیدم . مادرم تاویل رویای من چیست؟»
مادر به دختر فهمیده و عاقله خود گفت : دخترم رویای تو صادقه است و به زودی تو با مردی جلیل القدر که مجد و عظمت فراوان دارد ازدواج می کنی ، مردی که مورد اطاعت امت خود است که از او صاحب چهار فرزند می شوی که اولین آنها مثل ماه چهره اش درخشان است و سه تای دیگر چون ستارگانند.
صحبت های دوستانه مادر و دختر ادامه داشت که حزام وارد اتاق شد و از آنها در مورد پذیرش علی (ع) سوال کرد و گفت : آیا دخترمان را شایسته همسری علی (ع) می دانی؟ اگر او را اهل و لایق این خانه می دانی که خادمه آن خانه باشد
سخنرانی حجت اللاسلام شریفی مسجد علی ابن ابیطالب 95/2/20
سخنرانی حجت اللاسلام شریفی مسجد علی ابن ابیطالب 95/2/20
«اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ رَسُولَکَ
اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ
اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی
ترجمه: بار الها! خودت را به من بشناسان که البته اگر خود را به من نشناسانی، پيغمبرت را نخواهم شناخت. بار الها! پيغمبرت را به من بشناسان که اگر پيغمبرت را به من نشناسانی، حجّت تو را نخواهم شناخت. بار الها! حجّت خود را به من بشناسان که اگر حجّتت را به من نشناسانی، از دينم گمراه میگردم.
الف – ابتدا باید دقت، توجه و تعمق بسیاری شود که اساساً شناساندن کار خداست. حال یا باقلم صُنع و خلقت میشناساند، یا به قلم وحی.
ب – هیچ کس نمیتواند فوق عقل و علم (ظرفیت وجودی) خود را بشناسد. اگر چه همه چیز عیان باشد.
ج– پس ابتدا خدا شناخته میشود و هر چیز دیگری به خدا شناخته میشود. چیزی مُعرّف خدا نیست، جز خودش. یا به تعبیری دیگر، هستی او به خودش شناخته میشود و هر چه که هست به او شناخته میشود، چرا که همه چیز تجلی اوست. از این رو در دعای صباح میخوانیم: «یَا مَنْ دَلَّ عَلَى ذَاتِهِ بِذَاتِهِ - اى کسی (خدایى) كه هستیش دلیل هستى اوست». هم چنین در دعای ابوحمزه ثمالی میخوانیم:
«بِکَ عَرَفْتُکَ وَ أَنْتَ دَلَلْتَنِی عَلَیْکَ وَ دَعَوْتَنِی إِلَیْکَ وَ لَوْ لا أَنْتَ لَمْ أَدْرِ مَا أَنْتَ»
ترجمه: تو را به تو شناختم، و تو مرا بر هستی خود راهنمایی فرمودی، و به سوی خود خواندی، و اگر راهنمایی تو نبود، من نمیدانستم تو که هستی؟
امام حسین علیهالسلام در دعای عرفه بدین مضمون عرضه میدارند: «خداوندا چه چیزی آشکارتر از توست که به وسیلهی آن تو را بشناسم؟» همه چیز با نور شناخته میشود و نور به خودش.
ﻫ – پس، خدا را نمیتوان شناخت، مگر آن که خودش خود را (در عقل، فطرت، خلقت و وحی) بشناساند. هم چنین پیامبر و حجّت خدا را نیز کسی نمیتواند بشناسد، مگر آن که او معرفی کرده و بشناساند. مضافاً بر این که وقتی میگوییم: نبی یا رسول یا پیامبر خدا و نیز میگوییم: ولیالله یا حجتالله، یعنی این مراتب وجودی و مقامات نیز به او شناخته میشوند.
بدیهی است اگر کسی خدا را نشناسد، نه پیامبر خدا برایش معنا و مفهومی دارد و نه حجّت خدا و نه وحی خدا و نه صُنع خدا و ... .
پس، نتیجه میگیریم که خدا به خودش شناخته میشود – پیامبر به خدا شناخته میشود – حجت به خدا و پیامبر شناخته میشود و دین به خدا، پیامبر و حجّت شناخته میشود و همه را نیز خدا باید بشناساند.
امام صادق علیهالسلام در پاسخ این که خدا چگونه بشناسیم؟ فرمودند: او خود خودش را میشناساند. پرسیدند: پس تکلیف ما چیست؟ فرمود: به آن شناسایی ایمان بیاورید.
ابزار شناخت 1حس2عقل3قلب
مردم سه گروهند الف گروهی ازامام جلوتر میروند که آنان درضلالتند ب گروهی ازامام عقب میمانند نابود میشوند ج گروهی همراهند که اهل حقند درصلوات مرویه به آن اشاره شده است
هر روز از شعبان در وقت زوال و در شب نيمه آن بخواند اين صلوات مَرْويّه ازحضرت امام زين العابدين ( عليه السلام ) را : اَللَّـهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، شَجَرَةِ النُّبُوَّةِ، خدايا!بر محمّد و مخاندان محمد درود فرست،درخت نبوت، وَمَوْضِعِ الرِّسالَةِ، وَمُخْتَلَفِ الْمَلائِكَةِ وَ مَعْدِنِ الْعِلْمِ، و جايگاه رسالت،و محل آمد و شد فرشتگان، و معدن دانش، وَاَهْلِ بَيْتِ الْوَحْيِ اَللَّـهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، و خانواده وحي،خدايا!بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، الْفُلْكِ الْجارِيَةِ، فِي اللُّجَجِ الْغامِرَةِ، يَأْمَنُ مَنْ رَكِبَها، كشتي روان در اقيانوسهاي عميق،هركه به آن توسّل جويد ايمني يابد، وَيَغْرَقُ مَنْ تَرَكَهَا، الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مارِقٌ، و هركه آن را رها كند غرق شودپ،پيش افتاده از آنها از دين خارج است وَالْمُتَاَخِّرُ عَنْهُمْ زاهِقٌ وَاللاّزِمُ لَهُمْ لاحِقٌ، و عقب مانده از آنان نابود است،و همراه آنان ملحق به حق
تولد امام حسین ع
درسوم شعبان در سال چهارم هجری نامگذاری ازطرف خداوند بنام بچه های هارون جانشین موسی .
مرحوم صدوق با اسناد خودش از امام رضا(ع) و ایشان هم از پدران بزرگوارش از امام زین العابدین از اسماء بنت عمیس روایت كرده كه وقتی امام حسین(ع) به دنیا آمدند رسول خدا(ص) به علی(ع) فرمودند:
«اسم فرزندت را چه گذاشتی؟» علی(ع) گفتند: من در نام گذاری او از شما پیشینمیگیرم... رسول خدا(ص) فرمود: من هم در نام گذاری او از خدا پیشی نمیگیرم. آن گاهجبرئیل فرود آمد و گفت: ای محمد خدای علی اعلی به تو سلام میرساند و میگوید:جایگاه علی نزد تو همانند جایگاه هارون نسبت به موسی است و این فرزند را به اسم فرزند هارون نام گذاری كن. رسول خدا(ص) فرمودند: اسم پسر هارون چه بوده؟ جبرئیلگفت: شبیر. رسول خدا(ص) فرمودند: زبان من عربی است و جبرئیل در جواب گفت: نام او را حسین بگذار...»
سخنرانی حجت الاسلام شریفی در جهاد کشاورزی فیروزه در مورخه 19/2/93
سخنرانی حجت الاسلام شریفی در جهاد کشاورزی فیروزه در مورخه 19/2/93
موضوع :جایگاه معنویت در بیشرفت کار
ضمن تبریک اعیاد شعبانیه
آنچه امروزه در دنياي معاصر كمبودش احساس ميشود معنويت است. اين خلأ در جهان غرب بيشتر است. آنان در ماديات گرفتار و از معنويات فاصله گرفتهاند و در شهوات غوطهور شدهاند. ويژگي شهوات اين است كه در بدو امر شهوت است، اما در ادامه، جهنم است. وقتي شهوات بر زندگي فرد يا ملتي حاكم شد، به دوزخ، تبديل ميشود. اين خاصيت شهوات بشري است. براي مهار شهوات و ويران ساختن اين دوزخ خودساخته، به يك معجزة اجتماعي نياز است كه از روحانيت و معنويت برميخيزد.
«معنويت به عنوان انرژي، معنا، هدف و آگاهي در زندگي است.»
) بهره گيري از عوامل معنوي
در بينش معصومين عليهم السلام به همراه تلاش و کوشش مادي و بدني براي به دست آوردن درآمد و کسب روزي و افزايش آن، استفاده از عوامل معنوي مانند دعا و توجه به خدا و خواستن از او و توکل بر او نقش به سزايي دارد.
از منظر معصومين عليهم السلام متکفل رزق و روزي همه موجودات از جمله انسان خداست. «خداوند روزي دهنده همه موجودات و داراي قدرتي استوار است.»
در ادامه به اجمال به تاثير عوامل معنوي که بهره گيري از آنها نقش مهمي در کسب درآمد و به دست آوردن روزي دارد اشاره مي شود:
دعا: در سيره معصومين عليهم السلام، دعا و درخواست از خداي منان نيز از راه هاي بسيار مهم در جلب، جذب و افزايـش روزي دانسته شـده است. در اين زمينه ادعـيه فراوانـي در سيـره عملـي اهـل بيت عليهم السلام به وضوح مي توان يافت.
به عنوان نمونه، امام صادق عليه السلام از سيره عملي پدر بزرگوارش امام باقر عليه السلام چنين بيان مي کند که پدر بزرگوارش هر روز بعد از خواندن نماز صبح مقيد به خواندن دعايي بودند که فرازي از آن بدين شرح است:
بارخدايا بي ترديد، تو کفيل روزي من و ديگر موجودات هستي، پس به روزي من و افراد تحت تکفل من وسعت بده به سبب روزي حلالت، و کفايت کن مرا از فقر.
توکل: در نگرش امامان معصوم عليهم السلام، خداوند بر جهان هستي سلطنت واقعي دارد و اين، همان معناي مالکيت حقيقي اوست که نتيجه قهري پذيرش خالقيت او نيز به شمار مي آيد
خداوند، خالق همه چيز و ناظر بر همه اشياء است. کليدهاي آسمان و زمين از آن اوست و کساني که به آيات خداوند کافر شدند زيانکارند.
بر مبناي همين خالقيت خداوند است که توکل به خداوند متعال، در آموزه هاي اهل بيت عليهم السلام بيش از هر چيز ديگر راهي براي جلب و جذب درآمد و رزق و روزي معرفي شده است. پيامبر عظيم الشأن اسلام صلي الله عليه و آله مي فرمايد:
معنويت از منظر ديني عبارت از گرايش به عالم معنا و فرارفتن از جهان مادي و ملكي به جهان ملكوت با رويكردي توحيدي و متعبدانه است و از منظر انديشة توحيدي، اعتقاد راسخ به شعار بنيادين "لا اله الا الله"در تبيين و ترسيم نقشة راه است. راهي كه آغاز و فرجام انسان را بر اساس آيه "انا لله و انا اليه راجعون"تبيين و تفسير مي كند و رسولاني از سوي خالق حكيم براي هدايت و رهبري "انسان" در دستيابي به فرجامي سعادتمندانه مبعوث شده اند تا از او بخواهند سراسر سرزمين انديشه و مجموعه افكار و گفتار و كردار خود را براي خدا خالص کند.
در دين اسلام كه نشآت گرفته از عمق فطرت بوده، "معنويت" ركن اصلي و محوري است كه همه اصول و فروع و تمام عقيده و عمل آدمي به آن گره خورده و چون زمزمي زلال در سرتاسر "وجود"ساري و جاري است
"انسان"در بينش توحيدي به عنوان محور و غايت خلقت تعيين شده و مجموعه هستي به گونه اي مهندسي شده است كه زمينه رشد و تعالي آفريده برگزيده "خدا" را براي جانشيني ذات ربوبي فراهم كند.
با چنين نگاهي، "مبدا" و"مقصد" انسان توحيدي، خداست و انسان موحد، كسي است كه خلقت را هدفدار مي داند و مجموعه رفتار خود را بر اساس آية شريفه "ان صلوتي و نسكي و محياي و مماتي لله رب العالمين"در ارتباط با خالق حكيم قرار داده و از او مي خواهد كه در پيمودن صراط مستقيم دچار لغزش نشو؛ صراطي كه نور خدا بر آن تابيده و علامت ها و چراغ راهنماهايي در طول مسير قرارداده شده است كه همانند فانوس دريايي كه ناخدا را در مسير درست راهنمايي مي كند، انسان را در پيمودن راه درست ياري ميرساند.
آنگاه كه انسان و جامعه در چنبرة مظاهر ماديت گرفتار شود، امكان رشد و پيشرفت متوازن و پايدار را پيدا نخواهد كرد. ايمان قلبي و عملي به آيه شريفه "ومن يتق الله يجعل له مخرجا"،ابواب رحمت الهي را به روي سالك مي گشايد و او را در پيمودن راه ياري مي رساند.
حركت "انسان"در صراط مستقيم با الهام از مفهوم "اياك نعبد و اياك نستعين" نيازمند تبين و ترسيم مسيري است كه قابليت لازم را براي رسيدن به مقصد مورد نظر داشته باشد. انسان تنها موجود نظام خلقت است كه از ظرفيت و پتانسيل خليفةاللهي برخوردار و مي تواند مسير فرش تا عرش را با بهره گيري از پيام هاي وحياني و تلفيق علم با ايمان بپيمايد.
با چنين نگاهي همه انسان ها فارغ از نوع جهان بيني، نيازمند نوعي معنويت و روشن بيني در مسير حركت هستند. در اين ميان دين مبين اسلام، معنويت را مترادف با حضور قلب، خشيت، پرهيزگاري و توجه دائمي به خالق حكيم و داشتن ارتباط هميشگي با مبدا خلقت و كسب رضايت خدا و حاضر و ناظر دانستن او بر همه اعمال و رفتار آشكار و پنهان مي داند.
مقاله1717 :امتحان خدا با نعمتها
روی عن حسین بن علی علیهما السلام فی دعائه:«اللَّهُمَّ لَا تَسْتَدْرِجْنِي بِالْإِحْسَانِ وَ لَا تُؤَدِّبْنِي بِالْبَلَاءِ.»(1)
در دعایی از امام حسین(ع) منقول است که حضرت فرمودند: «اللَّهُمَّ لَا تَسْتَدْرِجْنِي بِالْإِحْسَانِ»، خدایا! من را با احسان کردن آزمایش نکن. روش خدا این است که با اعطاء نعمت و احسان، بندگان را امتحان میکند. خدا اینطوری است که هم وقتی نعمت میدهد و هم هنگامیکه نعمت را میگیرد، در حال امتحان است. در هر دو خدا امتحان میکند.
یکی از معانی استدراج همین است. در روایتی از امام زینالعابدین(ع) منقول است که حضرت در رابطه با استدراج فرمودند: اگر خداوند نعمتی را بدهد و تو شکر نعمتش را فراموش کنی، برای مرتبة دوم به تو نعمت میدهد و امتحانت میکند تا ببیند آیا شکرش میکنی یا باز هم فراموش میکنی.
اگر باز هم سپاس نگویی، برای مرتبة سوم، یک نعمت دیگر میدهد. اگر شکر نکردی یکی دیگر میدهد. عجب امتحانی است! خدا اینطوری امتحان میکند. این استدراج اینگونه است: نعمت دادن، فراموشی و غفلت از شکر.
در این دعا امام حسین(ع) میفرمایند: خدایا من را با استدراج امتحان نکن؛ یعنی خدایا! نعمتی که از شکرش غفلت خواهم کرد را نمیخواهم. این دعا خیلی مهم است! نعمتی که همراهش غفلت از شکر است را نمیخواهم.
بخش دوم دعا: «وَ لَا تُؤَدِّبْنِي بِالْبَلَاءِ»، اگر از امتحان باصطلاح رفوزه درآمدی، خدا باید با تو چه کار کند؟ اگر بچّه کار اشتباهی کند با او چه میکنند؟ ادبش میکنند.
باید گوشش را بگیری بمالی. حضرت میفرمایند: خدایا، من را با بلا ادب نکن! اگر من خطا کردم، من را اینطوری ادب نکن! چون تحمّل بلای تو بسیار مشکل است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) بحارالانوار ج75 ص127
*پایگاه اطلاعرسانی آیتالله شیخ مجتبی تهرانی(ره)
سخنرانی حجت اللاسلام شریفی دوره چمن آبادیهای مقیم مشهد منزل ابراهیم جعفری 95/2/24
سخنرانی حجت اللاسلام شریفی دوره چمن آبادیهای مقیم مشهد منزل ابراهیم جعفری 95/2/24
موضوع : آثار محبّت به اهل بیت(ع
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، الْکَهْفِ الْحَصینِ
وَغِیاثِ الْمُضْطَرِّ الْمُسْتَکینِ، وَمَلْجَأِ الْهارِبینَ، وَعِصْمَةِ الْمُعْتَصِمینَ،
الَّذینَ اَوْجَبْتَ حُقُوقَهُمْ، وَفَرَضْتَ طاعَتَهُمْ وَوِلایَتَهُمْ، اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ،
آن کسانىکه حقوقشان را واجب کردى و اطاعت و دوستیشان را فرض نمودى خدایا درود فرست بر محمد و آل محمد
یک بخش از حقوق بسیار ارزشمند و متعالی اهل البیت (ع) حقوق معنوی ، فرهنگی ، اخلاقی ، اجتماعی و شناخت ابعاد متعالی آن بزرگواران و تجلیل و تکریم و تعظیم و صلوات و سلام و اتصال به حوض کوثر علوی (س) است .
موضوع صلوات بر آن بزرگواران نخست توسط خداوند عزوجل و ملائکه مقربین و کروبین و جبروتیان و ملکوتیان و عوالم مافوق که از درک و فهم ما برتر و بالاتر است شروع می شود. إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا ( سوره احزاب / 56 )
از بزرگ ترین امتیازات مذهب شیعه بر سایر مذاهب این است که زیر بنای اصلی آن محبّت است. از زمان شخص نبی اکرم(ص) که این مذهب پایه گذاری شده است، زمزمه محبّت و دوستی بوده است تا به امروز. برای تشدید و توسعه و ماندگاری این محبّتها، در روایات آثاری برای آن بیان شده است که به برخی از آنها اشاره می شود:
دستگیری در هفت جا
اول پیامبر اکرم(ص) فرمود:
«حبّی وحبُّ اهل بیتی نافع فی سبعة مواطن اهوالهنّ عظیمة، عند الوفاة و فی القبر و عند النشور و عند الکتاب و عند الحساب و عند المیزان و عند الصراط؛(118)
محبّت به من، و به اهل بیت من در هفت موضع که سخت وحشتناک است، نافع و سودمند می باشد: 1.لحظه جان دادن؛ 2.در عالم قبر؛ 3. هنگام محشور شدن؛ 4.هنگام گرفتن نامه [اعمال ]؛ 5.در وقت حساب رسی؛ 6.در وقتی [که اعمال با] ترازوی [مخصوص سنجیده می شود]؛ 7.هنگام [عبور از ]صراط.
در جای دیگر فرمود:
«اثبتکم علی الصراط اشدُّکم حبّاً لی و لاهل بیتی؛(119)
استوارترین شما بر صراط [کسانی هستند] که در دوستی من و اهل بیتم استوارتر باشند.
دوم آمرزش گناهان
پیامبر اکرم(ص) فرمودند:
«حبّنا اهل البیت یکفّر الذّنوب و یضاعف الحسنات؛
دوستی ما اهل بیت گناهان را می پوشاند و حسنات را دو چندان می گرداند.
و امام حسن مجتبی(ع) فرمود:
«انّ حبّنا لیساقط الذنوب [مِن ] بنی آدم کما یساقط الرّیح الورق مِن الشّجر؛
دوستی ما گناهان را از بنی آدم می ریزد، چنان که باد برگ درختان را می ریزد.
مقاله1722 :شمه ای از معجزات و کرامات امام حسین علیه السلام
امام حسین ـ علیه السّلام ـ سومین امام شیعیان است. وی شبیه ترین مردم به رسول خدا در صورت و سیرت بود.[1] در شب های تاریک، نور از پیشانی و اطراف گردنش می تابیدکه مردم آن حضرت را با آن نور می شناختند.[2] آن حضرت دارای علوم و کرامات و فضائل بی شماری است که از گوهر وجودش متجلّی می شود و این نمودهای الهی پرتویی از چراغ هدایت است که در مناسبت های زمانی و مکانی جلوه می کرد، در اینجا به چند مورد از فضائل و کرامات آن حضرت اشاره می شود:
1-شفای مرض پیسی
حبابة والبیه می گوید: من به دیدن امام حسین ـ علیه السّلام ـ می رفتم؛ اتفاقاً میان چشمانم پیسی پیدا شد و این امر بر من ناگوار آمد و چند روزی به دیدن ایشان نرفتم. سراغ مرا گرفت. گفتند میان چشمان او عارضی پیدا شده، امام ـ حسین ـ علیه السّلام ـ با اصحابش به دیدن من آمدند، آن حضرت فرمود: ای حبابه! چرا نزد من نیامدی؟ علت را گفتم، پس ایشان آب دهان مبارک خود را به آن مالید و فرمود: حبابة خدا را شکر کن که آن علت را از تو دور کرد، به سجده افتادم، فرمود: حبابة، سربردار و در آئینه نگاه کن؛ سر برداشته (نگاه کردم ) اثری از آن ندیدم، خدا را شکر کردم.
================================
2-برطرف کردن غم و اندوه دیگران
از ویژگی های امام حسین ـ علیه السّلام ـ عواطف سرشار انسانی و دگر دوستی و نوع پروری آن حضرت است به ویژه نسبت به کسانی که در زندگی روزمره دچار گرفتاری و مشکلات و غم و اندوه می شدند. اسامة بن زید، بیمار بود و در خانه بستری شده بود امام برای عیادت اسامة به خانه او رفت و مشاهده کردکه اسامة بسیار آشفته و نگران است. حضرت فرمود: اسامة چرا این قدر نگران هستی؟ اسامة اظهار نمود که بدهکار هستم و حقوق دیگران در گردنم می باشد و می ترسم بمیرم و نتوانم بدهی خود را پرداخت کنم. امام فوراً دستور داد بدهی او را پرداختند. آنگاه اسامه آسوده خاطر گردید و بعد از چند روز در همان بستر بیماری از دنیا رفت.[3]
=============================
3- فضائل بی شمار آن حضرت
مردی نزد حسین ـ علیه السّلام ـ آمد و گفت: از فضایلی که خدا بر شما قرار داده برای من بفرمائید؛ فرمود: تو طاقت تحمل آن ها را نداری، گفت: چرا، تحمل می کنم. امام حسین ـ علیه السّلام ـ حدیثی برای او بیان کرد، هنوز تمام نشده بود که سر و ریش آن مرد سفید شد و حدیث از یادش رفت، حضرت فرمود: رحمت خدا او را دریافت که فراموش کرد.[4]
===========================
4-تکلم با حیوانات
راشد بن مزید نقل می کند که گفت: از مکه تا قطقطانه (جائی است نزدیک کوفه) همراه امام حسین ـ علیه السّلام ـ بودم، دیدم (در بین راه) درندة گزنده ای به او رو آورد و با او تکلم کرد. حضرت به جهت او توقّف کرد و کلامی طولانی از آن درنده نقل کرد.[5]
=============================
5-در آوردن انگور از دیوار مسجد
کثیر بن شاذان روایت می کند که گفت: خدمت امام حسین ـ علیه السّلام ـ بودم که فرزندش علی اکبر در غیر فصل، از او انگور خواست. حضرت دست به ستون مسجد زد و انگور و موزی بیرون آورد و به او خورانید و فرمود آن چه برای دوستان خدا نزد او هست بیشتر است.[6]
==============================
6-سبز شدن درخت خرما
از حضرت صادق ـ علیه السّلام ـ در حدیثی روایت شده که امام حسین ـ علیه السّلام ـ در سفری زیر درخت خرمای خشکی منزل کرد. دعا نمود درخت سبز شد و برگ و خرما آورد. بالای درخت رفتند و به قدر کفایت خوردند.[7]
============================
7-یافتن شتر گم شده
اعرابی به امام حسین ـ علیه السّلام ـ گفت: یابن رسول الله: شترم را گم کرده ام و غیر از آن شتری ندارم، پدرت حیوان گم شده را پیدا می کرد و هر گم شده ای را به صاحبش می رساند. امام ـ علیه السّلام ـ فرمود: در فلان مکان برو، شترت را می بینی ایستاده و در مقابلش گرگ سیاهی است. اعرابی به آن جا رفت و بر گشت و به امام حسین ـ علیه السّلام ـ گفت: شتر خود را در همان جا یافتم.
=============================
پی نوشتها:
[1] . قندوزی حنفی، ینابیع المودة، قم، اسوه. چاپ اول، 1416ق، ج2، ص42.
[2] . ابن شهر آشوب، مناقب، بیروت، دارالاضواء، چاپ دوم، 1412ق، ج4، ص83.
[3] . مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، چاپ دوم، 403ق، ج44، ص189.
[4] . حرعاملی، پیشین، ج 5، ص 195.
[5] . حر عاملی، اثباة الهداة المطبعة العلمیه، قم، ج 2، ص 588.
[6] . حر عاملی، همان، ج 2، ص 588.
[7] . حر عاملی، همان مأخذ، ج 2، ص 589.
مقاله1721 :علل گسترش و پایداری اسلام در ایران
بدون شک ورود اسلام به سرزمین پهناور ایران، تحول عمیق و گستردهای بر ابعاد گوناگون دینی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی ایرانیان داشته است؛ هرچند نمیتوان انکار کرد که جنگ اعراب مسلمان با دولت ساسانی و شکست امپراتوری ساسانی موجب شد که اسلام با سرعت بیشتری به همه مناطق ایران برسد و آرامآرام مردم زیادی با رها کردن دین زرتشتی، به دین جدید بگروند و برای بسط و تعمیق آن، فداکاریهای زیادی از خود نشان دهند، اما این پرسش همواره مطرح شده است که آیا نفوذ دین اسلام در ایران، معلول پیروزی اعراب و حاصل خونریزیها و خشونتهایی است که به آنها نسبت میدهند (و البته اساس درستی هم ندارد) و یا محصول فرآیندی تدریجی و عمدتاً فرهنگی است که بر بستر آماده جامعه ایرانی جاری شد و با گذر از فراز و نشیبهای بسیاری به اعماق لایههای ذهنی و شخصیتی ایرانیان نفوذ کرد؟ جریانهای فکری گوناگونی با انگیزههای مختلف و خاستگاههای متفاوتی کوشیدهاند تا اینگونه القا کنند که اسلام ایرانیان، نتیجه قدرت شمشیر و خشونت اعراب است! نظریهای که علاوه بر مباینت با قوانین و سنتهای اجتماعی، چیزی جز تحقیر و توهین به شعور و شخصیت ایرانیان نیست! در نوشتار حاضر با طرح یکی از این شبهات، به بررسی و نقد آن خواهیم پرداخت.
***
در یکی از شبهات مطرح شده چنین آمده است: با بررسی کتابهای تاریخی (مانند کتاب دو قرن سکوت زرینکوب، تاریخ طبری، تاریخ کامل و...) که به ماجرای حمله اعراب به ایران پرداختهاند، به روشنی معلوم است که اسلام با زور شمشیر اعراب مسلمان به ایران و ایرانی تحمیل شد و در جریان حمله اعراب به ایران، علاوه بر خونریزیهای فراوان و قتلعامهای گستردهای که از سوی لشکریان عرب در حق ایرانیها رفت، بسیاری از کتابها و آثار علمی و فرهنگی ایرانیان نابود شد و فرهنگ و دین ایرانیان، با زور و اجبار تغییر یافت!
فرهنگ هر جامعه، مجموعهای از مؤلفههای عینی و ذهنی است که میراث نسلهای متوالی و دارای عناصری مانند علم و دین و... است؛ ابزارهای مختلف آموزشی و تبلیغی در شکلگیری و استمرار فرهنگ، نقش بازی میکنند؛ انسان با ویژگیها و احساسات خاص و پیچیدهای، مانند حس برتریطلبی، کمالجویی، آزادیخواهی، سلطهگریزی و اختیار، در فرآیند فرهنگسازی نقش اول را ایفا میکند؛ اسلام و مسلمانی چیزی شبیه واکسن و یا جرعه آبی نیست که توسط یک فرد و در یک لحظه به حلقوم ایرانیان بریزند؛ هیچ کس نمیتواند ادعا کند که فلان شخص، اسلام را به ایران وارد کرد؛ بلکه مسلمانی ایرانیان امری فرهنگی و محصول قرنها تلاش و مجاهدت علمی و تبلیغی است؛ اتفاقاً حمله اعراب، این فرآیند را مقداری کند کرد و سبب شد ایرانیان قدری در برابر فرهنگ اسلامی مقاومت کنند؛ اما هنگامی که با آموزههای اسلام آشنا شدند، نه تنها دستهدسته به اسلام روی آوردند؛ بلکه خود مبلغ و ترویجگر آن شدند.
اسلام، فرهنگی ریشهدار در ایران
مطالعه سیره پیامبر(ص) نشان میدهد که تمام اقدامات ایشان برای گسترش اسلام، چه در خود حجاز و چه نسبت به کشورهای دیگر (جز موارد جنگهای دفاعی)، فرهنگی بوده است؛(1) پیامبر اسلام(ص) براساس رسالت جهانیاش، به پادشاهان ایران، روم، حبشه،... نامه نوشت و آنها را به اسلام دعوت کرد؛ این رفتار پیامبر به خوبی حاکی از اعتقاد ایشان به برنامه فرهنگی برای گسترش اسلام است؛ اینگونه بود که پیامبراکرم(ص) در مدت کوتاهی توانست با انقلاب فرهنگی، در یک جامعه جاهلی، افرادی راتربیت کند که در راه گسترش اسلام جانفشانی کنند و به مراتب عالی معنوی نایل شوند.
پس از رحلت پیامبر(ص) مسلمین برای دفاع از کیان اسلام و نشر فرهنگ اسلامی به فراسوی جهان، مرزهای جغرافیایی را درنوردیدند و زمینههای گسترش اسلام در ایران و دیگر کشورها را فراهم کردند.
عوامل اجتماعی و فرهنگی گسترش اسلام در ایران
عوامل گسترش اسلام و پایداری و بالندگی آن پس از گشوده شدن دروازههای ایران به روی اسلام، اختصارا به شرح زیر است:
1- شرایط اجتماعی، سیاسی و فرهنگی نامناسب ایران در دوره ساسانی، سبب شد که مردم ایران به استقبال دین اسلام بروند و با اختیار خود مسلمان شوند؛ چنانکه در بسیاری از شهرها، حاکمان بدون جنگ و درگیری، به سبب عدم مقاومت مردم در مقابل سپاه اسلام، پرداخت جزیه را میپذیرفتند و با سپاه اسلام صلح میکردند؛(2)
2- تشریع قانون جزیه از طرف پیامبراکرم(ص) و استمرار آن و مختار بودن مردم در پذیرش دین یا پرداخت جزیه، در تمام مناطق فتح شده، اعمال میشد؛ (3)
3- تخریب نکردن آتشکدههای محبوس در ایران؛ چنانکه گزارش شده است، یکی از سرداران عرب فرمان داد تا به یک امام جماعت و مؤذن او تازیانه زدند؛ چون یکی از معابد زرتشتی را ویران کرده و سنگهای آن را در بنای مسجد به کار برده بودند؛ در قرن ده میلادی، یعنی سه قرن پس از فتح ایران، آتشکدههای زرتشتیان در عراق و فارس و کرمان و سیستان و خراسان و آذربایجان و در سراسر ایران برپا بود؛(4) پیروان دین زرتشت به تدریج و به اختیار خود به دین اسلام گرویدند؛ وجود پیروان زرتشتی در ایران تا عصر حاضر و آزادی آنان در اجرای مراسم دینی، بهترین دلیل بر نبود اجبار و زور در پذیرش دین اسلام است؛(5)
4- مسلمان شدن بسیاری از ایرانیان، قبل از فتح ایران، که در یمن و بحرین بهسر میبردند؛ گفته شده پس از جنگ قادسیه، چهار هزار دیلمی با اختیار خود به دین اسلام گرویدند؛(6)
5- خدمات ایرانیان به اسلام و تولید و توسعه علوم اسلامی و تدوین هزاران کتاب در زمینه علوم؛ به طوری که بزرگترین صاحبنظران در علوم مختلف اسلام از شیعه و سنی، از میان ایرانیان برخاستهاند و ایرانیان با اندک فاصله پس از رسیدن اسلام به ایران، در زمینه علوم اسلامی، اعم از سیره، تاریخ، فقه، حدیث، رجال، علوم قرآنی، علوم عقلی و فنی و تجربی، با نوآوریهای شگفت، به تولید علم پرداختند و این شیوه فرهنگ سازی را به کشورهای غربی انتقال دادند و موثرترین قدمها را در تکامل علوم اسلامی برداشتند؛(7) چنانکه پیامبر اکرم(ص) درباره ایرانیان میفرماید: اگر علم به ستاره ثریا آویخته باشد، گروهی از فرزندان ایران به آن دست مییابند؛ (8)
6- در پایان دوره هخامنشی، اسکندر مقدونی سراسر ایران را به زور شمشیر فتح کرد و حکومت (سلوکیان) تأسیس شد و سالها بر سراسر ایران حکومت کردند، اما هرگز نتوانستند فرهنگ یونانی و غربی را بر ایرانیان تحمیل کنند، بلکه از فرهنگ و معماری ایرانیان تأثیر پذیرفتند و ایرانیان هرگز دچار خودباختگی فرهنگی و بیهویتی نشدند و به ترویج این فرهنگها نیز نپرداختند؛ پس از اسلام نیز مردم ایران شاهد تهاجم اقوام مختلف از ماوراءالنهر و مغولستان، با فرهنگهای مختلف بودند، ولی هرگز دین «دشمنی مغول» را ترویج ندادند، بلکه مهاجمان را مغلوب فرهنگ اسلامی خویش ساختند؛ در حالی که یقینا شمشیر مغولان از شمشیر اعراب برندهتر و تیزتر و قتل و جنایت آنها در طول تاریخ ایران بینظیر بوده است و اعراب مسلمان هرگز چنین جنایاتی را در ایران مرتکب نشدند؛ بنابراین هرگز نمیتوان گسترش دین اسلام در ایران را به زور شمشیر دانست، بلکه باید آن را در علل زیر باید جستوجو کرد:
1- غنیبودن محتوای دین اسلام و فرهنگ انساندوستانه و ضد تبعیض و عدالتمحور آن که با فطرت انسان سازگار است؛
2- پس از گشوده شدن مرزها، ارتباط مردم ایران با مسلمانان تنگاتنگ شد؛ این پیوند، خود درترویج دین اسلام مؤثر بود و ایرانیان از نزدیک شاهد جامعه مسلمانان بودند که با حکومت اشرافی و جامعه طبقاتی ساسانی متفاوت بود؛ (9)
3- اسرای جنگی ایرانی که به همراه خانواده و فرزندان به مدینه و شهرهای دیگر منتقل شده و در کنار مسلمانان زندگی میکردند، تحت تأثیر جامعه مسلمین، مجذوب اسلام میشدند؛ (10)
4- ایرانیانی که قرنها شاهد اشرافیگری شاهان ساسانی و محرومیت طبقات دیگر جامعه از امکانات اولیه زندگی بودند، بامشاهده سادهزیستی خلفای اسلامی، از جمله امیرمؤمنان علی(ع) و عاملان آنها در شهرهای ایران، که مثل پایینترین طبقات مردم زندگی میکردند، به پذیرش آیین اسلام ترغیب شدند؛ (11)
5- حضور صحابه بزرگ پیامبر اکرم(ص) در جنگها و فتوحات ایران و قبول مسئولیت فرمانداری در نواحی مختلف ایران نیز یکی از عواملی بود که درترویج اسلام در ایران تأثیر بسزایی داشت؛ سلمان فارسی وقتی از طرف خلیفه دوم برای فرمانداری مداین اعزام شد، مردم منتظر بودند که با تشریفات خاصی وارد شهر شود، اما سلمان سوار بر درازگوشی برهنه برای اداره امور مردم وارد شهر شد و خدمات ارزندهای به مردم ارائه داد؛ این خود از مهمترین عوامل ترویج اسلام در ایران بود؛(12)
در پایان لازم است به چند نکته توجه کنیم:
1- گسترش اسلام و پایداری آن در ایران و صدور آن از این کشور به سایر کشورهای جهان، که هیچ فتحی در آنها انجام نشده بود، علل دیگری دارد؛ چون حکومت ظالمانه و مستبدانه بنیامیه و بنیعباس از عهده این مسئولیت سنگین برنمیآمدند و عملکرد آنها به عنوان خلیفه در جامعه ایران، پاسخ و نتیجه مثبتی نداشت که در رشد و پایداری اسلام تأثیرگذار باشد، بلکه برعکس، مردم ایران با دیدن رفتار تبعیضآمیز کارگزاران خلفا و حتی برخی از خلفای اولین، درباره آنها دچار تردید شدند و فرقههای مختلفی پس از ورود اسلام به ایران به وجود آمد که ناشی از عملکرد منفی مدعیان دروغین جانشینی پیامبر اکرم(ص) بود؛ (13)
2- عنایت و توجه پیامبر اکرم(ص) و امیرمؤمنان و اهل بیت(ع) به ایرانیان و رفع تبعیض از موالی، که در دوره خلفای پیشین رواج داشت،(14) سبب می شد که ایرانیان، روز به روز، شیفته و شیدای اسلام راستین شوند؛ چنانکه گفته شده است:
«... پدران ما تا اسلام را نمیشناختند در برابر آن جنگیدند و چون شناختند،در راه آن جنگیدند؛ این خود مایه سرافرازی است... یکی از بیچارگیهای ایرانیان این است که تاریخ خود را نمیدانند !»(15)
3- به اعتبار همین اسلام راستین، بر مبنا و محوریت اهل بیت علیهمالسلام بود که پس از نهضت امام حسین(ع) بسیاری از ایرانیان در سپاه مختار برای انتقام حضور داشتند و این اندیشه را به ایران و فراسوی منطقه مرکزی، همچون خراسان و طبرستان (مازندران) و... بسط دادند و بنیعباس با زیرکی از همین موج، سود جست و امویان را برانداخت؛ پس از حضور امام هشتم(ع) و سایر سادات از خاندان پیامبر گرامی(ص) در خراسان، با عشق مردم ایران به خاندان نبوت، که چشمه جوشان اسلام ناب بودند، گسترش اسلام به اوج خود رسید و پیش از حضور امام هشتم که دوره اختناق امویان بود، ایران بهترین مأمن خاندان رسالت بود؛ در دوره وقوع اختلاف و آشوب میان بنیامیه و بنیعباس، که معاصر امام باقر و امام صادق(علیهماالسلام) بودند، رابطه ایرانیان با چشمههای زلال دین و دانش برقرار بود و خردمندان و اندیشمندان ایرانی پیام اسلام را میگرفتند و در ایران به ترویج و بسط آن میپرداختند و با اندیشههای انحرافی و اختلافانگیز تزریق شده از سوی دستگاه اموی و... مبارز و از عقاید راستین اسلام پاسداری میکردند و با شبهاتی که از سوی دستگاه حکومت، برای نابودی اسلام بر اصول اعتقادات و کلام الهی وارد میشد، برخورد علمی میکردند و به آنها پاسخ میدادند؛ (16)
بنابراین، یکی از مهمترین عوامل پایداری و گسترش اسلام در ایران، عشق و علاقه مردم ایران به اهل بیت(ع) است؛ چون در مناطقی که توسط امویان و عباسیان فتح شده بود؛ پس از انقراض حکومت آنها اثری از دین اسلام برجا نماند؛(17) این خود بهترین دلیل بر رد نظریه «بسط و گسترش اسلام به زور شمشیر» است؛ چون هرگاه دین در قلوب مردم رسوخ کرد و جزئی از فرهنگ و زندگی آنان شد، هرگز رنگ نیستی و زوال نخواهد پذیرفت.
پس چکیده بحث آن است که دلایل بسیاری بر این حقیقت تاکید دارد که نهتنها اعراب مسلمان در جریان فتح ایران، دست به کشتار و جنایات نزدند و آثار فرهنگی، دینی و ملی ایرانیان را از بین نبردند و اساسا جز با سپاه ساسانی وارد جنگ نشدند، بلکه مردم ایران، خود به سبب آشنایی با اسلام و بیزاری و نفرت از حکومت ساسانیان، به استقبال لشکر اسلام رفتند و دستکم، حکومت ساسانی را در برابر لشکر اسلام یاری نکردند؛ خدمات بینظیر مسلمانان در آموختن، تالیف و تصنیف علوم و معارف اسلامی و نیز بسط و گسترش و تبلیغ ارزشهای اسلام، نشان میدهد که ایرانیان با اختیار و از سر شوق و انگیزههای عقلانی و انسانی، اسلام را پذیرا شدند و به آن خدمت کردند، اسلام موجب شد ایرانیان از زیربار ستمها و تبعیضهای ظالمانه پادشاهان ساسانی رها شده و استعدادهای نهفته علمی و معنوی آنان شکوفا شود؛ چنانکه ایرانیان نیز با قدرشناسی از نعمت اسلام، آن را در بستر فرهنگ توحیدی و انسانی خود پروریده و به اوج شکوفایی رساندند؛ آنچه در برخی کتابها درباره حمله اعراب مسلمان و جنایتهای آنان به تصویر کشیده شده است، در اکثر موارد، دروغهای بیشرمانهای است که دشمنان اسلام و ایران آن را ساخته و تبلیغ کردهاند.
1- ر.ک: ابن هشام، السیره النبویه، تهران، نشر اسلامیه، ص358: یعقوبی، تاریخ، ترجمه آیتی، ج1، ص442
2- عبدالحسین زرینکوب، تاریخ مردم ایران پس از اسلام، تهران: امیرکبیر، چاپ سوم، 1371 ش، ص12 و 14.
3- همان، ص 380؛ گوستاولوبون، تمدن اسلام و عرب، ترجمه فخر داعی گیلانی، ص158.
4- مسعودی، مروجالذهب، ترجمه پاینده، ج1، صص615-603.
5- عبدالحسین زرینکوب، همان، ص535.
6- طبری، تاریخالطبری، ترجمه پاینده، ج4، ص1436.
7- ویل دورانت، تاریخ تمدن، تهران؛ علمی فرهنگی، چاپ چهارم، ج 4، ص 188 و 428-417.
8- نهجالفصاحه، انتشارات جاویدان، ص 649.
9- زرینکوب، بامداد اسلام، ص 87، ویل دورانت، همان، ص 169- 181.
10- ابراهیم حسن، تاریخ سیاسی اسلام، تهران، دنیای کتاب، چ هشتم، 1378ش، صص 244-25 و 268.
11- همان، ص 269.
12- محدث نوری، نفس الرحمان فی فضیله السلمان، تهران: آفاق، ص 551.
13- یعقوبی، همان، ص 39- 42؛ محدث نوری، همان، ص 67.
14- سیدعلی خان شیرازی، الدرجات الرفیعه، (قم: نشر بصیرتی)، ص 215؛
15- احمد کسروی، در پیرامون تاریخ، تصحیح عزیز علیزاده، (انتشارات فردوس، 1377ش)
16- شیخ مفید، ارشاد، ج 2، صص 160- 330.
17- گوستاولوبون، همان، ص 165- 167 که اشاره به اخراج مسلمین از جزیره سیسیل و... میکند.
مقاله1720 :شناخت صحیفه سجادیه
صحیفه سجادیه در مقایسه با سایر کتب روایی از چه شاخصها و ویژگیهایی برخوردار است؟
صحیفه سجادیه کتابی حاوی ۵۴ مناجات و دعا از امام سجاد(ع)، امام چهارم شیعیان است. صحیفه سجادیه پس از قرآن و نهج البلاغه نزد شیعیان جایگاه مهمی دارد و به نامهای «زبور آل محمد» و «انجیل اهل بیت» مشهور است.
آقا بزرگ تهرانی در الذریعه حدود ۵۰ شرح برای صحیفه ذکر کرده است که مشهورترین آنها ریاض السالکین نوشته سید علیخان شیرازی است. صحیفه همچنین به زبانهای انگلیسی، فرانسوی، ترکی، اردو، اسپانیولی، بوسنیایی، آلبانیایی، تامیلی و... ترجمه شده است. علاوه بر جایگاه این کتاب نزد شیعیان، برخی از اندیشمندان اهل سنت نیز فصاحت و بلاغت آن را ستودهاند.
نامها
به باور برخی صاحب نظران مسلمان، «صحیفه سجادیه» پس از قرآن و نهجالبلاغه بزرگترین گنجینه حقایق و معارف الهی است و بدین رو، به آن «اخت القرآن» (خواهر قرآن)، «انجیل اهل بیت»، «زبور آل محمد» و «صحیفه کامله» لقب دادهاند. (الذریعه، ج ۱۵، ص ۱۸ – ۱۹)
گفتهاند علت اینکه کتاب را «صحیفه کامله» نامیدهاند، این است که نزد طایفه «زیدیه» از صحیفه نسخهای هست که کامل نیست، بلکه در حدود نصف صحیفه کامله است. امامیه به این سبب، صحیفه موجود نزد خویش را صحیفه کامله گویند. (مقدمه مرعشی نجفی بر صحیفه، ص ۴۶)
سند و نسخهها
صحیفه سجادیه از نظر سندی، در حد تواتر است. آقا بزرگ تهرانی در این باره میگوید: «صحیفه اولی که سند آن به امام زین العابدین(ع) میرسد... از متواترات و [قطعیات] نزد اصحاب است؛ چرا که از ویژگی آن، این است [که تمام اصحاب از اساتید خود] اجازه نقل آن را در تمام طبقات [رجالی] و در تمام عصرها گرفتهاند.» (الذریعه، ج۱۵، ص۱۸-۱۹)
همچنین محمد تقی مجلسی ادعا نموده است که او در نقل و روایت صحیفه یک میلیون سند دارد.» (مرعشی نجفی، صحیفه سجادیه، بلاغی، ص۹)
صحیفه سجادیه به خط کفعمی از نسخههای قدیمی صحیفه است که سالیان قبل از ایران خارج شده و مفقود شده بود؛ اما با تلاشهای بسیار در حوزه شبهقاره شناسایی شد و توسط شخصیتهای فرهنگی به قم انتقال یافت که در نهایت چاپ و منتشر شد. این نسخه، علاوه بر ۵۴ دعای صحیفههای دیگر، چهار دعا بیشتر دارد. (خبرگزاری ایکنا، «صحیفه سجادیه کفعمی در مشهد رونمایی شد.»)
محتوا
امام سجاد(ع) در دعاهایش نخست حمد و ستایش خدا را بهجا میآورد، سپس بر خاندان پیامبر(ص) درود میفرستد؛ بهگونهای که در این صحیفه کمتر دعایی است که در آن، از تعبیر صلوات استفاده نشده باشد. (ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، ج۱۳، ص۲۲۰) وی در نهایت حاجت خود را از خدا درخواست میکند.
صحیفه سجادیه تنها شامل راز و نیاز با خدا و بیان حاجت در پیشگاه وی نیست، بلکه مجموعهای مشتمل بر بسیاری از علوم و معارف اسلامی است که در آن مسائل عقیدتی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و پارهای از قوانین طبیعی و احکام شرعی در قالب دعا بیان شده است.در بخش ارتباط با خداوند طبق مقتضای زمانهای مختلف و احوال گوناگون دعاهایی بیان شده است، برخی دعاهای آن سالی یکبار، همچون دعای عرفه و وداع ماه رمضان، و برخی هر ماه یکبار، مانند دعای دیدن هلال، و برخی در هفته و برخی برای هر شبانه روز قرار داده شده است.
عناوین دعاهای صحیفه مختلف است و بسیاری از معارف اسلامی در ضمن دعاهای صحیفه بیان شده است؛ در این کتاب، مباحث خداشناسی، هستیشناسی، عالم غیب، فرشتگان، رسالت انبیا، جایگاه پیامبر و اهلبیت(ع)، امامت، فضایل و رذایل اخلاقی، گرامیداشت اعیاد، مسائل اجتماعی و اقتصادی، اشارات تاریخی، یادآوری نعمتهای مختلف خداوند، آداب دعا، تلاوت، ذکر، نماز، عبادت و... در قالب دعا بیان شده است. معروفترین دعای صحیفه دعای مکارم الاخلاق است.
یکی از مضامین مهم سیاسی - دینی صحیفه، مسئله امامت است. (صحیفه سجادیه، دعای ۴۷ فقره ۵۶)
مقاله1724 :پرسش و پاسخ از محضر آیتالله بهجت(ره)
جواب:راه خداشناسی، خودشناسی است؛ میدانیم خود، خود را نساختهایم و نمیتوانیم؛ دیگری اگر مثل ما است، خود را و ما را نساخته و نمیتواند بسازد؛ پس قادرِ مطلق، ما را آفریده و او خداست؛ راه قُربش،«شکر مُنْعِم» به طاعت اوست و مشقت آن، ابتدائی است، چندی نمیگذرد برای طالبین قرب او، از هر حلاوتی شیرینتر است.
سؤال: «من عرف نفسه فقد عرف ربه» منظور چیست؟ معرفت نفسی که در روایت میفرماید، منظور چیست؟
جواب: یعنی بداند که نفس، حیاتش از خودش نیست؛ رزقش از خودش نیست؛ غنا و فقرش از خودش نیست؛ صحت و سقمش هم از خودش نیست؛ معلوم میشود که از جای دیگری آب میخورد.
سؤال: اگر خانمی بخواهد کسب علم و معرفت کند، شما پیشنهاد میکنید از کجا شروع کند و چه کتابهایی را به او تدریس کنیم؟
جواب: اول کتابی که انسان بتواند ازش استفاده معارف و اخلاق بکند، معراج السعادهًْ است، وقتی که عربیتش یک قدری کامل شد، جامع السعادات. وقتی که این حدّ را به آخر رساند، احیاء الاحیاء را بخواند. اینها همه مراتبی هستند که از هرکدام، آدم مستغنی شد به مرتبه دیگری مراجعه میکند.
سوال: بهترین نوع ریاضت چیست؟
جواب: صوم از ریاضات مشروعه است. ماهی سه روز، خیلی مؤکد است؛ اول و وسط و آخر [هر ماه قمری]. همچنین کثرت صلات(نماز)[در روایت است] به اندازهای حضرت رسول صلیاللهعلیهوآله [نماز میخواند] که پایش متورم شد. معلوم است ریاضات شرعیه، عمل به واجبات و ترک محرمات است.
سؤال: استغفار همان کلمه «استغفر الله ربی و اتوب الیه» است یا کلمات متعدد دارد؟
جواب: استغفار از توبه است، هر چه مفید این مطلب باشد [کافی است]، ظاهراً؛ همان عزم [کافی است]، «کفی بالندم توبة». راستیراستی نادم باشد، بهحسب ظاهر، تائب است. اظهارش به استغفار است و به «اتوب الی الله»؛ «استغفروا ربکم ثم توبوا الیه» و لذا دارد به اینکه اکثار از استغفار ـ ولو در روایاتی، دیگران هم نقل کردهاند، ابنعباس هم نقل کرده، «من لَزم الاستغفار»، اما در کلام حضرت امیر هست: «مَن أکثر الاستغفار» یا «أکثر مِن الاستغفار» ـ دیگر تمام شدائد را رفع میکند.
سؤال: برای استقامت در مراقبه چه کار کنیم؟ چه کنیم مراقبهمان قوی بشود؟
جواب: همان مراقبهای را که دارد، پائینتر نیاید؛ همین کافی است.
سوال: آیا پسانداز کردن پول با توکل منافات دارد؟
جواب: سود و غیرسود در پسانداز کردن فرقی نمیکند، یعنی هرچیز داشت زود باید صرفش بکند و اخراج از ملک بکند لازم نیست! شاید نگاه میدارد برای یک مصرفی که در نظر دارد که [آن مصرف] احوط است یا افضل است.
سوال: ما میخواهیم برویم اصفهان، یک ذکر یا دعا یادمان بدهید.
جواب: اصفهان یا مازندران یا خراسان، فرق نمیکند. بالاترین ذکر، همین ذکری است که عرض میکنم: که نیت بکند که خدا اگر صد سال به او عمر داد، یک دفعه عالماً عامداً مختاراً معصیت خدا را نکند. این بالاترین ذکر است. ذکر عملی است! اگر همه ما این ذکر را داشته باشیم، همه ما، با فضل خدا اهل بهشتیم. اگر این ذکرمان دوام داشته باشد. دوامش هم [به این است که]، اگر حدوث داشته باشد، دوام دارد. چرا؟ بهجهت اینکه خدا لطفش بیشتر است؛ «من تقرب الیّ شبراً تقربتُ الیه باعاً». خدا بیشتر میخواهد که بنده نزدیک او برود تا اینکه بنده بخواهد دوست داشته باشد نزدیک خدا برود، که نمیداند نزدیک خدا چه میشود، چه هست، چه میبیند. بهشت میبیند همیشه!
سؤال: من از آمریکا آمدهام، بیست و پنج سال است که آنجا هستیم. میخواستم توصیهای بکنید؟ چون واقعاً الآن مستأصل هستیم.
جواب: ملتفت باشید که گناه از شما سر نزند. و السلام.
سؤال: چه چیزی برای رفع آثار وضعی گناه، خوب است؟ چه عملی مؤثرتر است که هر روز انجام بدهد تا آثار وضعی گناه برطرف بشود؟
جواب: استغفار کامل؛ استغفارِ توبهًًْْ نصوحاً و استغفاری که فقط لفظ نباشد؛ که «التائب من الذنب کمن لا ذنب له».
سؤال: یک خانوادهای زیاد دچار مرگ ناگهانی میشوند، اینها در عرض یک سال چند نفر از نزدیکانشان مردند.
جواب: زیاد بگویند همه: استغفرالله.
سؤال: مریضی و بلا در منزل زیاد هست، برای دفع آنها چهکار بکنیم؟
جواب: صدقه زیاد بدهند. همیشه، به افراد متعدد، به همین نیت.
سؤال: گره در زندگیام افتاده است، یک دعای مشکل گشا بفرمائید.
جواب: زیاد و با اعتقاد کامل، زیاد بگوئید. خسته نشوید. استغفرالله.
سوال. اگر ممکن است اینجانب را در جهت انتخاب شغل راهنمایی فرمائید.
ج. شغلی را اختیار کنید که رضای خداوند عظیمالشأن در آن باشد و اگر چند شغل مرضی خداست، آنکه ارضی از آن است با تمکن اختیار کنید. نافع برای ایمان و مؤمنین باشید.
علم شرافتش معلوم و مقدمیتش برای عمل معلوم است، با تمکن ترجیح بدهید آن را. در اصول و فروع با تمکن رعایت ترتیب نمایید و هر شغلی تحصیل ملکهاش در جوانی میسور است و اگر عمل محقق باشد هدایت ممکن است از این جهت ملاحظه شغل بنمائید.
مقاله1723 :حقیقت استغفاراز دیدگاه آیتالله بهجت(ره)
اشاره
بهرهگیری از رهنمودهای عالمان عامل و ربانی، میتواند یارای بزرگی برای عباد الرحمن در سیر و سلوک الیالله باشد. مسیر عبودیت پروردگار متعال با مراحل و منازل مختلفی همراه است که برخورداری و توجه شایسته به توصیهها و سفارشهای عارفان راه یافته و وارسته، سالک را به سر منزل مقصود میرساند و به ساحت جمال و جلال الهی وارد میسازد.
آیتالله العظمی بهجت، آن عالم ربانى، فقیه عالیقدر و عارف روشن ضمیر که بخش مهمى از عمر با برکت خود را در نجف اشرف و در جوار حرم مطهر حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام سپرى کرد و از مرتبه معنوى و معرفتى سیّدالعرفاء المتألهّین، آیتاللّه سیدعلى آقا قاضى طباطبایی و مکتب فقهى و اصولى آیتاللّه محقق غروى اصفهانى و دیگر فقیهان و بزرگان حوزههاى علمیه نجف اشرف و قم بهرهها برد، در طول نزدیک به یک قرن عمر با برکتش، نفوس مستعده و علاقمندان به سلوک عرفانى و عاشقانِ معنویّت و اخلاق را از مکتب اهلالبیت علیهمالسلام بهرهمند و شاگردانى فاضل و مهذب تربیت کرد.
فقها و بزرگان، رحلت آن عارف وارسته و گوهر نایاب را ثلمهاى بزرگ و جبرانناپذیر براى عالم اسلام و ضایعهاى سنگین براى حوزههاى علمیه دانستند. زندگى مؤمنانه و عارفانه و بیانات بیدارگر او در قلوب مشتاقان مکتب اهل بیت علیهمالسلام اثر عمیقى داشت.
در هفتمین سالگرد ارتحال آن عبد صالح خدا و عارف وارسته و بلند مرتبه که مصادف با 27 اردیبهشت است، گوشههایی از نکات، توصیهها و بیانات ایشان که توسط دفتر معظمله به روزنامه ارسال شده است، تقدیم علاقمندان میشود.
خداوند متعال زندگی انسان را با بایدها و نبایدهایی آمیخته و بدینوسیله او را برای رسیدن به هدف والای آفرینش یاری کرده است. اگر کسی توفیق این را بیابد که از یک سو به قوانین الهی و از سوی دیگر به اعمال خود بنگرد، برایش روشن میشود که بین آنچه که هست و آنچه که باید باشد، راه بسیار است. کسی که چنین بینشی به کردار خود داشته باشد، در پی آن میافتد که چارهای برای این کوتاهیها بیابد. رحمت خداوند متعال چنان بیانتهاست که راه را برای هیچیک از بندگان خود نبسته و بدکردارترین آنان را نیز از رحمت خود مأیوس نکرده است. هر انسانی، در هر جایگاهی، فرصت بازگشت دارد و این بازگشت همان توبه است.
امام سجاد علیهالسلام در مناجات خویش با خداوند چنین میگوید: «إِلهی أَنْتَ الَّذِی فَتَحْتَ لِعِبَادِكَ بَاباً إِلَى عَفْوِكَ سَمَّیْتَهُ التَّوْبَهًْ فَقُلْتَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً فَمَا عُذْرُ مَنْ أَغْفَلَ دُخُولَ الْبَابِ بَعْدَ فَتْحِهِ؛ خدایا، تو همان کسی هستی که دری برای بندگانت بهسوی عفو خود گشودی و آن را توبه نام نهادی و گفتی: بهسوی خدا توبه کنید، توبهای نصوح. پس اکنون چه عذری دارد کسی که پس از باز شدن این در، وارد آن نمیشود؟».
اولین قدم توبه
براساس روایات، اولین و اساسیترین گام برای توبه، پشیمانی است. حضرت آیتالله بهجت در پاسخ به این سؤال که آیا برای استغفار همان گفتن «استغفرالله» کافی است، میفرمود: «استغفار، از توبه است، هر چه مفید این مطلب باشد، ظاهراً [کافی است]؛ همان عزم. «کفی بِالنَّدَمِ توبةً». [اگر] راستیراستی نادم باشد، بهحسب ظاهر، تائب است. اظهارش به استغفار است و به اتوبالیالله».
پشیمانی از گناهها و کوتاهیها اولین گام برای توبه به درگاه خداوند متعال است. کسی که هنوز از گناه خود غافل است یا آنکه از بدیهای خود احساس ناراحتی نمیکند، چگونه میتواند بهسوی خدا برگردد و از او طلب بخشش کند. توبه پس از ندامت و پشیمانی تحقق مییابد، ولی پس از تحقق توبه، پایداری در آن نیز بسیار مهم است؛ چنانکه از امام صادق(ع) درباره معنای توبۀ نصوح چنین آمده: «هو الذَّنبُ الّذی لا یَعودُ فیه أبداً؛ توبه نصوح، گناهی است که هرگز به آن برنمیگردد».
استغفار هم بهمعنای طلب بخشش است و از حالت توبه ناشی میشود و چنانکه آیتالله بهجت(ره) میفرمود، اظهار توبه به استغفار و به «اتوبُالیالله» گفتن است.
دوای دردها
یکی از اموری که ما را به توبه و استغفار تشویق میکند، دانستن این مطلب است که همۀ گرفتاریهای ما از رفتارهای نادرست خودمان سرچشمه میگیرد. بر این اساس است که اولیای الهی، در جایگاههای گوناگون و برای برطرف شدن مصیبتهای مختلف، توصیه به استغفار میکردند. حضرت آیتالله بهجت میفرمود: «حوادثی که اتفاق میافتد، نتیجه کارهای ماست که بر سر ما میآید: «وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُمْ؛ هر مصیبتی به شما میرسد، بهواسطه اعمال شماست». آیا نباید به فکر باشیم و از گناهان گذشته که باعث این همه بلاها و مصیبتها شده است، توبه کنیم؟ ولی ما توبه نمیکنیم، چون کارهای خود را بد نمیدانیم».
ایشان بارها به کسانی که از ایشان دستورالعملی برای پیشرفت در راه خدا و نیز برای رهایی از مشکلات میخواستند، به استغفار توصیه میکردند و این روایت رسول خدا صلیاللهعلیهوآله را یادآور میشدند که: «لا أُخْبِرُکُم بِدائِکُم و دَوائِکم؟ داؤُکُم الذّنوبُ و دَواؤُکُم الإستغفار؛ آیا شما را به دردتان و دوایتان خبر ندهم؟ درد شما گناهان است و دوای شما استغفار».
اما نباید فراموش کرد که این استغفار، نباید تنها وردی زبانی باشد، بلکه باید از قلبی تائب از گناه و مشتاق به رحمت خدا سرچشمه بگیرد، وگرنه نباید انتظار گشایش و رهایی داشت. حضرت آیتالله بهجت قدسسره میفرمود: «کلمه «أستغفرالله» را تا میتوانید از روی اعتقاد کامل، صمیمانه، با التزام به لوازم حقیقیۀ معلومهاش، تکرار نمائید».
لازمه توبه حقیقی، در روایات معصومین علیهمالسلام بهروشنی بیان شده است؛ اموری مانند پشیمانی، تصمیم بر بازنگشتن به گناه، پرداخت حقوق مردم و نیز حقوق واجب الهی، مانند قضای نمازها و روزههایی که ترک شده است و....
برکات استغفار
قرآن کریم از قول حضرت نوح(ع) چنین میفرماید: «به درگاه پروردگارتان استغفار کنید، او بسیار آمرزنده است. [استغفار کنید] تا باران را پیدرپی بر شما فرو فرستد و شما را با اموال و فرزندان یاری نماید و برایتان باغهایی قرار دهد و برایتان نهرهایی فراهم آورد». حضرت آیتالله بهجت با یادآوری این مطلب، توصیه به کثرتِ استغفار داشت، تا آنجاکه به کسی که در پی رهایی از گرفتاریهایی در زمینه اشتغال و ازدواج بود، چنین فرموده بود: «زیاد از روی اعتقاد کامل بگوئید: «أستغفرالله». هیچ چیز شما را منصرف نکند غیراز ضروریات و واجبات تا کلیه ابتلائات رفع شود، بلکه بعد از رفع آنها هم بگوئید، برای اینکه امثال آنها پیش نیاید و اگر دیدید رفع نشد، بدانید یا ادامه ندادهاید یا آنکه با اعتقاد کامل نگفتهاید».
توبه و فرج امام عصر(ع)
یکی از برکات بسیار مهم توبه و استغفار، ارتباط یافتن با امام زمان(ع) است. بنا بر فرمایش بزرگان، کسی که وجودش از بدیها پیراسته شود و به زیور عبادت و بندگی خداوند آراسته گردد، گویا در درون خویش امام زمان خود را یاری کرده است. از این روست که پاکان و اولیای خداوند به کسانی که طالب دیدار یار هستند، به این مضمون سفارش میکنند که:
آئينه شو جمال پري طلعتان طلب
جاروب كن تو خانه سپس مهمان طلب
در کلمات بزرگانی چون آیتالله بهجت درباره ارتباط با ولی عصر ارواحنالهالفداء دو مطلب مورد توجه است؛ دعا و تضرع برای ظهور امام عصر عجلاللهتعالیفرجه و آمادهسازی خود برای یاری آن حضرت و هر دو مطلب، نیازمند دوری از گناهان و توبه است. کسی که از وجود شریف آن حضرت غافل نباشد، متوجه است که در دوران غیبت، رنجها و اندوههای فراوانی متوجه آن حضرت است و به همین دلیل برای تعجیل در ظهور ایشان دست به دعا برمیدارد، ولی بنا بر فرمایش بزرگان، در این دعا نمیتوان به لفّاظی و ظاهرسازی اکتفا کرد. آیتالله بهجت میفرمود: «باید دعا را با شرایط آن کرد و توبه از گناهان از جمله شرایط دعاست؛ چنانکه فرمودهاند: «دُعآءُ التائِبِ مُسْتَجابٌ؛ دعای شخصی که توبه کند، اجابت میگردد»؛ نه اینکه برای تعجیل فرج دعا کنیم و کارهایمان برای تبعید (دورکردن) و تأجیل (بهتأخیر انداختن) فرج آن حضرت باشد».
درباره آمادگی برای ظهور آن حضرت نیز توبه از گناهان امری ضروری است و حضرت آیتالله بهجت بر این نکته تأکید داشت که «اگر ظهور حضرت حجت(عج) نزدیک باشد، باید هرکس خود را برای آن روز مهیا سازد؛ از جمله اینکه از گناهان توبه کند».
ترک گناه، مهمتر از توبه
آنچه بیان شد، نشان از اهمیت و بلکه ضرورت توبه و استغفار دارد، ولی نباید فراموش شود که «أَفضَلُ مِنْ طَلَبِ التَّوبَةِ تَرْكُ الذَّنْبِ؛ ترک گناه بهتر از طلب توبه است». بنا بر فرمایش امام صادق(ع)هر گناهی نقطهای سیاه در قلب انسان ایجاد میکند و چهبسا این تیرگیها به حدی برسد که انسان در زمره اهل شقاوت قرار گیرد و حتی از لحاظ اعتقادی نیز دچار گمراهی شود و دیگر توبه و بازگشتی برایش میسر نشود. آیا کسی که همه رفتارهایش مطابق خواستههای نفسانی است، بهراحتی حالی برای توبه حقیقی برایش میسر میشود؟! قرآن کریم در اینباره چنین هشدار داده است: « سپس سرانجام کسانی که مرتکب بدیها شدند، بدتر بود؛ [زیرا] به آنجا رسید که آیات الهی را تکذیب کردند و آن را به سخره میگرفتند». (روم/ 10)
حضرت آیتالله بهجت که راهنماییهای وی گشاینده راه طالبان مسیر کمال بود، از تذکر این نکته نیز غافل نبود و میفرمود: «هرکدام از ما تا هدف و مقصد اعلی مسافتی داریم و این مسافت در افراد، متفاوت است ...؛ لذا باید سعی کنیم این مسافت را زیاد و بار خود را سنگینتر نکنیم. گناهان موجب ازدیاد بار و بُعد مسافت ما تا مقصد است، وگرنه بسیار باید استغفار و تلاش نمود تا به جای اول و مسافت اولی برگردیم»
حکایت خوبان458: خاطرات شنیدنی از بهجت عارفان
معاشرت و مصاحبت با او، جانِ شیفتگان را آب حیات و تشنگان حقیقت را جرعۀ وصال بود. عطش دیدار دوبارهاش دلیل روشنی بر عنایتش بود؛ گویا هیچ دیداری بدون دعوت نبود. نیک میدانیم که فَرط رغبت ما، دلیل عنایت اوست و عنایت او بیش از پیش شامل حال ماست. در این ایام فراق، گرچه ما را دل هماره به خدمت است، بر فوت صحبت دیرین تأسف میخوریم و طریق صواب در آن میبینیم که پای صحبت کسانی بنشینیم که حق صحبت دانستند و مصاحبت او را غنیمت شمردند.
***
بقالهای نجف
یک وقتی یک کسی جلوی همه، از آیتالله بهجت (ره)پرسید: شما طیالارض دارید؟
ایشان چقدر ظریف جواب دادند. اگر بگویند نه خوب این دروغ است. دروغ بعضی جاها مجوز دارد، ولی هر جایی مجوز دروغ نیست. بگویند بله، باز یک محذوری پیش میآید. با زرنگی فرمودند: آن وقتی که ما نجف بودیم بقالهای نجف هم طیالارض داشتند.
طبیب باش و برو
نماینده ولیفقیه در قفقاز به اصرار از ما خواستند: «به اینجا بیایید و اینجا مدرسهای هست و تدریس بکنید و کارهایی از این قبیل». من نگران بودم چون وارد فضایی میشدم که آنجا دیگر قم نیست و فضا به اصطلاح باز است. خیلی میل رفتن نداشتم. از طرفی هم کار دیگری بود که آن هم یک مسئولیت طلبگی و روحانی بود. من مانده بودم بین این دو. خدمت آقای پهلوانی عرض کردم: چه کنم؟ ایشان فرمودند: شما مراجعه به آقای بهجت بکنید و هرچه ایشان فرمودند همان کار را بکنید.
من هم خدمت آقا رسیدم و عرض کردم که این دو گزینه پیش روی من هست من چه کنم؟ ایشان فرمود: «طبیب باید آنجایی برود که مریض زیاد است؛ شما باکو بروید». من نگران این بودم که اگر به آنجا بروم از مسائل معنوی دور بشوم، ایشان فرمودند: «نخیر آقا ویرانیهای آنجا را در نظر بگیرید». بعد فرمودند: «خیال میکنید که سیر و سلوک به این است که تسبیح هزاردانه دستتان بگیرید و همهاش ذکر بگوئید؟ نخیر آقا این نیست، بروید آقا، بروید».
روانی
یکبار در یکی از سفرهای مشهد که هنوز اطراف آقا شلوغ نشده بود، خدمت ایشان عرض کردم: آقا ما یک شوهرخواهری داریم که مریض هستند، دعا بفرمایید. فرمودند: «چه مشکلی دارند؟». عرض کردم: روانی است. فرمودند: «همه ما روانی هستیم، اگر روانی نبودیم که گناه نمیکردیم».
کرامت کلمات
کرامات آقا در کلمات آقا بود. در سلوک آقا بود. یکبار از ایشان دستورالعملی خواستم برای تشرف به محضر حضرت صاحبالامر علیهالسلام. میخواستم مکه مشرف بشوم به ایشان عرض کردم: آیا دستورالعملی هست که به محضر آقا تشرف حاصل بشود یا خیر؟ فرمودند: «تا ما چقدر به وجود و حضور حضرت باور داشته باشیم!». اگر ما وجود و حضور آن بزرگوار را باور داشته باشیم، دیدن یا ندیدن چه فرقی میکند؟!
رستگار شد آنکه…
یک کسی آمده و گفته بود: آقا آغاز درسهاست و من میخواهم شروع کنم برای طلبگی، یک دعایی بفرمائید. آقا فرموده بودند: خُب، حالا میخواهی چه کار کنی؟ گفته بود: میخواهم صرف و نحو بخوانم. آقا فرمود: بعد میخواهی چه کار کنی؟ گفته بود: لمعه. آقا فرموده بودند: بعد میخواهی چه کار کنی؟ گفت: مکاسب و رسائل و کفایه. دوباره آقا گفته بودند: بعد میخواهی چه کار کنی؟ گفته بود: میخواهم درس خارج بروم. دوباره آقا فرموده بودند: بعد میخواهی چه کار کنی؟ گفته بود: میخواهم مجتهد بشوم. آقا فرموده بودند: «یعنی در قرآن نوشته: «قد افلح من له قوهًْ الاستنباط؟؛ رستگار شد کسی که قوه استنباط دارد» یا فرمود که «قد افلح من تزکی؛ رستگار شد هر که تزکیه نفس دارد»؟!
محبت کودکانه
آقا خیلی به بچهها علاقمند بود. اصلاً بچهای که میدید، یکجوری میخواست با این بچه حرف بزند یا لبخندی میزد و با ابروهاش مثلاً یک اشارهای به این بچه میکرد. با آن بچه شوخی میکرد، مثلاً به بچه میگفت: «شما بابای ایشان هستید یا ایشان بابای شماست؟».
مسلمانان چین
یک وقتی از ایشان میخواستیم که برای مریضی دعا بکند، میگفت: «من برای همه مریضها دعا میکنم، من حتی برای مسلمانهای چین هم دعا میکنم».
آیا ما خواب نیستیم؟
یک روز عصر آمدیم درس، عرب دستفروشی ـ هیکل و قیافه درشتی هم داشت ـ آمده بود داخل همین مسجد کوچک، خوابیده بود؛ درست روبهروی همانجایی که آقا مینشستند. سر جای خودمان نشستیم که آقا تشریف آوردند، او هنوز خوابیده بود. آقا تشریف آوردند و نشستند. یک خرده صبر کرد، بیدار نشد. یکی از شاگردان حرکتی کرد که او را صدا کند، که مزاحم درس و بحث نشود. آخر وسط مسجد بود و جلب نظر میکرد. تا خواست حرکت کند، آقا فرمود: هیس! چیزی نگید.
این را فرمود:«اولسنا نائمین؟؛ آیا ما خواب نیستیم؟!». ایکاش یکی بیاد ما را هم بیدار کند. همینطوری نشستند تا او خودش بیدار شد. عذرخواهی کرد و رفت و آقا هم درس را شروع کردند.
خیرالحافظین
یک آقایی که محافظ یکی از مراجع متوفا بود، بعد از آن مرجع آمد کنار آقای بهجت. خیلی هم اصرار داشت که بماند. با آقازادۀ آقا صحبت کردند. ایشان هم با آقا صحبت کرد. آقا گفت: «آن کسی که میخواهد از آن محافظ، حفاظت بکند کیست؟». گفت: خدا. آقا گفت: «او از من هم محافظت میکند».
نگاه به قرآن
در همان کتابخانه مسجد که بعد از درس میآمد، وضو میگرفت، بعد نافله میخواند و بعد میآمد برای نماز ظهر و عصر، من مکرر دیدم که ایشان قرآن باز میکرد و سوره حمد را از روی کتاب میخواند. بعد تمام میکرد، دوباره میخواند. فرض کن ده بیست دقیقه سوره حمد را نگاه میکرد. من احساس میکردم این از سوره حمد معارف گیرش میآید.
کجا نیستی؟!
درمحضر ایشان بودم که قبل از منبر روضهخوان خطاب کرد به امام زمان علیهالسلام و عرض کرد: آقاجان کاش میدانستیم کجا تشریف داری. آیتالله بهجت نگاهی به من کردند و فرمودند: «یعنی میدانیم کجا تشریف ندارند؟». یک بار هم یکی از همراهان آقا گفت: به جمکران که وارد شدیم مداحی در بلندگو میگفت: ایکاش میدانستیم کجا تشریف داری! آقا فرموده بودند: «کجا تشریف ندارند؟».
کربلا نرفتهها
آیتالله بهجت هر سال وقتی مشرف میشد برای مشهد، قبلش به زیارت حضرت عبدالعظیم در شهرری مشرف میشد. حتی دیگران را هم سفارش میکرد. حتی یادم هست چند نفر از دوستان خواستند مشرف بشوند کربلا، چند روز در مرز مهران معطل شدند و درست نشد بروند. وقتی برمیگشتند، آقای بهجت فرمودند: «به اینها پیغام بدهید قبل از اینکه بیایند قم، بروند زیارت حضرت عبدالعظیم، که ثواب زیارت سیدالشهدا علیهالسلام را به اینها بدهند».
ذکر قیمتی
یک سفر که ایشان مشهد تشریف داشتند، خدا توفیقی به ما داد خدمت ایشان مشرف شدیم. به ایشان گفتم: آقا میشود یک ذکری به ما بدهید که دائمی باشد، خیلی بزرگ باشد. من فکر کردم ایشان یک دعاهای خیلی طویل و طولانی را میفرمایند. فرمودند: «در قبال این ذکری که من دارم به شما میدهم اگر تمام گنجهای عالم را جمع کنید بیاورید، بروید داخل کوهها هر چه جواهر وجود دارد جمع کنید، بروید در دریاها هر چه مروارید وجود دارد جمع کنید با این ذکری که به شما میدهم برابری نمیکند». گفتم: آقا بفرمائید چه ذکری هست که اینقدر با همه جواهرات دنیا برابری نمیکند؟
ایشان فرمودند: «استغفار، استغفار، استغفار؛ اگر بدانید چه هست این استغفار! چه گنجهایی در این ذکر استغفار نهفته هست! باید بیابید که این استغفار چیست». ایشان فرمودند: «زبانتان وقتی به ذکر استغفار باز میشود، در حقیقت موانع همه بر طرف میشود و حوایجتان هم برآورده میشود. اصلاً استغفار صیقلدهنده روح است، شما را نزدیک میکند به خدا».
مقاله1728 :امام زمان(عج) وارث پیامبران
خداوند در آیه 105 سوره انبیاء میفرماید: وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ؛ و در حقيقت، در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد.
بر اساس این وعده قرآن، زمین به عنوان قرارگاه خلیفه الهی، در نهایت در اختیار بندگان صالح خداوند قرار خواهد گرفت. این بندگان صالح در اصطلاح قرآن، دو مصداق عام و خاص دارد. مصداق خاص آن، همان کسانی هستند که خداوند از آنان گاه به «عالین» یاد کرده و دسترسی ابلیس به مقام آنان را غیرممکن شمرده است(ص، آیه 75) و گاه دیگر از آنان به عنوان «مخلصین» و کسانی معرفی میکند که ابلیس هیچگونه راهی برای سلطه بر آنان ندارد تا آنها را فریب دهد(حجر، آیات 39 و 40)؛ زیرا خداوند آنان را خالص گردانیده و در مقام برتر و عالی قرار داده است. اینان را خداوند براساس آیه 33 سوره احزاب از هر گونه پلیدی پاک گردانیده و در مقام عصمت قرار داده است.
مصداق عام آن نیز پیامبران صالح الهی هستند که خداوند در آیاتی از جمله آیات 39 و 46 سوره آل عمران و 85 سوره انعام و مانند آنها از آنان یاد کرده است.
امام زمان(ع) براساس آیه 105 سوره انبیاء و روایات تفسیری، وارث پیامبران است و به عنوان مصداق کامل بندگان صالح، زمین را به ارث میبرد.
البته معلوم است که ارث بردن زمانی معنا پیدا میکند که نوعی مناسخت و هم سنخ بودن میان آن کسی که ارث میگذارد با آن کسی که ارث میبرد، باشد همان طوری که میان پدر و فرزند این سنخیت وجود دارد. البته وقتی طبقه اول ارث هستند نوبت به طبقه دوم و سوم نمیرسد. پس وقتی کسی آنچنان سنخیت با پیامبران دارد که دیگر جا برای دیگری نمیرسد، او تنها کسی است که از پیامبران ارث میبرد.
در زیارت وارث این مطلب برای امام حسین(ع) اثبات شده است؛ البته این به معنای اختصاص نیست و همه امامان (ع) این گونه هستند، ولی به دلایلی در امام حسین(ع) این معنا روشنتر است؛ زیرا همه خصوصیات و ویژگیها و مسئولیتهای پیامبران در امام حسین(ع) نمود بیشتر و روشنتری یافته است؛ چرا که هدف و فلسفه بعثت براساس آیه 25 سوره حدید، قیام برای عدالت بود که امام نیز این گونه قیام کرده است.
فرزند ایشان حضرت مهدی(عج) نیز با همین فلسفه حسینی قیام میکند و بر آن است تا عدالت را در تمام جهان حاکم کند؛ هرچند در زمان امام حسین(ع) مردم همراهی در قیام نکردند و آن قیام (در ظاهر)با شکست مواجه شد، ولی در آخر الزمان چون این همراهی با قیام تودههای مردم خسته از ظلم و ستم پدید میآید، قیام امام مهدی(ع) این مصلح کل موفقیت آمیز خواهد بود. این گونه است که در آخر زمان حقیقت آیات 25 سوره حدید و 55 سوره نور و آیه 105 سوره انبیاء ظهور مییابد و مردم مستضعف علیه مستکبران قیام میکنند و خواهان عدالت میشوند.
مقاله1727 :عدالت؛ فلسفه حکومت جهانی مهدی(عج)
ولایت، نعمت عظمای الهی است. براساس آموزههای قرآنی، حکومت از آن اولیای الهی است که ولایت ایشان منشعب از ولایت الهی است. آموزههای قرآنی تاکید دارد که نوعی جبر در چارچوب فلسفه تاریخ در نهایت، اسلام و حکومت صالحان را بر جهان حاکم خواهد کرد اما این بدان معنا نیست که دولت آخرالزمانی که در قالب حکومت جهانی مهدی(عج) شکل میگیرد بخواهد به زور تهدید و یا تطمیع، دین مردم را در آخر زمان تغییر دهد، بلکه هدف آرمانی ایشان، دستیابی به عدالت با قیام عمومی تودههای مردم قطع نظر از دین، مذهب، رنگ و جنسیت است.
نویسنده در این مطلب حقیقت و ماهیت دولت آخرالزمانی حضرت مهدی(عج) را تبیین کرده است.
مردم امانت در دست اولیای الهی
از نظر آموزههای قرآنی انسانها امانتی الهی هستند که خداوند در دست اولیای خود قرار داده است. پس ولایت دیگران از مصادیق ولایت طاغوت و خیانت در امانت است. از این رو در آیات چندی از جمله آیه 55 سوره مائده تنها ولایت منشعب از ولایت خویش را تایید میکند که همان ولایت رسولالله(ص) و ولایت اولوالامر(ع) است که مصداق اتم و اکمل آن حضرت امام علی(ع) است که زکات انگشتری را در هنگام رکوع به فقیر داده است. (روایات تفسیری ذیل آیه 55)
خداوند به صراحت در آیاتی از جمله 18 سوره دخان از مردم به عنوان امانت الهی یاد میکند که میبایست به امینالله سپرده شود: انادعو الی عبادالله. حضرت موسی(ع) در این جا به فرعون نمیگوید که این بندگان خدا را به من بده یا بسپار! بلکه میگوید این امانت الهی را به صاحبش برگردان و تادیه کن؛ زیرا تأدیه برای ادای امانت است. پس از نظر خداوند، مردم و ملت امانت خدایند و فرعون به عنوان غاصب باید این امانت را به امین خدا بسپارد.
بر این اساس یکی از مهمترین ماموریتهای پیامبران غیر از دعوت به یک امر فطری یعنی توحیدو عبادت و معاد، حفظ حقوق مردم و بلکه حفظ خود مردم است تا به دست غیر نیفتند و آنان مسئولیت مردم را به دست نگیرند؛ چرا که ولایت غیرخدا یا منصوبانش، ولایت باطل و طاغوت است و حق ندارند بر مردم حکومت کنند و دستوری بدهند.
خداوند در آیه 25 سوره حدید به روشنی در چرایی فلسفه رسالت پیامبران و انزال کتب وحیانی براین مطلب تاکید میکند که هدف نهایی، آگاهسازی و دعوت مردم به قیام عدالتطلبانه است تا خودشان مسئولیت جان و مال خویش را به عهده گیرند. در حقیقت از نظر خداوند و قرآن، وقتی مردم به رهبری انبیای الهی مستقل شدند، خودشان کشورشان را اداره میکنند.
از این رو در جریان فلسفه رسالت موسی(ع) میفرماید که ماموریت او این است که امت را از دست فرعون آزاد کند و این که هدف و فلسفه اصلی ماموریت وی کشورگشایی نبوده و او درخواست ندارد تا فرعون سرزمین مصر را به او واگذار کند، بلکه حضرت موسی(ع) میفرماید مردم، امانت خداوند هستند و این امانت باید به دست امینالله سپرده شود و ایشان به عنوان امینالله این مردم را مدیریت و اداره کند. از این رو نخستین درخواست ایشان به عنوان فرستادگان الهی به نزد فرعون این است: انا رسولا ربک فارسل معنا بنیاسرائیل؛ ما (موسی و هارون) فرستادگان پروردگارت هستیم، پس بنیاسرائیل را با ما بفرست. (طه، آیه 47؛ و نیز اعراف، آیه 105)
عدالت جهانی، فلسفه حکومت مهدوی
براساس آموزههای قرآنی فلسفه و هدف رسالت اموری چون عبودیت (ذاریات، آیه 56)، تعلیم و تزکیه (جمعه، آیه 2)، ربانی شدن (آلعمران، آیه 79) و خلافت الهی (بقره، آیه 30) از طریق ایمان به خدا، نبوت، رسالت، معاد، اعمال صالح و مانند آن در چارچوب حق و عدالت است. (حدید،آیه 25)
پس میتوان گفت که فلسفه تاریخ که حکومت جهانی اسلام را به عنوان یک سنت الهی در آیه 33 سوره توبه، 28 سوره فتح و 9 سوره صف مطرح میکند و آن را در قالب حکومت صالحان (انبیاء، آیه 105) وعده الهی میداند، حکومت جهانی عدالت محوری است که در این حکومت، مستضعفان رهایی یافته و همگان از عدالت برخوردار میشوند و جایگاه و منزلت طبیعی خود را مییابند و ظلم از آنان برداشته میشود (قصص،آیه 5)؛ زیرا آن فلسفه رسالت و انزال کتب میبایست در نهایت، ظهور و بروز کند و مردم با حقوق خود آشنا شده و درخواست کنند که عدالت اجرا شود و برای این منظور قیام کنندو قسط و سهم خود را از هر چیزی مطالبه داشته باشند.
حکومت بر مردم که امانتهای الهی هستند، نمیتواند جز حق کسانی باشد که از اولیای الهی هستند. آنان مردمانی هستند که خداوند ایشان را انتخاب کرده و ساخته و مصنوع خداوندی هستند و خداوند ایشان را با عنوان مخلصین و گاه صنعت الهی معرفی میکند. (طه، آیه 41)
کاملترین صنعت الهی، پیامبر(ص) و اهل بیت عصمت و طهارت(ع) هستند. امیرمومنان در نهجالبلاغه میفرماید: «فانا صنائع ربنا و الناس بعد صنائع لنا؛ به راستی که ما سازهها و دست پرودههای پروردگارمان و مردم پس از آن، سازههایی برای ما هستند.» (نهجالبلاغه، نامه 28)
در عبارتی دیگر امامزمان(عج) این نکته را نیز میافزاید که پیامبر(ص) و اهلبیت(ع) که نور واحد هستند، صنعت مستقیم خداوند هستند و مردمان دیگر به واسطه اهل بیت(ع) ساخته شدهاند: «نحن صنائع ربنا و الخلق بعد صنائعنا؛ ما سازههای پروردگارمان و خلق پس از ما سازههای ما هستند.» (الغیبه، شیخ طوسی، ص 285)
پس همه مخلوقات هستی غیر از اهلبیت(ع) مخلوقات مستقیم خداوندی نیست، بلکه مخلوقاتی هستند که به واسطه اهلبیت(ع) و برای آنان ساخته شدهاند. از همینرو اینها به عنوان امانت در اختیار اولیای دیگر الهی بودند و آنان میبایست در نهایت این امانت را به اهلبیت(ع) بازگردانند و اما دیگرانی که خود امور مردم را در اختیار میگیرند طاغوت و خائن هستند.
اینکه خداوند میگوید «واصطنعتک لنفسی» به معنای حصر است و معنای آن این است که تو را فقط برای پرورش توحید ساختم نه برای خودت ساختم که به کار خودت بپردازی و نه برای دیگران ساختم که به جامعه بپردازی، اگر جامعه را هدایت میکنی و بنیاسرائیل را از آلفرعون نجات میدهی، لله است و اگر به کارهای شخصی خودت هم میپردازی لله است (تفسیر آیتالله جوادی آملی، ذیل آیه)
در این میان اهل بیت(ع) در جایگاه والاتر و برتر از حضرت موسی(ع) هستند و ایشان به همین سبب، خاص الخاص بوده و همه هستی برای ایشان است. چنین کسانی که از سوی خداوند به عنوان امینالله انتخاب شدهاند تا مردم را به سر مقصد مطلوب آفرینش برسانند و این تنها در چارچوب عدالت، شدنی است. از این رو، حکومت جهانی امام زمان(عج) برای این نیست که مردم دین اسلام را به زور بپذیریند، بلکه با هر دینی که دارند چه مسیحی چه یهودی، به حق و عدالت قیام کرده و ظلمستیز شوند. در چنین جامعهای به طور طبیعی حق، خود را نشان میدهد و کفر از جامعه برچیده میشود.
البته خداوند میتوانند به جبر تاریخی حکومت نهایی را به حکومت عادلانه تمام کند که با قیام تودههای مردم برای قسط همراه است، و بدون هیچ کمک مردمی به این مهم اقدام کند، اما از آنجا که حضور و قیام تودههای مردم یک اصل در رشد و تعالی بشریت است، این امر را به خود مردم واگذار کرده است.
اگر خداوند در جایی از مردم نصرت میطلبند (محمد، آیه 7)، یا استقراض میخواهد (بقره، آیه 245) برای این نیست که قدرت یا لشکر ندارد که همه هستی لشکریان اویند (فتح، آیه 7) و نه اینکه خزائن خداوندی به پایان رسیده بلکه همه هستی، مخازن الهی است (منافقون، آیه 7) بلکه هدف رساندن انسان به کمال است؛ چرا که انسان موحد و مومن، مظاهر اسمای الهی است. پس اهل رحمت و نصرت و بخشش و عطا و کمک به دیگران است و برای خداوند کارش را انجام میدهد.
به هر حال، نظام احسن هستی اینگونه سامان یافته که مردم در نهایت از ظلم خسته شوند و برای عدالت در چارچوب کتابالله و مدیریت انسانهای صالح چون اماممهدی(عج) برای قسط قیام کنند و جهان را با عدالت سامان دهند.
مقاله1726 :امام مهدی (عج) در قرآن
چطور میتوان به وسیله قرآن وجود امام مهدی(عج) و ظهور آن حضرت را اثبات کرد؟
ظهور منجی و کسی که روزی خواهد آمد و جهان را پر از عدل و داد خواهد نمود، از اموری است که مورد اتفاق همه ادیان و فرق موجود دنیا است، منتها در تعیین مصداق و بعضی از خصوصیات آن با هم اختلاف دارند.
اما شیعه معتقد است که منجی و مصلح جهانی حضرت مهدی(عج) است.
از آنجا که قرآن براساس مطالب مستحکم فطری و عقلی است، بهترین سند برای هر مطلب علمی و دینی به شمار میآید.
این نکته را در آغاز باید دانست که قرآن نوعا به صورت کلی سخن میگوید و برای تشریح و تفسیر آن باید به سراغ خبره و متخصص علوم قرآنی؛ یعنی ائمه معصومین(ع) رفت. به عبارت دیگر، وظیفه و مسئولیت روشنگری و بیان مقصود آیات قرآن به حجتهای الهی واگذار شده است. (حدیث ثقلین، مستدرک حاکم، ج 3، ص 148)
در پاسخ این سؤال تنها به بیان گلچینی از آیات مربوط به بحث میپردازیم و بعضاً از روایات معصومین(ع) برای درک هر چه بیشتر آیات بهره خواهیم گرفت. در هر صورت از دو دسته آیات قرآن، میتوان برای وجود حضرت ولیعصر(عج) و ظهور آن حضرت استفاده نمود:
1. آیاتی که ضرورت وجود حجت الهی را در میان مردم بیان میکنند.
2. آیاتی که بشارت به حکومت صالحان و مستضعفان و مؤمنان بر کره زمین میدهد.
1. آیاتی که ضرورت وجود حجت الهی را در زمین بیان میکنند:
از نظر قرآن کریم، در طول تاریخ زندگی بشر، هیچگاه زمین از حجت خدا خالی نبوده و خداوند برای هر امتی فردی مناسب را برگزیده تا انسانها را در راه رسیدن به کمال مطلوب رهنمون باشند. چنان که خداوند سبحان فرمود: «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هاد» (به درستی که تو بیمدهندهای و برای هر جامعه راهنمایی است.) (رعد- 7)
پس همواره یک بیمدهنده و هدایتگر در جوامع انسانی حضور دارد که از جانب خدا برگزیده شده است. امام صادق(ع) در تفسیر آیه یاد شده فرمودند: «در هر زمانی امامی از خاندان ما وجود دارد که مردم را به آنچه رسول الله آورده (دین اسلام) هدایت میکند.» (بحارالانوار، ج 23، ص 5)
از مجموع این آیه و روایت ضرورت وجود حجت الهی به عنوان هدایتگر در هر عصر، به خوبی فهمیده میشود.
دلیل دیگر بر ضرورت وجود امام معصوم در جامعه این است که قرآن مبین و مفسر لازم دارد و به جز امام معصوم کسی به تمام معانی و خصوصیات آیات قرآن از محکمات و متشابهات آگاه نیست. پس به حکم عقل قطعی پس از رسول، امام معصوم لازم است. (بانوی اصفهانی، سیده نصرت امین، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج 3، ص 39) امام رضا(ع) در بیان لزوم وجود امام معصوم میفرمایند: «اگر زمین برای یک چشم به هم زدن از حجت خدا خالی شود، اهلش را در خود فرو خواهد برد.» (بحارالانوار، ج 23، ص 29) احادیث دیگری نیز با همین مضمون در منبع مذکور آمده است.
امامان معصوم(ع) مایه آرامش و امنیت هستی و واسطه فیض الهیاند و نعمات و برکات خداوند متعال به واسطه آنها و به یمن حضورشان به انسانها داده میشود، که اگر لحظهای برکت وجودشان نباشد، زمین اهلش را فرو میبرد. (در بحارالانوار، ج 23، ص 56، به مقوله لزوم وجود همیشگی رهبر آسمانی بر میخوریم.)
اما اینکه مصداق این امام معصوم، کیست و چه هویتی دارد، روایات فراوانی وارد شده که بیان میدارند این فرد همان فرزند امام حسن عسکری(ع) است و ...(نک: منتخب الاثر، نجم الثاقب، بحار الانوار، ج 23 و ... )
2. دسته دوم آیاتی که بشارت به حکومت صالحان و مؤمنان بر روی زمین میدهد:
بر اساس دهها آیه از قرآن کریم موضوع ظهور حضرت مهدی(عج) قابل استناد است، تمرکز غالب این آیات بر بشارت به بندگان صالح و مستضعف برای بازستاندن حق خود و رسیدن به قدرت و ایجاد یک حکومت واحد جهانی مبتنی بر حق و عدل و غلبه اسلام بر تمامی مکاتب و ادیان است. قرآن کریم از یک سو بیان میکند این بشارت در بعض کتب آسمانی دیگر هم آمده است: «و همانا در زبور بعد از ذکر (تورات) نوشتیم که زمین را بندگان شایسته من به ارث خواهند برد.» (و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون) (انبیاء-150) از سوی دیگر این بشارت را به اراده خداوند استناد میدهد: «و خواستیم بر مستضعفان روی زمین منت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان گردانیم.» (قصص ـ 5) این آیات بشارت در ظهورند که در تفسیر آن روایات زیادی وجود دارد که این ادعای ما را اثبات میکنند.
در آیه دیگری خداوند حکومت و جانشنی مؤمنان و صالحان را به عنوان «وعده الهی» بر بندگان با ایمان خود بیان میکند و امنیت و آرامش را مژده میدهد: «خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند وعده داده است که حتماً آنان را در این زمین جانشین (خود) قرار دهد و آن دینی را که برایشان پسندیده است، به سودشان مستقر کند و بیمشان را به امنیت مبدل گرداند تا مرا عبادت کنند.» (نور ـ 55) و ...
روایات معصومین(ع) این آیه را بر حضرت حجت ولیعصر(عج) و اصحاب او منطبق نمودهاند. (ر.ک: امید سبز، ص 34، فرزی، محمد علی)
انتظار فرج نیز که خود بحثی مبسوط و مفصل است و دلالت به «وجود» و «ظهور» حضرت ولیعصر(عج) میکند، در قرآن و روایات ائمه اطهار(ع) مورد اشاره قرار گرفته است. «و ارتقبوا انی معکم رقیب» (منتظر باشید که من هم مثل شما منتظرم) (هود ـ 93)
در حدیثی امام رضا(ع) در تفسیر آیه یاد شده انتظار فرج را موجب گشایش و آرامش دانستهاند. (المیزان، ص 393 – 394)
حکایت خوبان459: تشابه ولادت حضرت حجت(عج) و موسی(ع)
به روایت حکیمه دختر امام جواد(ع) و خواهر امام هادی(ع) وقتی به درخواست امام حسن عسکری(ع) برای زایمان نرجس خاتون به نزد ایشان رفتم، و پشت و شکم او را وارسی کردم، آثار بارداری در او ندیدم. لذا این موضوع را به امام(ع) گزارش دادم. حضرت تبسمی کرد و فرمود: در هنگام فجر آثار بارداری برایت نمودار خواهد شد، زیرا مثل او مثل مادر موسی(ع) است که آثار بارداری در او ظاهر نگردیده و کسی تا وقت ولادتش از آن آگاه نشد، زیرا فرعون در جستوجوی موسی(ع) شکم زنان باردار را میشکافت، و این نظیر (ولادت) موسی(ع) است.(1)
____________________
1- بحارالانوار، ج 51، ص 13
مقاله17254 :انتظارات امامزمان(عج) از پیروان
شیعیان مدعیان انتظار امامزمان(عج) هستند و برای آمدن ایشان لحظهشماری میکنند و خود را آماده خدمت و همراه با آن حضرت و بهرهمندی از خلافت جهانی و عدالت گستر ایشان میکنند. بنابراین، شناخت انتظارات محبوب میتواند بسیار مهم و اساسی باشد. نویسنده بر همین اساس به سراغ آموزهها و سخنان حضرت قائم(عج) رفته تا برخی از انتظارات ایشان و وظایف مدعیان انتظار را بیان کند.
***
اطاعت از محبوب، نشانه دوستی
بر اساس اصول عقلانی و وحیانی، هرکسی اگر بخواهد محبوب کسی باشد باید نوعی مناسخت و مناسبت میان خود و محبوب ایجاد کند. اصولا حب و محبت زمانی شکل میگیرد که انسان چیزی را بپسندد و به آن علاقهمند شود و عواطف و احساساتش تحتتاثیر آن قرار گیرد و شوق و ذوق دیدار و وصل در دل پدید آید.
همواره میان دو طرف محبت نوعی مشابهت و مناسبت وجود دارد؛ زیرا اگر چنین سنخیت و تناسبی نباشد، شوق و اشتیاق قلبی پدید نمیآید. بنابراین اگر میان دو طرف دوستی و محبت سنخیت و مناسبتی وجود نداشته باشد، تنها ادعای محبت است و هیچ واقعیتی ندارد؛ چنانکه خداوند در آیاتی از جمله آیه 18 سوره مائده میفرماید که یهودیان ادعای محبت خدا را دارند؛ زیرا هیچگونه سنخیتی میان آنان و خدا نیست و آنان خود را خدایی نکرده و صفات و اخلاق خدایی را در خود ظهور نداده و به اطاعت از محبوب خود نمیپردازند. بنابراین خداوند هیچگونه محبتی را نسبت به آنان نداشته و آنان دوستداران خداوند نیستند.
خداوند در قرآن با واژگانی چون حب، ولی، ود، خلیل و مانند آنها دوستان و محبان خودرا معرفی میکند و میگوید محبوب خداوند چه خصوصیاتی داشته و چه کسانی هستند. از نظر قرآن محبان کسانی چون پیامبران، صدیقان، شهیدان و گواهان اعمال، صالحان و مومنان واقعی هستند که از خدا و پیامبر(ص) پیروی و اطلاعت میکنند. (نساء آیه 56)
این افراد خصوصیاتی که دارند همان اطاعت محض از خداوند و تسلیم او بودن است؛ زیرا با این کار، خود را در مسیر صراط مستقیم عبودیت قرار داده و ربانی میشوند و صفات الهی را گرفته و در مقام خلافت الهی قرار میگیرند. (ذاریات، آیه 56؛ آیات 30 و 31 و 138؛ آلعمران، آیه 79)
محبوبیت در سایه پیروی از پیامبر(ص) و اهلبیت(ع)
خداوند بصراحت در آیه 31 سوره آلعمران میفرماید: قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله و یغفر لکم ذنوبکم و الله غفور رحیم؛ بگو: «اگر خدا را دوست دارید، از من پیروی کنید تا خدا دوستتان بدارد و گناهان شما را بر شما ببخشاید و خداوند آمرزنده مهربان است.»
پس کسی که مدعی دوستداری خداوند است میبایست آن را در اطاعت از رسولالله(ص) به نمایش گذارد و کسانی که مدعی دوستی هستند ولی اطاعتی از پیامبر(ص) ندارند مدعیان دروغین هستند؛ چرا که از نظر خداوند، نشانه دوستی خداوند، در اطاعت از پیامبرش نهفته است.
از جمله مهمترین موضوعاتی که لازم است تا در آن مدعیان دوستی خدا، از پیامبرش اطاعت کنند، محبت و مودت اهلبیت عصمت و طهارت(ع) و پیروی از آنان است. خداوند در آیه 23 سوره شوری میفرماید: بگو: «به ازای آن رسالت، پاداشی از شما خواستار نیستم، مگر دوستی درباره خویشاوندان.» و هرکس نیکی به جای آورد و طاعتی اندوزد، برای او در ثواب آن خواهیم افزود. قطعا خدا آمرزنده و قدرشناس است.
امامزمان(عج) درباره پیوند محبت و اطاعت میفرماید: هر یک از شما باید عملی را انجام دهد که سبب نزدیکی به ما و جذب محبت ما گردد؛ و باید دوری کند از کرداری که ما نسبت به آن، ناخشنود و خشمناک میباشیم، پس چه بسا شخصی در لحظهای توبه کند که دیگر به حال او سودی ندارد و نیز او را از عقاب و عذاب الهی نجات نمیبخشد (بحارالانوار: ج 53، ص 176، س 5، ضمن ح 7، به نقل از احتجاج)
پس محبت خدا با محبت پیامبر(ص) و اهلبیت ایشان(ع) و اطاعت از چهارده معصوم(ع) به دست میآید و کسی که مدعی محبت است باید اینگونه باشد.
وظایف دوستان و محبان امامزمان(عج)
بر پایه آنچه بیان شد هر مسلمان مدعی دوستی خدا و پیامبر(ص) و اهلبیت عصمت و طهارت(ع) باید این دوستی و محبت خود را در عمل نشان دهد و شکی نیست که اطاعت از محبوب، نخستین و ابتداییترین نشانه دوستی و محبت کسی است.
کسی که مدعی محبت شود ولی وقتی محبوب از او خواستهای داشته باشد و انجام ندهد یا حتی بیتفاوت و بلکه خلاف آن عمل کند، در محبت و دوستی دروغگویی بیش نیست. پس کسانی که مدعی دوستی و محبت هستند و به دشمنی با محبوب برمیخیزند جزو منافقان و دروغگویان خواهند بود و نه تنها بهرهای از مسلمانی نبردهاند، بلکه بهرهای از اخلاق و رفتار نیک انسانی مبتنی بر فطرت عقل نیز نبردهاند.
برخی از انتظاراتی که امام زمان(عج) به عنوان محبوب مسلمانان و شیعیان از آنان دارد و به عنوان تکلیف و وظیفه بر آنان واجب است، عبارتند از:
1. اعتقاد به حقانیت اهل بیت(ع): یکی از وظایف مسلمانی آن است که همواره بر این اعتقاد باشیم که حق با اهل بیت(ع) است و دشمنان آنان باطل هستند. پس تولی و تبری نسبت به این دو امر باید همیشه در نظر ما باشد. امام زمان(عج) درباره اهل بیت(ع) و حقانیت آنان میفرماید: ان الحق معنا و فینا، لا یقول ذلک سوانا الا کذاب مفتر، و لا یدعیه غیرنا الا ضال غویّ؛ حقیقت - در همه موارد و امور - با ما و در بین ما اهل بیت عصمت و طهارت خواهد بود و چنین سخنی را هر فردی غیر از ما بگوید دروغگو و مفتر است؛ و کسی غیر از ما آن را ادعا نمیکند، مگر آنکه گمراه باشد. (بحارالانوار، ج 53، ص 191، ضمن ح 19)
آن حضرت(ع) در جایی دیگر میفرماید: الحق معنا، فلن یوحشنا من قعدعنا، و نحن صنانع ربنا، و الخلق بعد صنائعنا؛ حقانیت و واقعیت با ما اهل بیت است و کنارهگیری عدهای از ما هرگز سبب وحشت ما نخواهد شد؛ چرا که ما دستپروردههای نیکوی پروردگار هستیم؛ و دیگر مخلوقین خداوند، دستپروردههای ما خواهند بود. (بحارالانوار: ج 53، ص 178، ضمن ح 9)
2. اطاعت از سنت: چنانکه گفته شد اصولا دوستی با اطاعت پیوند خورده است. پس کسی که مدعی مسلمانی و تشیع است باید کاملا مطیع باشد و مودت و محبت را در عمل به نمایش بگذارد. از این رو امام زمان(عج) میفرماید: واجعلوا قصدکم الینا بالمودهًْ علی السنه الواضحه، فقد نصحت لکم و الله شاهد علی و علیکم؛ هدف و قصد خویش را نسبت به محبت و دوستی ما - اهل بیت عصمت و طهارت - بر مبنای عمل به سنت و اجرای احکام الهی قرار دهید، من موعظهها و سفارشهای لازم را نمودهام؛ و خداوند متعال نسبت به همه ما و شما گواه است. (بحارالانوار، ج 53، ص 179، س 16، ضمن ح 9) از نظر آن حضرت(عج) دوستی با انکار قولی و فعلی نمیسازد. لذا کسی که مدعی دوستی و محبت اهل بیت(ع) و امام زمان(عج) است باید در رفتار و قول خویش منکر آن حضرت(عج) نباشد؛چرا که برخی مدعی محبت و دوستی و تشیع هستند ولی با قول و با فعل زشت خود علیه آن حضرت(ع) عمل و رفتار میکنند. از این رو آن حضرت میفرماید: انه لیس بین الله عز و جل و بین احد قرابهًْ، و من انکرنی فلیس منی، و سبیله سبیل ابن نوح؛ فرمود: بین خداوند و هیچ یک از بندگانش، خویشاوندی وجود ندارد - و برای هر کس به اندازه اعمال و نیات او پاداش داده میشود - هر کس مرا انکار کند از (شیعیان و دوستان) ما نیست و سرنوشت او همچون فرزند حضرت نوح خواهد بود. (بحارالانوار، ج 50، ص 227، ح 1، به نقل از احتجاج.)
3. عدم تعدی به حقوق اهل بیت(ع): از دیگر وظایف دوستان مسلمان و شیعیان آن است که حقوق کامل اهل بیت عصمت(ع) را در حوزه مالی و معرفتی و شخصیتی ادا کنند و چیزی کم نگذارند. پس کسی که خمس را ادا نمیکند یا کاری میکند که حق خلافت و امامت آنان تضییع شود و مردم با اهل بیت(ع) دشمن شوند، باید در مسلمانی خود شک کند. امام مهدی(عج) میفرماید: نفرین خداوند و ملائکه و مردم گرویده، بر کسی که تعدی نماید به حقوق و اعتبارات ما. (کمالالدین، شیخ صدوق)
البته اطاعت و تسلیم محض آنان بودن و پرداخت حقوق مالی و غیرمالی آنان به سود ماست و باید از سرکشی بترسیم؛ زیرا خشم خداوند را موجب میشود. آن حضرت(عج) در این باره میفرماید: از خدا بترسید و تسلیم ما باشید، و امور خود را به ما واگذار کنید، چون وظیفه ما است که شما را بینیاز و سیراب نمائیم همانطوری که ورود شما بر چشمه معرفت به وسیله ما میباشد؛ و سعی نمائید به دنبال کشف آنچه از شما پنهان شده است نباشید. (اکمالالدین: ج 2، ص 510؛ بحارالانوار،ج 53، ص 191)
4. اطاعت از ولی فقیه: از دیگر وظایف مسلمانی بویژه در عصر غیبت، اطاعت و پیروی از ولی فقیه به عنوان نواب عام آن حضرت(عج) است. امام زمان(عج) در این باره چنین دستوری داده است: اما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواه حدیثنا (احادیثنا)، فانهم حجتی علیکم و انا حجهًْالله علیهم؛ برای حل مشکلات در حوادث و رخدادها (امور سیاسی، عبادی، اقتصادی، نظامی، فرهنگی، اجتماعی و... به راویان حدیث و فقهاء مراجعه کنید که آنها در زمان غیبت، حجت من بر شما هستند و من حجت خداوند بر آنها هستم. (بحارالانوار، ج 53، ص 181، س 3، و ج 75، ص 380، ح 1)
5. دعا برای ظهور: امام مهدی(عج) در این باره میفرماید: برای ظهور من بسیار دعا کنید که فرج شما نیز در آن است. (کمالالدین، ج 2، ص 485، توقیع امام زمان به نایب دوم خویش اسحاقبن یعقوب) امام صادق(ع) فرمودند: هر کس بعد از نماز صبح و نماز ظهر بگوید: «اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم؛ خداوندا! بر محمد و خاندان او درود فرست و در فرج ایشان تعجیل فرما» نمیرد تا قائم(ع) را دریابد. (طوسی، مصباح المتهجد، ص 328) حضرت عسگری در ضمن اشاره به مشکلات موجود در دوره غیبت در این باره میفرمایند: لاینجو فیها من الهلاکهًْ الا... [من] وفقه فیها الدعا بتعجیل الفرج؛ کسی در این شرایط از هلاکت و نابودی نجات پیدا نمیکند، مگر اینکه خداوند او را به دعا برای تعجیل فرج و ظهور، موفق بگرداند. (بحارالانوار، ج 102، ص 112)
امام زمان(عج) میفرماید: هر مومنی که در مجالس سوگواری پس از ذکر مصایب حضرت سیدالشهدا(ع) برای من دعا کند، من برای او دعا مینمایم. (مکیالالمکارم، ج1، ص333)
امام حسن عسکری(ع) در روایتی فرمودند: هرگاه صبحگاهان روزی دیدید که امامی از آل محمد(ص) غایب گشته و او را مشاهده نمیکنید، پس به درگاه خداوند عزوجل استغاثه کنید (و فرج و ظهور او را از پروردگار بخواهید)... پس چه زود باشد که فرج و گشایش بر شما رخ نماید. (کمالالدین، باب 32، ح 8)
6- اتحاد و وفای به عهد: امام زمان(ع) میفرماید: اگر شیعیان ما با دلهای متحد و یکپارچه بر وفای به عهد و پیمان خویش اجتماع میکردند ملاقات ما با آنها به تاخیر نمیافتاد و سعادت دیدار و مشاهده با معرفت برای آنها به زودی حاصل میشد و زودتر از این به دیدار ما نایل میشدند. (بحارالانوار، ج 53، ص 176 توقیع شریف خطاب به شیخ مفید)
7- اهتمام به تعقیبات نماز و سجده شکر: از دیگر وظایف شیعیان مدعی دوستی امام زمان(عج) اهتمام به تعقیبات نماز است؛ زیرا آن حضرت(عج) بدان سفارش کرده و فرموده است: فضیلت دعا و تسبیح بعد از نمازهای واجب نسبت به بعد از نمازهای مستحبی همانند فضیلت نماز واجب بر نماز مستحب است. (بحارالانوار، ج 53، ص 161، ضمن ح3) آن حضرت(ع) درباره سجده شکر به عنوان یک سنت نیک میفرماید: سجده الشکر من الزم السنن و اوجبها؛ سجده شکر پس از هر نماز از بهترین و ضروریترین سنتها است. (وسائلالشیعه، ج6، ص 490، ح3؛ بحارالانوار، ج53، ص 161، ضمن ح3).
گنجینه نورحدیث331: امام مهدی(عج) مصداق دولت حق
قالالباقر(ع) فیقوله تعالی: «وقل جاءالحق و زهق الباطل» اذا قام القائم ذهبت دوله الباطل.
امام باقر(ع) در تفسیر آیه شریفه: «بگو حق آمد و باطل نابود شد.» فرمود: چون حضرت قائم(عج) قیام فرماید، دولت باطل زائل و نابود میگردد.(1)
___________________
1- آثارالصادقین، ج 29، ص 174
سخنرانی حجت الاسلام شریفی در مسجد علی ابن ابیطالب وسازمان جهاد کشاورزی بمناسبت ولادت علی اکبر وروز ج
سخنرانی حجت الاسلام شریفی در مسجد علی ابن ابیطالب وسازمان جهاد کشاورزی بمناسبت ولادت علی اکبر وروز جوان در مورخ95/2/28
الف- حضرت علی اکبر (ع) فرزند بزرگ امام حسین در سال 33 هجری قمری در مدینه دیده به جهان گشود.
مادر بزرگوار وی لیلا دختر ابی مره است. لیلا برای امام حسین پسری آورد، رشید، دلیر، زیبا، ب -شبیه ترین کس به رسولخدا، رویش روی رسول، گفتگویش گفتگوی رسول خدا ، هر کسی که آرزوی دیدار رسولخدا را داشت بر چهره پسر لیلا می نگریست، تا آنجا که پدر بزرگوارش میفرماید "هرگاه مشتاق دیدار پیامبر می شدیم به چهره او می نگریستیم"؛ بههمین جهت روز عاشورا وقتی اذن میدان طلبید و عازم جبهه پیکار شد، امام حسینچهره به آسمان گرفت و گفت «اللهم اشهد علی هؤلاء القوم فقد برزالیهم غلام اشبه الناس برسولک محمد خلقا و خلقا و منطقا و کنا اذا اشتقناالی رؤیة نبیک نظرنا الیه...».
ج-حضرت علی اکبر علیه السلام اولین شهیدعاشورا از بنی هاشم بود. شجاعت و دلاوری حضرت علی اکبر و رزم آوری و بصیرتدینی و سیاسی او، در سفر کربلا به ویژه در روز عاشورا تجلی کرد. سخنان وفداکاریهای وی نیز به خوبی مؤید این مطلب است .
وقتی حضرت اعلام کرد عزم سفر دارد و میخواهد از مدینة النّبی بیرون برود، حضرت علی اکبر علیه السلام پرچم وفادارینسبت به امام را پیشاپیش قافله به اهتزاز درآورد.
د علی اکبر تسلیم حقتعالقی
کاروان حماسه و ایثار پس از پشت سر نهادنمنازل ذو حُسم، بیضه و عُذیب الهجانات به موقفی به نام بنی مقاتل رسید. عقبة بن سمعان که از یاران و همراهان امام بود و بسیاری از روایات واقعهعاشورا از وی نقل شده می گوید: شب هنگام در رکاب امام حرکت کردیم و چونساعتی را پیمودیم، امام حسین علیه السلام را خواب سبکی فرا گرفت. در حالیکه سر مبارکشان روی قربوس زین اسب بود و به زودی دیدگان آن سرور آزادگانگشوده شد و فرمود: «انّا لله و انّا الیه راجعون الحمد الله ربّ العالمین» و دو یا سه بار آیه استرجاع را تکرار فرمود؛ حضرت علی اکبر علیه السلام بادرایت و فراستی که داشت، متوجّه حال پدر گردید مشاهده کرد آن ستاره پرفروغاهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مدام آیه مذکور را بر زبان جاریمی نماید. مرکب خویش را به سوی اسب پدر هدایت کرد و خطاب به ایشان گفت: «پدر جان! از چه جهت آیه استرجاع را تلاوت می کنید. امام فرمود: فرزندعزیزم اندکی که خواب رفتم، سواری عنان اسب را کشید و گفت: «القوم یسیرون و المنایا تسری الیهم» این قوم در حال حرکتند در حالی که مرگ به سوی آنان می آید.
علی اکبر علیه السلام پس از لحظه ای مکث، با قوّت قلب وشهامتی شگفت روی به پدر بزرگوار خویش کرد و گفت: «یا ابة لا اراک الله السوء و السنا علی الحقّ» پدر جان! خداوند حادثه ای ناگوار پدید نیاورد. آیا ما بر حق نیستیم؟ امام در جوابش فرمود: «بلی والّذی الیه مرجع العباد؛آری، به خداوندی که بازگشت بندگان به سوی اوست، ما بر حقّیم.» علی اکبر باشنیدن این پاسخ چون گُل شکفت و با آرامشی خاصّ امام علیه السلام را موردخطاب قرار داد و گفت: «یا ابه اذا لانبالی نموت محقّین» ای پدر! [وقتی بر حق بودن ما مسلّم است] در این صورت باکی نیست و بر حق جانمی دهیم. امام علیه السلام وقتی مشاهده فرمود فرزند در این مصاحبه معرفتیسربلند و پیروز بیرون آمد، شاد شد. او را مخاطب قرار داد و فرمود: «جزاک الله من ولد خیر ما جزی ولدا عن والده» خدایت پاداشی نیکو عطا کند؛ نیکوترین پاداش که باید فرزندی از پدر خویش دریافت کند.
میلاد حضرت علی اکبر علیه السلام، روز جوان
جوانی، بهار عمر و فصل طربناک زندگی است. هیچ دوره ای از زندگی چون روزگار جوانی، سرسبز و خرّم نیست، و هیچ انسانیهمانند زمان جوانی، توان مند و پرانرژی نیست. بسیاری از پیروزی ها وکامیابی ها، تنها در سایه جوانی امکان پذیر است و بسیاری از آرزوها و هدفها، فقط در فرصت جوانی قابل دست یابی است. جوانی فرصتی است که بر خلافبسیاری از فرصت های دیگر، تنها یک بار در اختیار همه قرار می گیرد و چون بهانجام خویش برسد، هرگز امکان تکرار نخواهد داشت. پس «فرصت جوانی»، طلاییترین فرصت ها و ناب ترین موهبت هاست و نمی توان در این نکته تردید کرد کههدر دادن روزگاران خوش جوانی و تباه کردن این بهار زندگانی، به اندوهیانبوه و حسرتی متراکم خواهد انجامید، اما این روزگار، اقتضاهایی دارد؛اقتضاهایی که بخشی از آنها به جوان بر می گردد و بخشی نیز به آنها که باجوان در تعاملند. آنها که به جوان بر می گردد، «نازها» و «نیازها»ی جوانیاست. نازها، یعنی «سرزندگی، شیک پوشی، آراستگی، جمال گرایی، آرمان گراییو...؛ و نیازها، یعنی عبادت و تضرع؛ دانش اندوزی، مهار و تعدیل غرایز،تهذیب نفس، ورزش، مطالعه، مسئولیت پذیری و....
حضرت علی اکبر علیه السلام، الگوی جوانان
جوان، محتاج اسوه و الگوست. اسوه و الگوی جوان، باید جوان باشد؛ تا فضایل و کمالات این جوان دست یافتنی و ملموس باشد.
حدیث گهربار از پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)فرمودند:«اوصیکُم بالشَباب خیراً»شما را سفارش می کنم به جوانان خیر و خوبی کنید زیرا«اَرَقُّ اَفئدَةً» قلب نازکی دارند، قلب آنها هنوز درست شکل نگرفته تا دنیازده شوند. همچنین فرمودند:ان لله بعثنی بشیرا ونذیرا خداوند مرا برای همه بشیر و نذیر مبعوث کرد«فخالفنی الشیوخ»پیرمردان با من مخالفت کردند«فحالفنی الشباب»اما جوانان به من گرایش پیدا کردند.
) رسول اكرم صلى الله عليه و آله :
يا عَلىُّ بادِر بِاَربَعٍ قَبلَ اَربَعٍ : شَبابِكَ قَبلَ هَرَمِكَ وَ صِحَّتِكَ قَبلَ سُقمِكَ وَ غِناكَ قَبلَ فَقرِكَ، وَ حَياتِكَ قَبلَ مَوتِكَ ؛
اى على! چهار چيز را پيش از چهار چيز درياب : جوانى ات را پيش از پيرى؛ و سلامتى ات را پيش از بيمارى؛ و ثروتت را پيش از فقر و زندگى ات را پيش از مرگ.
سخنرانی وخطبه های نماز جمعه خواف که توسط امام جمعه موقت حجت الاسلام شریفی در مورخه95/2/31
موضوع :عدم نوامیدی عامل موفقیت
" قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ "
و اعلموا أنما الدنیا تطلب لثلاث: للعز و الغنی و الراحة؛ فمن قنع عز، و من زهد استغنی، و من قل سعیه استراح؛ ... که دنیا برای سه چیز مورد رغبت و طلب واقع می شود: برای عزت و برای غنی و بی نیازی و برای راحتی؛ ..
ضمن دعوت به تقوی درخطبه های قبلی به عوامل موفقیت از منظر پیامبر(ص) که اخلاص وعدل عدم افراط وتفریط وگذشت تفکر عبرت گیری وحسن خلق وصبر اشاره شد امروز در ادامه بحث صبر به عامل دیگر یعنی عدم نو امیدی اشاره میشود
امید در سلامت روانی انسان نقش مهمی بر عهده دارد. امید، به زندگی انسان معنا می بخشد و هنگام هجوم مشكلات، ناملایمات، رنج ها و اندوه ها و مصایب و ناگواری ها، از فروپاشی روانی انسان جلوگیری می كند و مانع استیلای یأس و دل سردی بر انسان می گردد. بدون امید، زندگی، بی معنا، تلاش ناموجه و اضطراب و افسردگی حضور موجه پیدا می كنند و سیاهی و تاریكی و ابهام افق آینده را می پوشاند.
) رجا و امید جزو صفات ضروری است كه انسان مصمم به حركت در مسیر كمال و سلامت روانی، واجد آن می شود و نبود آن در واقع، نقصی در خصایل انسانی و روانی به شمار می آید كه تأثیر ناخوشایند خود را بر رفتار وی و در نهایت، بر سعادت و معنویت وی خواهد نهاد. در واقع، امید به منزله نیروی اجرایی برای حركت است كه عامل مستقیم تلاش ها و رفتار انسان می باشد؛ یعنی می توان گفت: به طور كلی، همه رفتارهای انسان آثار و جلوه های این نیروی گرایشی روانی است .
آثار امیدواری
الف. رهایی از به بن بست رسیدن:
انسان امیدوار هرگز خود را در بن بست نمی یابد و همواره در عمق تاریكی های مشكلات زندگی و مصایب و ناملایمات روزانه، به سوی روشنایی پیش روی خود حركت می كند. شاید یكی از اسرار اینكه در اسلام و دیگر ادیان الهی، خودكشی ممنوع اعلام شده همین باشد كه با امیدواری به خدا منافات دارد. خودكشی نشانه رسیدن به نهایت یأس و نومیدی است، حاكی از اعتقاد به بسته شدن همه درها و تسلیم شدن در برابر مشكلات زندگی است. . قرآن درباره نهی از ناامیدی می فرماید: «قُل یَا عِبادِی الَّذینَ اَسرفُوا عَلی اَنفُسهِم لاَ تَقنطُوا مِن رَحمةِ اللّه؛ بگو: ای بندگان من، كه بر خود اسراف و ستم كرده اید! از رحمت خداوند نومید نشوید» (زمر /53). در آیه دیگر، یأس از رحمت خداوند را به شدت مورد نكوهش قرار داده، این كار را مساوی كفر و گمراهی معرفی می كند: «مَن یَقنُط مِن رحمةِ ربِّه اِلّا الضّالَّون؛ جز گمراهان، چه كسی از رحمت پروردگارش مأیوس می شود؟!» (حجر/ 56) یا در جایی می فرماید: «وَ لا یَیأسُ مِن رَوحِ اللّهِ الاَّ القُومُ الكافِروُنَ؛ از رحمت خدا مأیوس نشود؛ جز گروه كافران» (یوسف/ 87).
ب. افزایش انرژی روانی:
این واقعیت تجربه شده است كه در یك مسابقه دو یا اسب سواری یا دو میدانی، وقتی علایم خط پایان آشكار می شوند، انرژی روانی شركت كنندگان در مسابقه، به طور قابل ملاحظه ای افزایش می یابد. كسی كه تا پیش از این، انرژی خود را تمام شده احساس می كرد، با پی بردن به اینكه به خط پایان نزدیك شده است، جانی دوباره می گیرد و گام های آخر را با سرعت و توان بیشتری می پیماید. ممكن است بتوان قضیه را این گونه تحلیل كرد كه با نزدیكی به خط پایان، امید بیشتر می شود؛
ج. كاهش ترس و اضطراب:
هر كس امید به بهبودی امور و اصلاح كارها را از دست بدهد، نسبت به آینده و سرانجام كار دچار ترس و اضطراب می شود. چیزی كه می تواند از ترس او كم كند و به اضطرابش خاتمه دهد امیدواری است.درپایان سوره عصر قرائت شد
خطبه دوم اول ارزشهای ماه شعبان فرازی ازصلوات شعبانیه
َ الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مارِقٌ، و هركه آن را رها كند غرق شود،پيش افتاده از آنها از دين خارج است وَالْمُتَاَخِّرُ عَنْهُمْ زاهِقٌ وَاللاّزِمُ لَهُمْ لاحِقٌ، و عقب مانده از آنان نابود است،و همراه آنان ملحق به حق است.دوم ولادت علی اکبر وروز جوان
میلاد حضرت علی اکبر علیه السلام و روز جوان
حضرت علی اکبر فرزند امام حسین علیهما السلام در بین سال های 33 تا 35 ه از مادری به نام لیلا دختر ابی مرّه در شهر مدینه چشم به جهان گشود. وی در مکتب انسان ساز پدر شیوه های صحیح دفاع از مکتب و اطاعت از امامت و حمایت از آرمان های مقدس آن را آموخت. او در روز عاشورا اولین نفر از بنی هاشم بود که پس از مبارزه جانانه جام شهادت سر کشید. سوم ولادت امام زمان
قرآن کریم» و «سنت نبوی» دو شجرة طوبای برآمده از یک ریشه مبارک اند و هر دو متعلق به یک قانون گذارد. بی تردید قرآن مجید، اعتقاد مسلمانان به ایدة ظهور مهدی(ع) را که از رسول اکرم(ص) متواتر دانسته
آیات قرآن کریم که به قیام امام زمان(علیه السلام) تاویل شده، اختصاص داده است، وما در این جا به چند نمونه اکتفا مى کنیم:
1- (در زبور (حضرت داود) بعد از کتب آسمانى سابق نوشتیم که: زمین را بندگان صالح ما به ارث مى برند). ) واینان قائم آل محمد ویاران او مى باشند.
2- (خدا فرستاده خود را با هدایت و دین حق فرستاد تا بر همه دین ها غالب شود؛ هرچند مشرکین نخواهند). (2) بنابر روایتى از امام رضا(علیه السلام) نقل شده است، این آیه درباره قائم آل محمد(صلی الله علیه و آله) است، وى امامى است که خداوند او را بر همه کیش ها و آیین ها غالب گرداند.
3- (خداوند به کسانى که از شما ایمان آورده وعمل صالح پیشه ساخته اند، وعده داده که آنها را در زمین نماینده خود گرداند، چنانکه همانند آنها را سابقه خلیفه کرد. و ثابت مى دارد دین آنها را، که براى آنان برگزید، ترس آنها را تبدیل به امن کنیم، و اینان هیچ گاه به من شرک نورزند).
در کتاب (غیبت) شیخ طوسى، روایت شده که این آیه نیز درباره مهدى موعود(عجل الله تعالی فرجه) و یاران او نازل شده است.
4- (ما اراده کرده ایم بر آنان که در زمین زبون گشتند، منت بنهیم و آنها را پیشوایان و وارثان زمین قرار دهیم).
در (غیبت)، شیخ طوسى از امیرالمۆمنین(علیه السلام) روایت مى کند که در تفسیر این آیه فرمود: اینان که در زمین ضعیف گشته اند آل پیغمبرند، که خداوند مهدى آنها را برانگیزد تا آنان را عزیز ودشمنان ایشان را ذلیل گرداند.
5- (بدانید که خداوند، زمین را پس از مردنش زنده مى گرداند، ما آیات خود را براى شما بیان کردیم تا در آن باره تعقل کنید).
پس خدا مردى از خانواده مرا مى فرستد تا زمین را پر از عدل وقسط کند، چنانکه از ظلم وجور پر شده است. ساکنین آسمان وزمین، از او راضى خواهند بود. زمین تمام گیاهان خود را برایش مى رویاند
سخنرانی وخطبه های نماز جمعه خواف که توسط امام جمعه موقت حجت الاسلام شریفی در مورخه95/2/31
موضوع :عدم نوامیدی عامل موفقیت
" قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ "
و اعلموا أنما الدنیا تطلب لثلاث: للعز و الغنی و الراحة؛ فمن قنع عز، و من زهد استغنی، و من قل سعیه استراح؛ ... که دنیا برای سه چیز مورد رغبت و طلب واقع می شود: برای عزت و برای غنی و بی نیازی و برای راحتی؛ ..
ضمن دعوت به تقوی درخطبه های قبلی به عوامل موفقیت از منظر پیامبر(ص) که اخلاص وعدل عدم افراط وتفریط وگذشت تفکر عبرت گیری وحسن خلق وصبر اشاره شد امروز در ادامه بحث صبر به عامل دیگر یعنی عدم نو امیدی اشاره میشود
امید در سلامت روانی انسان نقش مهمی بر عهده دارد. امید، به زندگی انسان معنا می بخشد و هنگام هجوم مشكلات، ناملایمات، رنج ها و اندوه ها و مصایب و ناگواری ها، از فروپاشی روانی انسان جلوگیری می كند و مانع استیلای یأس و دل سردی بر انسان می گردد. بدون امید، زندگی، بی معنا، تلاش ناموجه و اضطراب و افسردگی حضور موجه پیدا می كنند و سیاهی و تاریكی و ابهام افق آینده را می پوشاند.
) رجا و امید جزو صفات ضروری است كه انسان مصمم به حركت در مسیر كمال و سلامت روانی، واجد آن می شود و نبود آن در واقع، نقصی در خصایل انسانی و روانی به شمار می آید كه تأثیر ناخوشایند خود را بر رفتار وی و در نهایت، بر سعادت و معنویت وی خواهد نهاد. در واقع، امید به منزله نیروی اجرایی برای حركت است كه عامل مستقیم تلاش ها و رفتار انسان می باشد؛ یعنی می توان گفت: به طور كلی، همه رفتارهای انسان آثار و جلوه های این نیروی گرایشی روانی است .
آثار امیدواری
الف. رهایی از به بن بست رسیدن:
انسان امیدوار هرگز خود را در بن بست نمی یابد و همواره در عمق تاریكی های مشكلات زندگی و مصایب و ناملایمات روزانه، به سوی روشنایی پیش روی خود حركت می كند. شاید یكی از اسرار اینكه در اسلام و دیگر ادیان الهی، خودكشی ممنوع اعلام شده همین باشد كه با امیدواری به خدا منافات دارد. خودكشی نشانه رسیدن به نهایت یأس و نومیدی است، حاكی از اعتقاد به بسته شدن همه درها و تسلیم شدن در برابر مشكلات زندگی است. . قرآن درباره نهی از ناامیدی می فرماید: «قُل یَا عِبادِی الَّذینَ اَسرفُوا عَلی اَنفُسهِم لاَ تَقنطُوا مِن رَحمةِ اللّه؛ بگو: ای بندگان من، كه بر خود اسراف و ستم كرده اید! از رحمت خداوند نومید نشوید» (زمر /53). در آیه دیگر، یأس از رحمت خداوند را به شدت مورد نكوهش قرار داده، این كار را مساوی كفر و گمراهی معرفی می كند: «مَن یَقنُط مِن رحمةِ ربِّه اِلّا الضّالَّون؛ جز گمراهان، چه كسی از رحمت پروردگارش مأیوس می شود؟!» (حجر/ 56) یا در جایی می فرماید: «وَ لا یَیأسُ مِن رَوحِ اللّهِ الاَّ القُومُ الكافِروُنَ؛ از رحمت خدا مأیوس نشود؛ جز گروه كافران» (یوسف/ 87).
ب. افزایش انرژی روانی:
این واقعیت تجربه شده است كه در یك مسابقه دو یا اسب سواری یا دو میدانی، وقتی علایم خط پایان آشكار می شوند، انرژی روانی شركت كنندگان در مسابقه، به طور قابل ملاحظه ای افزایش می یابد. كسی كه تا پیش از این، انرژی خود را تمام شده احساس می كرد، با پی بردن به اینكه به خط پایان نزدیك شده است، جانی دوباره می گیرد و گام های آخر را با سرعت و توان بیشتری می پیماید. ممكن است بتوان قضیه را این گونه تحلیل كرد كه با نزدیكی به خط پایان، امید بیشتر می شود؛
ج. كاهش ترس و اضطراب:
هر كس امید به بهبودی امور و اصلاح كارها را از دست بدهد، نسبت به آینده و سرانجام كار دچار ترس و اضطراب می شود. چیزی كه می تواند از ترس او كم كند و به اضطرابش خاتمه دهد امیدواری است.درپایان سوره عصر قرائت شد
خطبه دوم اول ارزشهای ماه شعبان فرازی ازصلوات شعبانیه
َ الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مارِقٌ، و هركه آن را رها كند غرق شود،پيش افتاده از آنها از دين خارج است وَالْمُتَاَخِّرُ عَنْهُمْ زاهِقٌ وَاللاّزِمُ لَهُمْ لاحِقٌ، و عقب مانده از آنان نابود است،و همراه آنان ملحق به حق است.دوم ولادت علی اکبر وروز جوان
میلاد حضرت علی اکبر علیه السلام و روز جوان
حضرت علی اکبر فرزند امام حسین علیهما السلام در بین سال های 33 تا 35 ه از مادری به نام لیلا دختر ابی مرّه در شهر مدینه چشم به جهان گشود. وی در مکتب انسان ساز پدر شیوه های صحیح دفاع از مکتب و اطاعت از امامت و حمایت از آرمان های مقدس آن را آموخت. او در روز عاشورا اولین نفر از بنی هاشم بود که پس از مبارزه جانانه جام شهادت سر کشید. سوم ولادت امام زمان
قرآن کریم» و «سنت نبوی» دو شجرة طوبای برآمده از یک ریشه مبارک اند و هر دو متعلق به یک قانون گذارد. بی تردید قرآن مجید، اعتقاد مسلمانان به ایدة ظهور مهدی(ع) را که از رسول اکرم(ص) متواتر دانسته
آیات قرآن کریم که به قیام امام زمان(علیه السلام) تاویل شده، اختصاص داده است، وما در این جا به چند نمونه اکتفا مى کنیم:
1- (در زبور (حضرت داود) بعد از کتب آسمانى سابق نوشتیم که: زمین را بندگان صالح ما به ارث مى برند). ) واینان قائم آل محمد ویاران او مى باشند.
2- (خدا فرستاده خود را با هدایت و دین حق فرستاد تا بر همه دین ها غالب شود؛ هرچند مشرکین نخواهند). (2) بنابر روایتى از امام رضا(علیه السلام) نقل شده است، این آیه درباره قائم آل محمد(صلی الله علیه و آله) است، وى امامى است که خداوند او را بر همه کیش ها و آیین ها غالب گرداند.
3- (خداوند به کسانى که از شما ایمان آورده وعمل صالح پیشه ساخته اند، وعده داده که آنها را در زمین نماینده خود گرداند، چنانکه همانند آنها را سابقه خلیفه کرد. و ثابت مى دارد دین آنها را، که براى آنان برگزید، ترس آنها را تبدیل به امن کنیم، و اینان هیچ گاه به من شرک نورزند).
در کتاب (غیبت) شیخ طوسى، روایت شده که این آیه نیز درباره مهدى موعود(عجل الله تعالی فرجه) و یاران او نازل شده است.
4- (ما اراده کرده ایم بر آنان که در زمین زبون گشتند، منت بنهیم و آنها را پیشوایان و وارثان زمین قرار دهیم).
در (غیبت)، شیخ طوسى از امیرالمۆمنین(علیه السلام) روایت مى کند که در تفسیر این آیه فرمود: اینان که در زمین ضعیف گشته اند آل پیغمبرند، که خداوند مهدى آنها را برانگیزد تا آنان را عزیز ودشمنان ایشان را ذلیل گرداند.
5- (بدانید که خداوند، زمین را پس از مردنش زنده مى گرداند، ما آیات خود را براى شما بیان کردیم تا در آن باره تعقل کنید).
پس خدا مردى از خانواده مرا مى فرستد تا زمین را پر از عدل وقسط کند، چنانکه از ظلم وجور پر شده است. ساکنین آسمان وزمین، از او راضى خواهند بود. زمین تمام گیاهان خود را برایش مى رویاند
سخنرانی وخطبه های نماز جمعه خواف که توسط امام جمعه موقت حجت الاسلام شریفی در مورخه95/2/31
موضوع :عدم نوامیدی عامل موفقیت
" قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ "
و اعلموا أنما الدنیا تطلب لثلاث: للعز و الغنی و الراحة؛ فمن قنع عز، و من زهد استغنی، و من قل سعیه استراح؛ ... که دنیا برای سه چیز مورد رغبت و طلب واقع می شود: برای عزت و برای غنی و بی نیازی و برای راحتی؛ ..
ضمن دعوت به تقوی درخطبه های قبلی به عوامل موفقیت از منظر پیامبر(ص) که اخلاص وعدل عدم افراط وتفریط وگذشت تفکر عبرت گیری وحسن خلق وصبر اشاره شد امروز در ادامه بحث صبر به عامل دیگر یعنی عدم نو امیدی اشاره میشود
امید در سلامت روانی انسان نقش مهمی بر عهده دارد. امید، به زندگی انسان معنا می بخشد و هنگام هجوم مشكلات، ناملایمات، رنج ها و اندوه ها و مصایب و ناگواری ها، از فروپاشی روانی انسان جلوگیری می كند و مانع استیلای یأس و دل سردی بر انسان می گردد. بدون امید، زندگی، بی معنا، تلاش ناموجه و اضطراب و افسردگی حضور موجه پیدا می كنند و سیاهی و تاریكی و ابهام افق آینده را می پوشاند.
) رجا و امید جزو صفات ضروری است كه انسان مصمم به حركت در مسیر كمال و سلامت روانی، واجد آن می شود و نبود آن در واقع، نقصی در خصایل انسانی و روانی به شمار می آید كه تأثیر ناخوشایند خود را بر رفتار وی و در نهایت، بر سعادت و معنویت وی خواهد نهاد. در واقع، امید به منزله نیروی اجرایی برای حركت است كه عامل مستقیم تلاش ها و رفتار انسان می باشد؛ یعنی می توان گفت: به طور كلی، همه رفتارهای انسان آثار و جلوه های این نیروی گرایشی روانی است .
آثار امیدواری
الف. رهایی از به بن بست رسیدن:
انسان امیدوار هرگز خود را در بن بست نمی یابد و همواره در عمق تاریكی های مشكلات زندگی و مصایب و ناملایمات روزانه، به سوی روشنایی پیش روی خود حركت می كند. شاید یكی از اسرار اینكه در اسلام و دیگر ادیان الهی، خودكشی ممنوع اعلام شده همین باشد كه با امیدواری به خدا منافات دارد. خودكشی نشانه رسیدن به نهایت یأس و نومیدی است، حاكی از اعتقاد به بسته شدن همه درها و تسلیم شدن در برابر مشكلات زندگی است. . قرآن درباره نهی از ناامیدی می فرماید: «قُل یَا عِبادِی الَّذینَ اَسرفُوا عَلی اَنفُسهِم لاَ تَقنطُوا مِن رَحمةِ اللّه؛ بگو: ای بندگان من، كه بر خود اسراف و ستم كرده اید! از رحمت خداوند نومید نشوید» (زمر /53). در آیه دیگر، یأس از رحمت خداوند را به شدت مورد نكوهش قرار داده، این كار را مساوی كفر و گمراهی معرفی می كند: «مَن یَقنُط مِن رحمةِ ربِّه اِلّا الضّالَّون؛ جز گمراهان، چه كسی از رحمت پروردگارش مأیوس می شود؟!» (حجر/ 56) یا در جایی می فرماید: «وَ لا یَیأسُ مِن رَوحِ اللّهِ الاَّ القُومُ الكافِروُنَ؛ از رحمت خدا مأیوس نشود؛ جز گروه كافران» (یوسف/ 87).
ب. افزایش انرژی روانی:
این واقعیت تجربه شده است كه در یك مسابقه دو یا اسب سواری یا دو میدانی، وقتی علایم خط پایان آشكار می شوند، انرژی روانی شركت كنندگان در مسابقه، به طور قابل ملاحظه ای افزایش می یابد. كسی كه تا پیش از این، انرژی خود را تمام شده احساس می كرد، با پی بردن به اینكه به خط پایان نزدیك شده است، جانی دوباره می گیرد و گام های آخر را با سرعت و توان بیشتری می پیماید. ممكن است بتوان قضیه را این گونه تحلیل كرد كه با نزدیكی به خط پایان، امید بیشتر می شود؛
ج. كاهش ترس و اضطراب:
هر كس امید به بهبودی امور و اصلاح كارها را از دست بدهد، نسبت به آینده و سرانجام كار دچار ترس و اضطراب می شود. چیزی كه می تواند از ترس او كم كند و به اضطرابش خاتمه دهد امیدواری است.درپایان سوره عصر قرائت شد
خطبه دوم اول ارزشهای ماه شعبان فرازی ازصلوات شعبانیه
َ الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مارِقٌ، و هركه آن را رها كند غرق شود،پيش افتاده از آنها از دين خارج است وَالْمُتَاَخِّرُ عَنْهُمْ زاهِقٌ وَاللاّزِمُ لَهُمْ لاحِقٌ، و عقب مانده از آنان نابود است،و همراه آنان ملحق به حق است.دوم ولادت علی اکبر وروز جوان
میلاد حضرت علی اکبر علیه السلام و روز جوان
حضرت علی اکبر فرزند امام حسین علیهما السلام در بین سال های 33 تا 35 ه از مادری به نام لیلا دختر ابی مرّه در شهر مدینه چشم به جهان گشود. وی در مکتب انسان ساز پدر شیوه های صحیح دفاع از مکتب و اطاعت از امامت و حمایت از آرمان های مقدس آن را آموخت. او در روز عاشورا اولین نفر از بنی هاشم بود که پس از مبارزه جانانه جام شهادت سر کشید. سوم ولادت امام زمان
قرآن کریم» و «سنت نبوی» دو شجرة طوبای برآمده از یک ریشه مبارک اند و هر دو متعلق به یک قانون گذارد. بی تردید قرآن مجید، اعتقاد مسلمانان به ایدة ظهور مهدی(ع) را که از رسول اکرم(ص) متواتر دانسته
آیات قرآن کریم که به قیام امام زمان(علیه السلام) تاویل شده، اختصاص داده است، وما در این جا به چند نمونه اکتفا مى کنیم:
1- (در زبور (حضرت داود) بعد از کتب آسمانى سابق نوشتیم که: زمین را بندگان صالح ما به ارث مى برند). ) واینان قائم آل محمد ویاران او مى باشند.
2- (خدا فرستاده خود را با هدایت و دین حق فرستاد تا بر همه دین ها غالب شود؛ هرچند مشرکین نخواهند). (2) بنابر روایتى از امام رضا(علیه السلام) نقل شده است، این آیه درباره قائم آل محمد(صلی الله علیه و آله) است، وى امامى است که خداوند او را بر همه کیش ها و آیین ها غالب گرداند.
3- (خداوند به کسانى که از شما ایمان آورده وعمل صالح پیشه ساخته اند، وعده داده که آنها را در زمین نماینده خود گرداند، چنانکه همانند آنها را سابقه خلیفه کرد. و ثابت مى دارد دین آنها را، که براى آنان برگزید، ترس آنها را تبدیل به امن کنیم، و اینان هیچ گاه به من شرک نورزند).
در کتاب (غیبت) شیخ طوسى، روایت شده که این آیه نیز درباره مهدى موعود(عجل الله تعالی فرجه) و یاران او نازل شده است.
4- (ما اراده کرده ایم بر آنان که در زمین زبون گشتند، منت بنهیم و آنها را پیشوایان و وارثان زمین قرار دهیم).
در (غیبت)، شیخ طوسى از امیرالمۆمنین(علیه السلام) روایت مى کند که در تفسیر این آیه فرمود: اینان که در زمین ضعیف گشته اند آل پیغمبرند، که خداوند مهدى آنها را برانگیزد تا آنان را عزیز ودشمنان ایشان را ذلیل گرداند.
5- (بدانید که خداوند، زمین را پس از مردنش زنده مى گرداند، ما آیات خود را براى شما بیان کردیم تا در آن باره تعقل کنید).
پس خدا مردى از خانواده مرا مى فرستد تا زمین را پر از عدل وقسط کند، چنانکه از ظلم وجور پر شده است. ساکنین آسمان وزمین، از او راضى خواهند بود. زمین تمام گیاهان خود را برایش مى رویاند
سخنرانی حجت الاسلام شریفی در مورخه95/3/6حرم امام علی (ع)
موضوع:حرم شناسی
دراین مکان مقدس شخصیتهای مدفونند که در واقع ستارگان درخشانی هستند که اگرمستقلا در مکانی بودن طلعلع خاصی داشتند وهرکدام نقش ویژه در گسترش اسلام داشتند
سيد ابوالحسن اصفهاني
سيد ابوالحسن در 1284هـ.ق. در روستاي کوچک «مديسه» از توابع «لنجان» استان اصفهان ديده به جهان گشود. پس از اتمام دوره ابتدايي، وارد حوزه علميه اصفهان گرديد و از محضر بزرگاني چون: آية الله محمد ابراهيم کلباسي، حکيم قشقايي، سيد محمد باقر درچه اي، و چهارسوقي بهره مند گرديد. در 24 سالگي براي کسب سطوح عالي حوزه به نجف اشرف هجرت کرد و در درس حضرات آيات: آخوند خراساني، سيد محمدکاظم يزدي و ميرزا حسن شيرازي شرکت جست. سه سال هم در کربلا و سامرا به سر برد.
در 1355هـ.ق. پس از فوت آيت الله نائيني مرجعيت ديني و زعامت حوزه را برعهده گرفت. سيد ابوالحسن اصفهاني تنها يک فقيه نبود، بلکه خصوصيات اخلاقي از او مرجعي عارف ساخته بود.
از بارزترين خصوصيات او گذشت بود. به عنوان نمونه در 1349هـ.ق. شخصي که کينه خصوصي با ايشان داشت، فرزند برومندش سيد محمدحسن را در صف نماز جماعت به قتل رساند. قاتل پس از ارتکاب جرم دستگير و زنداني شد. خبر به ايشان رسيد، فوراً شخصي را به عنوان نماينده خود به دادگستري فرستاد تا اسباب آزادي قاتل فرزندش را فراهم کند.
از خصوصيات ديگر او ساده زيستي بود. يکي از علما در اين باره نقل مي کند: «از کوچه اي که خرابه اي در آن قرار داشت، به همراه آيت الله اصفهاني مي گذشتم، ايشان به من فرمود: من با خانواده ام پانزده روز در اين خرابه ساکن بوديم، چون صاحبخانه ما به من گفته بود که ديگر راضي نيست در خانه اش باشيم، به ناچار آنجا را تخليه و به اين خرابه منتقل شديم تا اينکه خانه ديگري اجاره کرديم.»
سيد ابوالحسن اصفهاني نسبت به مال و اموال دنيا بي اعتنا بود و با وجود اينکه خودش نياز داشت به فقرا کمک مي کرد. آيت الله محمدتقي شيرازي که از وضعيت آيت الله اصفهاني آگاه شد 500 ليره طلا برايش فرستاد تا براي خود منزلي تهيه کند. آيت الله اصفهاني آن مبلغ را به نانوايان شهر داد تا براي تهيدستان و طلاب نان بپزند.
آيت الله ابوالحسن اصفهاني در شب 9 ذي الحجه 1365 در سن 81 سالگي دار فاني را وداع گفت.
علامه حلی
علامه حلّي در شب 29 رمضان 648 هـ . ق. در شهر عالم پرور حلّه ديده به جهان گشود. در سنين کودکي به دانش اندوزي مشغول شد و به قدري پيش رفت که ملقّب به «جمال الدين» گرديد. وي در زادگاهش که در آن روزگار از مراکز علمي ـ فرهنگي شيعي به شمار مي رفت، از محضر بزرگاني چون: پدرش شيخ يوسف سديدالدين، محقق حلّي، خواجه نصيرالدين طوسي و ابن ميثم بحراني استفاده کرد. علامه حلي پس از فوت محقق حلي در حالي که هنوز 28 سال از زندگيش گذشته بود، مرجعيت تقليد مردم را به عهده گرفت.
همزمان با اين اوضاع، در ايران سلطان محمد اولجايتو در نزديکي شهر ابهر، شهري به نام «سلطانيه» بنا کرد و در آنجا به سراسر کشور پهناور ايران حکمراني مي کرد. سلطان روزي عصباني شد و در حال عصبانيت زن خود را سه طلاقه کرد، ولي بعد پشيمان شد؛ لذا علماي اهل سنت را جمع کرد تا چاره اي بينديشند. تمام علماي اهل سنت حکم به عدم زوجيت داده، گفتند: بايد از همديگر جدا شويد[1]. يکي از علما که ناراحتي سلطان را مشاهده کرد، به او گفت: عالمي در حلّه زندگي مي کند که اين نوع طلاق را قبول ندارد. سلطان محمد پيکي را به حلّه فرستاد تا علامه را به ايران بياورند. پس از مدتي علامه حلّي به دربار سلطان محمد رفت و در جلسه اي با حضور علماي اهل سنت، با دلايل متقن ثابت کرد به اين دليل که دو شاهد هنگام اجراي طلاق حضور نداشته اند، طلاق باطل و زوجيت ثابت است. پس از اين جلسه، شاه که به قدرت علمي علاّمه حلّي پي برده بود، جلسه مناظره ميان علماي اهل سنت و علاّمه حلّي برگزار کرد که در نتيجه، علامه با دلايل متقن ولايت امام علي(عليه السلام) را به اثبات رساند. پس از اين جلسه، سلطان محمد شيعه شد و به سلطان محمد خدابنده مشهور گرديد. شاه دستور داد تشيع مذهب رسمي ايران باشد و نيز به نام دوازده امام خطبه خواند و دستور داد در تمام شهرهاي ايران، به نام ائمه سکه بزنند و سر در مساجد و اماکن متبرکه را به نام ائمه مزيّن کنند. علاّمه حلّي 10 سال ملازم سلطان بود تا اينکه پس از ده سال در 716 سلطان فوت کرد و علامه به وطنش بازگشت.
از عادات نيکوي او اين بود که هر هفته روزهاي پنج شنبه، از حلّه به زيارت امام حسين(عليه السلام) مي رفت و اين عادت تا پايان عمرش دوام داشت.
علاّمه حلّي پس از عمري تلاش و گسترش فرهنگ تشيع در سن 78 سالگي و در 21 محرم 726 دار فاني را وداع گفت. مردم علاقمند به او، پيکر پاکش را از حلّه تا نجف اشرف تشييع کرده و در حرم مطهر امام علي(عليه السلام) به خاک سپردند. از شمال ايوان طلا دري به رواق علوي گشوده شده است. پس از ورود به سمت راست، حجره اي کوچک داراي پنجره فولادي، مقبره شريف علاّمه حلّي است. (منبع: ره توشه عتبات عاليات؛ جمعي از نويسندگان)
شيخ مرتضي انصاري
شيخ مرتضي انصاري در عيد غدير 1214 در شهر دزفول ديده به جهان گشود. مادرش که زني مؤمنه بود، قبل از تولد فرزندش در خواب ديد که امام صادق(عليه السلام) قرآني با جلد طلاکاري شده به او دادند. معبرين خواب، خوابش را به فرزندي عالم و پارسا تعبير کردند. مرتضي پس از گذراندن تحصيلات مقدماتي در زادگاهش در 1232هـ.ق. همراه پدرش محمدامين ـ که از علماي دزفول به شمار مي رفت ـ به کربلا هجرت کرد. مرتضي در کربلا ماند و پدر به دزفول بازگشت. وي در کربلا از محضر شيخ حسين انصاري، شريف العلما، سيد محمد مجاهد و... استفاده کرد. در 1266هـ.ق. شيخ محمدحسن صاحب جواهر در لحظات آخر عمر شيخ مرتضي انصاري را به عنوان مرجع بعد از خود معرفي کرد و در نتيجه پس از فوت صاحب جواهر، زعامت و مرجعيت مردم را برعهده گرفت. شيخ مرتضي انصاري براي کسب فيض از علماي ديار ديگر به شهرهاي بروجرد، اصفهان، کاشان، ري و مشهد هجرت کرد و چند صباحي در اين شهرها ماندگار شد و سپس به نجف بازگشت.
ميرزا حبيب الله رشتي، شيخ انصاري را مي ستايد و درباره او مي فرمايد: «شيخ سه چيز ممتاز داشت؛ علم، رياست و تقوا. رياست را به ميرزا محمدحسن شيرازي، علم را به من داد و تقوا را با خود به گور برد.»
شيخ اعظم انصاري در 18 جمادي الثاني 1281 در 67 سالگي دار فاني را وداع گفت. پيکر پاکش را پس از تشييع در حجره غربي، متصل به باب قبله صحن اميرالمؤمنين به خاک سپردند.
منبع: ره توشه عتبات عاليات؛ جمعي از نويسندگان
مقدس اردبیلی
ملاّ احمد مقدّس اردبيلي در قرن دهم هجري در اردبيل ديده به جهان گشود. پس از گذراندن دوران کودکي، براي کسب علوم و معارف اسلامي به نجف اشرف هجرت کرد. وي در آنجا فقه و علوم نقلي را از محضر سيدعلي صائغ و فلسفه را از جمال الدين محمود فراگرفت.
مقدس اردبيلي به قدري متقي و پرهيزکار بود که به «مقدس» ملقب گشت. علامه مجلسي درباره او مي گويد: «محقق اردبيلي در قداست نفس و تقوا و زهد و فضل، به مقام نهايي رسيد و در ميان عالمان متقدم و متأخر شخصيت بزرگي چون او را سراغ ندارم... کتب او داراي بالاترين مراتب دقت نظر و تحقيق است.»
شاه عباس صفوي بسيار به او علاقمند بود و از او دعوت کرد به اصفهان برود، ولي او نپذيرفت و در نجف ماندگار شد و به سروسامان دادن حوزه علميه نجف پرداخت. سيد حسن صدر در باره نقش مقدس اردبيلي در باره احياي دوباره حوزه نجف مي نويسد: «در زمان مقدس اردبيلي، دوباره کوچ علمي به نجف آغاز شد. حوزه تقويت يافت و مردم از اطراف و ديگر شهرها و بلاد، به آنجا روي آوردند و آن شهر به صورت بزرگترين مرکز علمي درآمد.»
از عادات مقدس اردبيلي اين بود که به هيچ عنوان از هيچ کس تملّق و چاپلوسي نمي کرد. در سالي از سال ها شخصي از اصفهان به نجف آمد و از مقدس اردبيلي خواهش کرد که واسطه شود تا شاه از تقصير او بگذرد، مقدس اردبيلي براي او نوشت: «باني ملک عاريت، عباس! بدان که اگر چه اين مرد اوّل ظالم بود، اکنون مظلوم مي نمايد؛ چنانکه از تقصير او بگذري شايد حق تعالي از پاره اي تقصيرات تو بگذرد بنده شاه ولايت، احمد اردبيلي.» همانطور که از متن نامه مشخّص است، او حتي يک کلمه از شاه تمجيد نکرده است.
وي در سال 993هـ . ق. در نجف اشرف ديده از جهان فروبست. او را در اتاقي که در ايوان طلا، جنب گلدسته جنوبي واقع شده، دفن نمودند.
منبع: ره توشه عتبات عاليات؛ جمعي از نويسندگان
احمد بن محمد اردبيلي از عالمان قرن دهم هجري است كه در 993 ق وفات يافت و در ايوان حرم امام علي(عليه السلام) داخل اتاقي در كنار مناره جنوبي دفن شد.5 به هنگام ورود به داخل رواق، قبر مقدس اردبيلي در سمت چپ ديده مي شود.
مقاله1731 :آداب تشویق و تنبیه در اسلام
سبب رسیدن به آرامش
درباره اسلام هر چه پیش میرویم، احساس میکنیم که کمتر میدانیم و اسلام را نشناختهایم. در اسلام توجه ویژه به روح و روان شده است. همه دین ما از بای بسم الله تکیه دادن به خداوند است. مثلاً آمده است؛ به تو پناه میبرم، به تو توکل میکنم، مرا یاری کن، کمکم کن و ... انسان تا زمانی که به خدا تکیه کند، مانند بچهای که دستش در دست پدرش است، آرامش دارد. «أَلا بِذِکرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ القُلُوبُ» یاد خدا آرامش بخش است. شما اگر بدانی در دستت طلاست، اگر همه دنیا هم بگویند در دستت سفال است، آرامش داری و نگران نمیشوی. امام خمینی(ره) فرمود: «اگر خمینی تنها هم بماند، لحظهای با آمریکا سر سازش نخواهد داشت». این نشانه آرامش و توکل است. «لَا تُکَلَّفُ إِلَّا نَفْسَکَ وَحَرِّضِ الْمُؤْمِنِینَ» (نساء/84) پس در راه خدا پیکار کن؛ جز عهدهدار شخص خود نیستى.
آداب وشرایط تشویق در اسلام
1. تشویق باید به اندازه باشد و نباید مخاطب را به طوری تشویق کنیم که فکر کند به آخرین درجه تکامل رسیده است. قرآن کریم، گاهی مىگوید: اگر این کار را بکنید، شاید رستگار شوید: «لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» (بقره/ 189) «لعل»؛ یعنى امید است.
2. تشویق باید با انصاف و عدالت باشد. اگر کسی گفت: سلام شما بگوئید: سلام علیکم! اگر گفت: سلام علیکم! شما بگوئید: سلام علیکم و رحمهًْ الله!
3. تشویق و تشکر نباید فقط جنبه مادی داشته باشد؛ گاهی نام خیر یا ستایش فرد یا دعایی... خود تشویق است و تشویق معنوى، گاهى کارسازتر است: «إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ؛ و بر آنان درود فرست(و دعا کن). زیرا دعاى تو، مایه آرامش آنان است. (توبة/ 103) یا اینکه پیغمبر به عنوان تشویق دست کارگر را بوسید.
انگشترهای با برکت
من یک بار تعدادی انگشتر خریدم و خدمت رهبر معظم انقلاب رسیدم و از ایشان خواهش کردم که اینها را به عنوان هدیه از من قبول کند و دوباره به من بازگرداند تا به عنوان هدیه از طرف رهبر معظم انقلاب به هیئتهایی که نماز جماعت ظهر عاشورا را برگزار میکنند، بدهیم. پس از اهدا، به عشق آن انگشترها چهل نماز جماعت دیگر وسط خیابان راه افتاد و کم کم همهگیر شد و به واسطه آن انگشترها و هدیه کوچک، ظهر عاشورا حتی در کشورهای دیگر نماز جماعت در خیابان راه افتاده است.
4. تشویق شونده نباید از هر جهت بیعیب باشد؛ ممکن است که به دلیل کار خوبی تشویق شود؛ اگرچه از جهات دیگری نقص داشته باشد. بلال در گفتن حرف شین نقص داشت و پیامبر اکرم(ص) فرمود: خدای تعالی شین او را به جای سین میپذیرد. ما نباید انتظار داشته باشیم که کسی که تشویق میشود، هیچ عیبی در او و بستگان و دوستانش نباشد.
5. گاهی تشویق جنبه حمایت دارد؛ یعنی افرادی در کوبیدن شخصی یا چیزی یک دست میشوند، در این موارد انصاف اقتضاء میکند تا انسان، کمالی را از آن شخص برجسته کند تا جلوی انتقادها را بگیرد.
حضرت عیسى(ع) با جمعیتى بودند. خواستند از کنار سگى بگذرند. یکى گفت: چه سگ سیاهى است. یکى گفت: چه سگ لاغرى است. یکى گفت: چه سگ بدبویى است. هرکسى یک نقطه ضعفى را گفت. حضرت عیسى(ع) فرمود: «چه دندانهاى سفیدى دارد.» و با این عمل به همه آنها فهماند که اگر کسی را به رگبار میبندید، خوبیهای آنها را هم بگوئید.
6. جهت و علت تشویق باید برای دیگران روشن باشد و الاّ ممکن است که تشویق بعضی، افکار و اخلاق و عقاید دیگران را تخریب کند. قرآن کریم در موارد متعدد که سخن از لطف و پاداش است، دلیل آن را برای دیگران نقل میکند: «لمّا صبروا»، «بما کانوا یعملون»، «بما کانوا یفعلون» و... تا فکر نشود که در تشویق، یک تبعیض است.
7. توجه به استعداد و وُسع افراد در تشویق، امر مهمی است؛ یعنی کار را با توان بدنی و جسمی و روحی افراد بسنجیم. خداوند در قرآن میفرماید: «لَا یُکَلِّفُ اللَّـهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا» (بقره/286) خداوند هیچ کس را جز بقدر توانایىاش تکلیف نمىکند:«لَا یُکَلِّفُ اللَّـهُ نَفْسًاإِلَّا مَا آتَاهَا» (طلاق/7) خدا هیچ کس را جز [بقدر] آنچه به او داده است تکلیف نمىکند.
کسى که ندار است و مقدار کم انفاق مىکند، قابل ستایش است، «لا یَجِدُونَ إِلَّا جُهْدَهُمْ؛ مؤمنانِ (تهیدستى) که جز به اندازه توانشان چیزى (براى انفاق و پشتیبانى از جبهه) نمىیابند» (توبه/79) ولى اگر فرد دارا و متمکّن به مقدار قابلى کمک نکند، نه تنها که شایسته تشویق نیست، بلکه شایسته توبیخ است. «أَعْطى قَلِیلًا؛و اندکى (از مال) بخشید.» (نجم/ 35)
یک لیوان آب ظهر عاشورا یک میلیارد میارزد، ولی غروب عاشورا ارزشی ندارد. این به این معناست که هر چیزی در جای خویش ارزش دارد.
اصول تنبیه و توبیخ
توبیخ هم همینطور است. توبیخ نیز اصولی دارد که باید رعایت شود.
1. غیرمستقیم باشد.
2. بگونهای عمل شود که به یأس تبدیل نشود.
3. توبیخ باید همراه با نشان دادن راه جبران باشد.
4. پس از پشیمانی فرد صورت نگیرد. همچون یوسف(ع) که برادران خطاکار خود را پس از پشیمانى توبیخ نکرد و فرمود: «لا تَثْرِیبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ ؛امروز بر شما توبیخ و ملامتى نیست.» (یوسف/ 92)
5. در انتقاد، همه را توبیخ نکنیم؛ اشتباه فردی یا گروهی، نباید سبب عمومی شدن توبیخ و سرایت آن به دیگران شود.
6. دلیل تنبیه و توبیخ اعلام شود.
7. توبیخ و تنبیه متناسب با میزان نقش افراد در تخلف باشد: «وَ الَّذى تَوَلّى کِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذابٌ عَظیمٌ؛ کسى که در انجام گناه نقش اصلى را ایفا کرده است، عذاب بزرگ و مجازات سنگینى در انتظارش است.» ( نور/ 11)
8. باید همراه با ارشاد و رهنمود باشد.
9. مناسب با عمل باشد.
به هر ترتیب ما در قرآن درباره هر رشتهای دستور داریم. امام رضا(ع) فرمود: اگر مردم مزه دین را بچشند، همه مؤمن میشوند.
بهره گیری ازفرمایشات حجتالاسلام محسن قرائتی استاد قرآن کریم
مقاله1730 :شاخصهای تفکر و رفتار قارونی
از منظر قرآن تفکر و رفتار قارونی چه ویژگیها و شاخصهایی دارد؟
قارون در قرآن نماد ثروتمندان دنیاپرست، خودپسند، خود بزرگبین و خودمحوری است که درکنار فرعون قدرتمند متکبر و هامان و بلعم باعورا از خواص و درباریان علم فروش و بیبصیرت، رهبری جامعه را به سوی بدبختی و شقاوت ابدی به عهده داشته است. در اینجا برخی از اهم ویژگیها و شاخصهای فکری و رفتاری قارون را از دیدگاه قرآن به نحو اجمال مطرح میکنیم.
قارون، نماد دنیاپرستی
قارون از یهودیان ثروتمند مصر بود. (قصص، آیات 76 و 77) او درزمان حضرت موسی(ع) میزیست (همان) و درحالی که یهودیان توسط قبطیان و فرعونیان تحت بدترین شکنجهها و عذابها و بلایا قرار داشتند، او درکنار قبطیان و همراه ایشان بود. (غافر، آیات 23 تا 25)
قبطیان و فرعونیان، قوم بنیاسرائیل را که حضرت یوسف (ع) آنان را درزمان صدارتش از کنعان به مصر آورده و در آنجا سکونت داده بود (یوسف، آیه 99)، به بردگی و اسثتمار کشیده بودند و در زمانی به دلیل خواب فرعون و ترس از سرنگونی حکومت فرعونی، کودکان ایشان را میکشتند و دختران و زنان ایشان را به بردگی میگرفتند (بقره، آیه 49؛ اعراف، آیه 147؛ ابراهیم، آیه6، قصص، آیه 4) وضعیت اقتصادی و مالی و امنیت بود؛ آسایش و آرامش آنها سلب شده و تامین مالی و جانی و عرضی نداشتند. رنگ خوشبختی و سعادت از جامعهشان رخت بربسته بود.
حضرت موسی(ع) پس از پیامبری بر آن میشود تا یهودیان را متحدسازد و برای تامین امنیت غذایی بویژه جانی و عرضی آنان تصمیم میگیرد آنان را در یک منطقه سکنا داده و آنها خانههایشان را رو به روی هم بسازند تا بتوانند از یکدیگر محافظت و صیانت کنند. (یونس، آیه 87)
قارون با ثروت عظیمی که در اختیار داشت به جای آنکه با این ثروت، قوم خویش را یاری رساند و در کاهش آلام و رنجهای آنان بکوشد، با تفاخر خویش رنجی بر رنجها میافزود و شرایط را برای حضرت موسی(ع) و شماری از جوانان یهودی که به ایشان ایمان آوردهبودند، دشوارتر میکرد. (یونس، آیه 83)
رفتار قارونی نه تنها دلبستگی به دنیا را در یهودیان افزایش میداد بلکه زمینه ساز رفتارهای نابهنجار دیگر میشد.
نقش بسیار مخرب قارون تا آنجا پیش رفت که چارهای جز نابودی او و ثروتش باقی نماند؛ زیرا تفکر و رفتار قارونی به عنوان یک گفتمان در روح وروان یهودیان نفوذ کرده بود و به عنوان گفتمان رقیب دین موسوی(ع) عمل میکرد تا جایی که یهودیان آرزو داشتند که خودشان نیز قارونی بودند. پس میکوشیدند تا از او سرمشق گرفته و افکار و رفتار او را تقلید کنند. اینگونه بود که در عمل افکار و رفتار حضرت موسی(ع) به عنوان اسوه حسنه از سوی یهودیان کنار گذاشته شده بود.
افکار باطل و رفتار نابهنجار قارون
در قرآن به شکل تفصیلی به تشریح افکار و اندیشههای باطل قارون و رفتارهای نابهنجار او پرداخته شده است؛ زیرا قارون نماد ثروتمندانی است که به جای راه راست هدایت در مسیر شیطان گام برداشتهاند؛ چنانکه فرعون نماد قدرت طغیانگر کفرپیشه و مستکبر و هامان نماد درباریان فاسد حامی و تقویتکننده قدرت فرعونی و بلعم باعورا نماد خواص بیبصیرتی است که علم الهی خویش را در خدمت ظلم و ظالمان قرار داده و به جنگ حق و حقیقت آمده است. (عنکبوت، آیه39؛ آیات 23 و 24؛ اعراف، آیه176)
ادامه دارد
حکایت خوبان460: استیلای شیطان و راهکارهای مقابله
پیامبر گرامی اسلام فرمود: حضرت موسی(ع) نشسته بود که ابلیس نزد او آمد... موسی(ع) فرمود: مرا از آن گناهی خبر ده که اگر آدمی مرتکبش شود، تو بر او استیلا مییابی؟ ابلیس گفت: هرگاه انسان خودپسند شود و عملش را زیاد ببیند و گناهش در نظرش کوچک آید.(1) امام علی(ع) فرمود: ابلیس به موسی(ع) گفت: ای موسی! با زنی که حلال و محرم نیست خلوت مکن، زیرا هیچ مردی با زن نامحرمی تنها نشد، جز اینکه من شخصا و نه یارانم با او باشم.(2) پیامبر اعظم(ص) فرمود: آیا شما را از چیزی خبر بدهم که اگر به آن عمل کنید، شیطان از شما دور شود، چندان که مشرق از مغرب دور است؟ عرض کردند: چرا، فرمود: روزه، روی شیطان را سیاه میکند و صدقه پشت او را میشکند، و دوست داشتن برای خدا و همیاری در کار نیک ریشه او را میکند و استغفار شاهرگش را میزند.(3)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- میزان الحکمه، ج6، ح9407
2- همان، ح 9420
3- همان، ح 9412
مقاله1729 :بررسی آثار و برکات عفو و گذشت برای فرد و جامعه گنهکار را عذر نسیان بنه
عفو به معنای گذشت از گناه و خطا، نگرفتن حق و حقوق خود، تسامح، مدارا، اغماض و صفح نسبت به دیگری، یکی از مصادیق فضیلت اخلاقی احسان است. در آموزههای اسلام بسیار بر عفو تأکید شده و زندگی اجتماعی و سبک زندگی قرآنی و اسلامی بر محور مدارا بنا شده است. نویسنده در این مطلب برخی از ابعاد این فضیلت اخلاقی را بر اساس آموزههای اسلامی تبیین کرده است.
مفهوم عفو
عفو واژه عربی و به معنای زمین رها و مغفولی است که هیچ گامی بر آن نهاده نشده و هیچ آثاری در آن نیست. همچنین به معنای آب بیش از نیازی است که بدون سختی و زحمت به دست میآید. این واژه سپس به معنای رها کردن حق و حقوق و نیز گذشت و بخشش از خطا و گناه دیگری به کار رفته است.
عفو یکی از اسمای حسنای الهی به معنای محو آثار گناه و بخشش بسیار است. خداوند در قرآن فرموده است: ان الله لعفو غفور؛ به راستی که خداوند بخششگر و آمرزنده است. (نساء، آیه99)
عفو در اصطلاح قرآنی، به معنای 1- گذشت از گناه و خودداری از مجازات بر آن؛ 2- باقیمانده مال از نفقه و خرجی که بخشیدن آن سبب تنگدستی صاحبش نگردد، آمده است. (لسانالعرب، ج9، ص294 و 296، «عفا»)
این مفهوم پیش گفته، در آموزههای قرآنی و روایی با واژگان دیگری چون صفح به معنای گذشت (حجر، آیه85) و جملاتی که این مفهوم را میرساند مانند آیه 126 سوره نحل و آیه 96 سوره مؤمنون و آیه 34 سوره فصلت مطرح شده است.
عفو در اخلاق و احکام اسلامی
یکی از فضایل اخلاقی، عفو و گذشت انسان از حقوق خود است؛ زیرا عفو از مصادیق احسان است و در اخلاق بر احسان به دیگری تأکید بسیار شده و آموزههای قرآنی و روایی بر این خصوصیت و فضیلت تشویق و ترغیب کرده است.
به عنوان نمونه، خداوند در آیاتی از جمله آیه 34 سوره فصلت، برتری عفو و گذشت، نسبت به مقابله با بدیها و برخورد کریمانه و اغماض از آزار و اذیت دیگران را مورد تأکید قرار میدهد. حتی در آیه 60 سوره حج به مسلمانان مورد ستم واقع شده از سوی مشرکان، در مورد عفو و گذشت از آنها توصیه میکند تا برتری عفو را نسبت به مجازات و عقوبت مورد تأکید قرار دهد. به سخن دیگر، اگر انسان بخواهد دیگران را به اسلام دعوت کند باید مشکلات و مصیبتهایی را که از سوی دیگران میرسد تحمل کند و با صبر و حلم و شکیبایی و بردباری اجازه دهد تا دیگران با روحیه احسانی و اخلاق کریمانه آشنا شوند.
با نگاهی به آموزههای قرآنی معلوم میشود که عفو و گذشت، بیش از به مقابله به مثل مورد پسند خداوند است. (نحل، آیه126) و حتی پیامبر(ص) مأمور به عفو در قبال بدیهای مشرکان است. (مؤمنون، آیه96)
از نظر قرآن به طور کلی عفو و گذشت انسان از حق خویش، امری ارزشمند و حتی مستحب است (بقره، آیه237؛ نحل، آیه126) و این ارزشمندی و استحباب بویژه در شرایطی چون قدرت بر انتقام و عقوبت (بقره، آیه178) و ناتوانی طرف مقابل خصوصاً در امور مالی (بقره، آیه 280) و تخلفات جنگی (آلعمران، آیه152)، اختلافات خانوادگی (نساء، آیه128) و مانند آنها ارزش بیشتری مییابد. گاه انسان به سبب ناتوانی، از انتقام و مجازات دست برمیدارد و آن را ترک میکند درحالی که اگر قدرت میداشت بدون اغماض، مجازات و عقوبت را انجام میداد. پس اگر در این موارد عفو میکند از سر ناچاری است که ارزش کمتری دارد هر چند که بیارزش نیست بلکه حتی مستحب است تا به این رویه خو گرفته و عادت به عفو کند.
آثار و کارکردهای گذشت
در آیات و روایات برای عفو و گذشت کارکردها، آثار و برکاتی بیان شده که به برخی از آنها در اینجا اشاره میشود.
1- مقام صابران: کسی که از حق و حقوق خود میگذرد و از گناه و خطا و بدهکاری و اشتباهات دیگران چشم میپوشد، به مقام صابران میرسد و از مواهب و آثار آن بهرهمند میشود. (نحل، آیه126)
2- مقام محسنان: اهل عفو و گذشت، به مقام نیکوکاران و محسنان دست یافته و از آثار این مقام در دنیا و آخرت بهرهمند خواهد شد. (آلعمران، آیه134؛ مائده، آیه 13؛ نساء، آیه 128).
3. تخفیف احکام: عفو الهی نسبت به مردم موجب کاهش شدت احکام و آسانی در آن شده است. به این معنا که اگر خداوند نسبت به مردم گذشت و عفو نداشت احکامی که بر آنان تکلیف میشد بسیار سختتر و شدیدتر بود؛ ولی خداوند نسبت به آدمی از نام عفو ظهور کرد و همین امر موجب شد تا احکام تخفیف یابد. (بقره، آیه 187؛ نساء، آیات 43 و 97 تا 99) خداوند در آیه 101 سوره مائده در تعلیل بیان نکردن و مکلف نساختن مردم به پارهای از احکام، تشریح میکند که این امر پرتوی از عفو خداوند متعال نسبت به انسانها بوده است.
4. مقام متقین: یکی از آثار عفو و گذشت و نادیده گرفتن و رها کردن حق و حقوق خود و احسان به دیگری، ورود به جرگه پرهیزگاران است(آل عمران، آیات 133 و 134؛ نساء آیه 128؛ بقره، آیه 237) زیرا چنین رفتاری از هر کسی به معنای مراقبت نسبت به کارهایی است که باید انجام دهد و کارهایی که باید ترک کند. این گونه است که همواره مراقب است تا اعمالی را انجام دهد که مورد رضایت خداوند است. اصولا هدف اصلی عبادت که هدف و فلسفه آفرینش انسان و جن است (ذاریات، آیه 56) رسیدن به مقام متقیان است. (بقره، آیه 21) خداوند در آیه 237 سوره بقره بیان میکند چشمپوشی از حقوق خویش، راهی نزدیکتر به تقوا و کسب آن است. پس انسان اگر بخواهد میانبر برود و به آسانی به آخرین هدف و غایت عبادت یعنی تقوا و مقام متقین برسد باید از راه عفو و گذشت بهره گیرد.
5. کفاره گناه: اگر انسان بخواهد کفاره گناهان خود را بدهد و گناهان وی پوشیده و نادیده گرفته شود، باید خود اهل عفو و گذشت باشد. اگر انسان در شرایط سختی چون قصاص از حق خویش بگذرد و از جان قاتل در گذرد، چنین عفو و گذشتی ارزشمندتر است و کفاره گناهان خود عفوکننده میشود. (مائده، آیه 45) البته این برداشت از جمله «فمن تصدق به» است که به معنای کسی است که قصاص را عفو کند. (انوار التنزیل، بیضاوی، ج 1، ص 432) پس عفو از قصاص را به سبب گناهان دیگرش مواخذه نمیکند و از وی درمیگذرد؛ این بر اساس همان قاعده «ارحم ترحم؛ رحم کن تا رحم شوی» است.
6. خیر و برکت: عفو دیگران و گذشتن از حق خویش، موجب برکت و خیر در زندگی عفوکننده میشود. خداوند در آیه 128 سوره نساء عفو و گذشت در اختلافات خانوادگی را موجب خیر و برکت دانسته است. البته از نظر قرآن گاهی انسان به فرجام خیر، در مسئله گذشت از وامداران تنگدست، خود مهمترین برانگیزنده آدمی برای انجام دادن آن اعمال است؛ به این معنا که کسی که بداند با عفو از ناتوان در پرداخت وام میتواند به خیر بسیار دست یابد و بهره مضاعف برد به طور طبیعی از خیر خویش میگذرد تا به خیر الهی و برکت آن برسد. (بقره، آیه 280) به سخن دیگر، یکی از روشهای تشویق دیگران به عفو و گذشت از حق و حقوق خود، آگاهیبخشی نسبت به آثار و برکات این عمل احسانی و خداپسندانه است.
7. تحیت الهی: تحمل و گذشت در برابر برخوردهای جاهلانه، موجب دریافت تحیت و سلام، در بهشت است. (نگاه کنید: فرقان، آیات 63 و 73)
8. دفع بدی: عفو و گذشت از گفتار و کردار زشت عمدی دیگران، موجب ادب شدن آنان و اجتناب آنان از بدی میشود. در حقیقت یک راه آموزشی و تربیتی در ایجاد جامعه سالم و اخلاقی و پرهیز دادن دیگران از بدی و زشتکاری، ترک مقابله به مثل و رها کردن حق و حقوق خود و نادیده گرفتن آن است؛ زیرا وقتی مقابله به مثل میشود ممکن است دیگری همین رویه را به عنوان اصل رفتار در جامعه و اجتماع تلقی کرده و رفتار زشت خود را ادامه دهد، اما با عفو و گذشت طرف را شرمنده خود میسازد و این امکان فراهم میشود که او به زشتکاری و بدی خود ادامه ندهد و بدین ترتیب بدی از فرد و جامعه دور میشود و سلامت اخلاقی و هنجاری در جامعه تقویت شده و گسترش مییابد. (نحل، آیه 126) از امام سجاد(ع) روایت شده است: اما حق کسی که از جانب او با سخن یا عمل به تو بدی رسیده این است که اگر بدی او عمدی باشد گذشت از او برای تو بهتر است، زیرا این گذشت موجب منصرف شدن آن شخص از بدی کردن و ادب شدن او است. (بحارالانوار، ج 71، ص 20، ح 2)
9. دوستی: عفو و گذشت در برابر بدیها، بستری برای ایجاد دوستیها و پیوندهای محکم اجتماعی میشود و دلهای انسانها را به هم نزدیک میکند. (فصلت، آیه 34)
10. رحمت الهی: عفو و گذشت کریمانه، از موجبات جلب رحمت خداوندی است که در آیه 22 سوره نور به آن توجه داده شده است. بر اساس آیه 14 سوره تغابن عفو و چشمپوشی از دشمنیهای فرزندان و همسران، زمینه جلب رحمت الهی خواهد شد.
11. گذشت و عفو الهی: نیکی به مردم، در آشکار و نهان و گذشت از بدیهای آنها در پی دارنده عفو الهی است. (نساء، آیه 149) پس اگر میخواهیم از سوی خداوند مورد بخشش و عفو قرار گیریم با مردمان نیز این گونه باشیم و به قول معروف چیزی را که برای خود میپسندی برای دیگران بپسند و چیزی را که نمیپسندی برای دیگران هم مپسند.
12. محبت الهی: براساس آیه 134 سوره آلعمران و 13 سوره مائده عفو و گذشت از لغزشهای مردم، از عوامل جلب محبت الهی است.
13. مانع مصیبت: عفو خدا از بسیاری از گناهان و خطاهای انسانها، مانع بروز مصیبتهای بیشتر بر آنان است. (شوری، آیه 30) در حقیقت اگر از دیگری در گذشتی با این کار مصیبت را از خود و دیگران دفع کردی و اجازه ندادی که خود و دیگران به مصیبتی گرفتار شوند. پس برای دفع مصیبتها باید عفو کرد.
14. آمرزش الهی: کسی که عفو و گذشت داشته باشد و کریمانه از خطاهای دیگران در گذرد، با چنین عملی زمینهساز جلب غفران الهی به سوی خود و جامعهاش میشود. (نور، آیه 22؛ تغابن، آیه 14)
15. بهشت: ورود به بهشت جاویدان، پاداش عفو و گذشت از مردم است. (آل عمران، آیات 134 و 136؛ فرقان، آیات 63 و 75 و 76)
16. پاداش مضاعف: مؤمنان اهل کتاب، دریافتکننده دو اجر و پاداش؛ یکی برای تحمل در برابر کفار و دیگری عفو و گذشت از آزار آنان هستند. (قصص، آیات 54 و 52) البته بر اساس آنچه گذشت هرکسی نسبت به دیگران عفو داشته باشد و از حق و حقوق خود بگذرد با خیر و برکت مواجه میشود که مصداقی از آن نیز پاداش مضاعف و دو چندان مادی و معنوی است.
17. پاداش ویژه الهی: عفو و اغماض از خطای دیگران و اصلاح بدی آنان با نیکی و گذشت، موجب پاداش ویژه خداوند است که در آیه 40 سوره شوری به آن اشاره شده است.
18. همبستگی اجتماعی: از آثار عفو و گذشت، ایجاد همبستگی اجتماعی است. از این رو، در آیه 40 سوره شوری مردم تشویق به عفو و گذشت در جهت تحکیم همبستگی اجتماعی میشوند. در حقیقت این عفو در راستای همبستگی اجتماعی است، نه حمایت از ستمگران و متجاوزان.
19. شفاعت: بهرهمندی از شفاعت الهی از آثار عفو است. علی(ع) میفرماید: اقبل من متنصل عذره فتنالک الشفاعه؛ اگر کسی از تو معذرت خواست تو عذر او را بپذیر تا شفاعت شفیعان (فردا) نصیبت شود. (مواعض صدوق، ص 76)
20. یاری الهی: کسی که اهل عفو و گذشت باشد منصور به نصرت الهی خواهد بود. امامرضا(ع) میفرماید: ما التقت فئتان قط الا نصرالله اعظمهما عفوا؛ هرگاه دو گروه با هم محاربه کنند خداوند گروهی را نصرت میدهد که عفو و گذشت آن بیشتر باشد. (امالی شیخ مفید آستان قدس، ص 231)
21. بهرهمندی از مکارم اخلاقی: در اسلام بر مکارم اخلاقی تاکید شده است. برخی مصادیق عفو، نشان دهنده مکارم اخلاقی است. امامصادق(ع) میفرماید: ثلاث من مکارم الدنیا و الاخره: تعفو عمن ظلمک و تصل من قطعک و تحلم اذا جهل علیک؛ سه خصلت از نشانههای شرافت دنیا و آخرت است: از کسی که به تو ظلم کرده گذشت کنی، با کسی که با تو قطع رابطه کرده رابطه برقرار کنی و در برابر آدم نادانی که به تو بیحرمتی کرده خویشتنداری نمایی. (اصول کافی، ج 3، ص167)
22. طول عمر: یکی از راههای طول عمر با برکت انسان، عفو و گذشت از حق و حقوق خود نسبت به دیگران است. پیامبر گرامی اسلام(ص) میفرماید: من کثر عفوه مد فی عمره؛ کسی که زیاد اهل گذشت باشد عمرش طولانی خواهد بود. (بحار، ج 75، ص 359)
23. عزتمندی: انسان اگر بخواهد از عزت الهی برخوردار شود باید اهل عفو و گذشت باشد. پیامبر(ص) میفرماید: اعز العباد علی الله الذی اذا قدر عفی؛ عزیزترین بندگان در نزد خدا آن کسی است که وقتی به قدرت رسید عفو و گذشت داشته باشد. (جامعالسعادات، ج 1، ص 303)
همچنین پیامبر(ص) میفرماید: بر شما باد؛ عفو و اغماض زیرا عفو و گذشت بر عزت و سرافرازی بنده میافزاید، شما گذشت داشته باشید خداوند شما را عزیز و سرافراز میکند. (اصول کافی، ج 3، ص 167)
24. سروری: امامجعفرصادق(ع) میفرماید: ثلاث من کن فیه کان سیدا: کظم الغیظ و العفو عن المسیء و الصله بالنفس و المال؛ سه خصلت در هر کس باشد نشانه سروری و آقایی او است: فرو بردن خشم خود در وقت غضب، عفو و اغماض از خطای دیگران و صله ارحام با جان و مال (تحفالعقول، ص 330)
25. پاداش غیر قابل حساب: درباره ارزش عفو امیرالمومنین(ع) میفرماید: شیئان لایوزن ثوابهما: العفو و العدل؛ دو چیز است که (عظمت) ثواب آنها قابل ارزیابی نیست: یکی عفو و اغماض و دیگری عدل و انصاف. (فهرست غرر، ص 252)
26. نشانهای از سیره اهلبیت(ع): هر کسی دوست دارد که خود را همانند اهل بیت(ع) کند، باید اهل عفو و گذشت باشد.
پیامبر(ص) میفرماید: مروتنا اهل البیت العفو عمن ظلمنا و اعطاء من حرمنا؛ فتوت و بزرگمنشی ما خاندان رسالت، عفو و اغماض از کسی است که به ما ظلم کرده و بذل و عطا است به کسی که ما را محروم ساخته. (تحفالعقول، ص 37)
آثار عدم گذشت
همانطوری که گذشت در قرآن بارها بر عفو و گذشت حتی از دشمنان ترغیب شده است. به ویژه در شرایطی که قصد و نیت از آن کسی رضایت الهی و گسترش اسلام و جنبههای اخلاقی اسلام است. در اینجا به برخی از آثار و ابعاد عدم گذشت اشاره می شود تا معلوم شود که تا چه اندازه عفو و گذشت برای شخص و جامعه مفید و سازنده است.
1- پشیمانی: انسان باید اهل گذشت و عفو باشد و بداند که در عفو و گذشت لذتی است که در انتقام نیست. امام محمدباقر(ع) میفرماید: پشیمانی ازعفو و گذشت بهتر از پشیمانی از عقوبت و انتقام است و جبرانش آسانتر است. (اصول کافی، ج 3، ص 168)
2- زشتترین عیب: عدم عفو و گذشت ازنظر اسلام بدترین عیبی است که در انسان وجود دارد. امام علی(ع) میفرماید: زشتترین عیبها کم گذشتبودن و بزرگترین گناهان عجله در انتقام گرفتن است. (فهرست غرر، ص 253)
3- بدترین افراد: امام حسن عسکری(ع) میفرماید: بهترین دوستان تو آن کسی است که خطایت را فراموش کند و (تنها) خوبیهایت را به یاد داشته باشد. (بحار، ج 78، ص 379) پس باید گفت بدترین برادر خونی و دینی کسی است که اهل گذشت و عفو نباشد.
4- نومیدی: انسان دوست دارد همه کس نسبت به او احسان و خیر کند و خوبیها برای او باشد، براساس قاعده طلایی هرچه برای خود میپسندی برای دیگران بپسند. انسان باید اگر خواهان عفو و گذشت الهی است، دیگران را عفو کند و اهل خطا و گناه را نومید نسازد.
امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: عجبت لمن یرجو فضل من فوقه کیف یحرم من دونه؟! تعجب میکنم از کسی که به فضل و عنایت مافوق خود (پروردگار) امید دارد چگونه مادون خود را ناامید میکند (و از لغزش او نمیگذرد)؟ (فهرست غرر، ص 309)
5- ناگواری در زندگی: علی(ع) میفرماید: کسی که تغافل نکند و از بسیاری از امور چشمپوشی ننماید زندگی ناگواری خواهد داشت. (فهرست غرر، ص 297)
6- زشتترین کار: امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: ما اقبح العقوبه مع الاعتذار؛ چقدر زشت و ناروا است که انسان، گنهکاری را که از او پوزش میطلبد، عقوبت کند. (فهرست غرر، ص 241)
7- نشانه فرومایگی: امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: معاجله الانتقام من شیم اللئام؛ عجله در انتقام گرفتن، روش مردان فرومایه است. (فهرست غرر، ص 396)
8- بدترین مردمان: پیامبر گرامی اسلام(ص) میفرماید: بدترین مردم کسی است که خطای دیگران را نمیبخشد و از لغزش آنها نمیگذرد. (بحار، ج 77، ص 66)
آداب عذرخواهی و عذرپذیری
چنانکه گفته شد، عفو و گذشت باید بدون حتی عذرخواهی دیگری باشد و اگر کسی عذر خواهد باید عذرش را بپذیرد حتی اگر دلیل موجهی برای خطا و گناهش نداشته باشد. برخی از آداب عفو و عذرپذیری از خطای دیگری عبارتند از:
1- بهانهتراشی برای خطاکار: انسان نهتنها باید بهانه و عذر موجه دیگری را بپذیرد بلکه حتی اگر عذرش بیپایه و اساس بود روی او نیاورد و بلکه حتی برایش عذر و بهانه بتراشد. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: اقبل عذر اخیک فان لم یکن له عذر فالتمس له عذرا! عذر برادر دینیات را بپذیر و اگر برای خطای خود عذری نداشت تو برای او عذری بتراش! (تحفالعقول، ص 107)
حتی امام حسن مجتبی(ع) میفرماید: لو شتمنی احد فی احدی اذنی ثم اعتذر فیالاخری لقبلت؛ اگر کسی برابر یک گوش من مرا دشنام دهد بعد در گوش دیگر از من عذرخواهی کند عذر او را میپذیرم. (احقاقالحق، ج 11، ص 116) امام زینالعابدین(ع) میفرماید: اگر کسی از طرف راست تو آمد و ناسزا گفت بعد برگشت و از طرف چپ از تو عذرخواهی کرد تو عذر او را بپذیر. (بحار، ج 78، ص 141)
2- عفو در قدرت: عفو در قدرت ارزشیتر از موارد دیگر است. امام جعفر صادق(ع) میفرماید: عفو و گذشت در عین قدرت، روش پیامبران مرسل و متقیان است. (بحار، ج 71، ص 423) از همین رو امام حسین(ع) میفرماید: ان اعفی الناس من عفی عن قدره؛ با گذشتترین مردم آن کسی است که با داشتن قدرت، عفو و اغماض داشته باشد. (بحار، ج 78، ص 121)
3- تغافل از خطا: انسان نباید رفتار دیگری را زیر ذرهبین ببرد و دنبال عیبجویی و خطایابی باشد، بلکه باید دنبال ندیده گرفتن در زندگی باشد. «تغافل» یک اصل اخلاقی نسبت به رفتار دیگران است. عفو چیزی جز تغافل نیست. پیامبر اسلام(ص) میفرماید: «المؤمن نصفه تغافل؛ نیمی از رفتار مؤمن، مبنی بر تغافل و نادیده گرفتن است. (الشهاب فیالحکم و الآداب، ص 7) امیر المؤمنین(ع) نیز میفرماید: «تغافل یحمد امرک؛ تو برخی از امور و ناگواریها را نادیده بگیر، تا موقعیت و امورت ستوده گردد. (فهرست غرر، ص 297) نیز آن حضرت میفرماید: من اشرف افعال الکریم غفلته عما یعلم؛ یکی از شریفترین اعمال یک شخص بزرگوار نادیده گرفتن معلومات خود از (عیوب) دیگران است. (نهجالبلاغه، حکمت 213)
4- عفو از توبه کار: انسان باید شرائط و آداب عفو را بشناسد. یکی از این آداب و حکمت آن است که از توبه کار عفو کند. کسی که اصرار بر گناه و خطا دارد و نشانه پشیمانی در او نیست، عفو از او موجب گستاخی وی میشود. از این رو مولی امیرالمؤمنین(ع) در شرایط عفو می فرماید: العفو عن المقر لاعن المصر!؛ عفو و گذشت سزاوار کسی است که به خطاهای خود اعتراف و اقرار میکند نه آن کسی که از تقصیرات و خطاهایش دست بردار نیست. (نهج حدیدی، ج 20، ص 330)
5- پذیرش عذر: کسی که عذر خواسته عذرش را باید پذیرفت و از او عفو کرد. علی(ع) میفرماید: اقبل عذر من اعتذر الیک؛ اگر کسی از تو عذر خواهی کرد تو نیز عذر او را بپذیر (که نشانه شخصیت والای تو است). (تحفالعقول، ص 82) اصولا انسان باید خودش را بر عفو کردن عادت دهد چنانکه آن حضرت میفرماید: عود نفسک السماح؛ خودت را به گذشت و جوانمردی عادت بده. (دستور معالم الحکم، ص 69)
استثناء در عفو
در کنار تمام آنچه در فضیلت و اهمیت عفو و اغماض نسبت به خطا و گناه دیگران گفته شد باید یک نکته مهم را نیز مدنظر قرار داد و آن اینکه گذشت در جائی ارزش و فضیلت و تأثیرگذار است که شخص خطاکار از کرده خود پشیمان شده و از راه خطا برگشته باشد و هیچ اصراری بر انجام اعمال بد و خطای خود نیز نداشته باشد. اما اگر گذشت، موجب گستاخی و جریتر شدن وی شود و یا زیانهای بیشتری را متوجه فرد و جامعه کند بویژه در رابطه با تبهکاران و جانیان سابقهدار که امیدی به اصلاح آنها نیست، گذشت در چنین شرایطی کاری حماقتآمیز و خلاف عقل و توصیههای دینی است و از آن نهی شده است.
گنجینه نورحدیث332: زمانبندی تکامل بخش
امام کاظم(ع) فرمود: بکوشید که اوقات شبانهروزی شما چهار قسمت باشد: 1- ساعتی برای مناجات با خدا 2- ساعتی برای تهیه معاش 3- ساعتی برای معاشرت با برادران و افراد مورد اعتماد که عیبهای شما را به شما میفهمانند و در دل به شما اخلاص میورزند 4- و ساعتی را هم که در آن خلوت میکنید برای درک لذتهای حلال و تفریحات سالم، و به وسیله انجام این قسمت است که بر انجام وظایف آن سه قسمت دیگر توانا میشوید.(1)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- بحارالانوار، ج 75، ص 321
مقاله1741 :قرآن و خطوط قرمز روابط با غیر مسلمانان
بخش اول
اسلام بر روابط انسانی بر پایه اعتقاد تأکید دارد. البته محدودیتهایی نیز برای روابط میان جامعه و دولت اسلامی با بیگانگان از کافران و مشرکان قائل شده است. محدودیت روابط با غیرمسلمانان در راستای حفاظت از تأثیرپذیری جامعه و دولت اسلامی و سلطه بیگانگان است وگرنه دعوت و تبلیغ دین اسلام در میان آنان بدون داشتن ارتباط امکانپذیر نیست. نویسنده در مطلب حاضر چرایی و علل محدودیت با غیرمسلمانان را براساس آموزههای وحیانی قرآن تبیین کرده است که نخستین بخش آن اینک از نظر خوانندگان عزیز میگذرد.
***
چرایی و چگونگی روابط با غیر مسلمانان
انسان برای تأمین نیازهای عاطفی و روحی و بدنی خود نیازمند روابط با دیگران است؛ زیرا برخلاف آخرت که جمعیت است (شوری، آیه 7؛ تغابن، آیه 9؛ واقعه، آیه 50) نه اجتماع، دنیا به گونهای آفریده شده که انسان تنها با اجتماع میتواند نیازهایش را برطرف کند.
جامعه و دولت اسلامی برای تأمین نیازهای خود ناچار به ارتباط و اجتماع با دیگران است؛ هر چند که براساس آموزههای وحیانی قرآن، جامعه اسلامی با ایمان و تقوا میتواند از امدادهای غیبی و برکات الهی برخوردار شود (اعراف، آیه 96) بیآنکه نیازمند جوامع دیگری باشد؛ اما تا چنین حالتی در مردم و دولت ایجاد نشود، برای تأمین نیازهای خود ناچار به روابط هستند؛ اما این روابط نباید به گونهای باشد که موجب از دست رفتن استقلال اقتصادی، سیاسی، نظامی و مانند آن شود.
به سخن دیگر، جوامع انسانی به علل گوناگون نیازمند یکدیگر هستند و هر جامعهای برخی از نیازمندیهای خود را از طریق جوامع دیگر برطرف میسازد؛ ولی جامعه ایمانی میبایست هوشیار باشد که این نیازمندی و پاسخ به آن، موجب وابستگی اقتصادی و سرسپردگی به دشمنان و سلطه جوامع دشمن و بیگانه بر آنان نشود. از این رو خداوند در آیه 28 سوره توبه قطع روابط اقتصادی با دشمنان را برای جلوگیری از سلطه آنان و دستیابی به خودکفایی اقتصادی تشویق میکند. در این آیه خداوندبه مؤمنان و جامعه ایمانی وعده و امیدواری میبخشد که در صورت قطع رابطه اقتصادی و وابستگی به بیگانگان و دشمنان میتوانند به خودکفایی برسند و این قطع رابطه نه تنها اختلالی در اقتصاد و رشد و توسعه آن ایجاد نمیکند؛ بلکه فرصت استثنایی برای خودکفایی و رسیدن به استقلال اقتصادی است.
البته قطع رابطه اقتصادی ممکن است بحرانهایی را ایجاد کند. در این حالت نظارت دقیق دولت اسلامی و برنامهریزی درست و مناسب برای عبور از بحرانها ضروری خواهد بود (یوسف، آیات 47 تا 55؛ کهف، آیات 93 تا 97 و سبا؛ آیات 12 و 13).
باید توجه داشت این روابط با غیر مسلمانان تنها در مدار مسایل مادی و دنیوی نیست، بلکه میتواند دلایل دیگری داشته باشد که از جمله آنها دعوت و تبلیغ اسلام در میان آنان است؛ زیرا بدون ارتباط و نیز روابط نمیتوان افکار و عقاید اسلامی را به دیگران رساند و آنان را به اسلام دعوت کرد. از این رو، یکی از مجوزهایی که برای انجام ارتباط و روابط وجود دارد، مجوز ارتباط تبلیغی و دعوتی است. اسلام حتی اجازه میدهد تا دشمنان به محیط اسلامی و جامعه اسلامی وارد شوند و تحت محافظت و مراقبت با استفاده از امکانات جامعه اسلامی، مدتی رابرای شناخت حقیقت بمانند و بیآنکه تحت فشار و تهدید یا تطمیع باشند، به موطن خود بازگشته و با اختیار خود، حق انتخاب داشته باشند. وان احد من المشرکین استجارک فأجره حتی یسمع کلام الله ثم ابلغه مأمنه ذلک بأنهم قوم لا یعلمون؛ و اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست پناهش ده تا کلام خدا را بشنود سپس او را به مکان امنش برسان، چرا که آنان قومی نادانند. (توبه، آیه 6)
جواز رابطه انسانی با دیگران
اسلام دین جهان شمول از جهات گوناگون است. این دین، هم از نظر کلی و فراگیری نسبت به همه مردمان و هم از نظر دائمی بودن از جهت زمانی، جهانشمول است.
با توجه به آنکه همه افراد جهان، مسلمان نیستند، برخورد دین جهانی باید به گونهای باشد که زمینه تعامل و همزیستی مسالمتآمیز فراهم باشد. بنابراین، رویکرد اسلام و جامعه و دولت اسلامی نسبت به ادیان و شرایع دیگر، یک رویکرد خوب و مسالمتآمیز است. این گونه است که در سطح محلی در قالب پذیرش جزیه با آنان رفتاری مسالمتآمیز دارد و در سطح منطقه و جهانی نیز با رویکرد مثبت با آنان در سطوحی،تعامل و ارتباط برقرار میکند.
البته اثبات مجوز روابط در چارچوبهای مشخص به معنای آزادی مطلق نیست، بلکه اسلام محدودیتهایی را در نظر گرفته که بیرون از چارچوبهای پیشگفته است. پس اسلام و آموزههای وحیانی قرآن، با آنکه دلایل این چرایی روابط با بیگانگان را به تفصیل در آیات قرآن بیان کرده، اما در چگونگی این روابط نیز خطوط قرمزی را مشخص کرده که باید مراعات شده و از آن تجاوز نشود.
خطوط قرمز روابط با غیر مسلمانان
چنانکه گفته شد،اسلام مجوز ارتباط و روابط با غیر مسلمانان را بنا به عللی پذیرفته است؛ اما این روابط راآزاد نگذاشته بلکه خط قرمزهایی را برای آن مشخص کرده است. در اینجا به برخی از مهمترین خطوط قرمز روابط با غیر مسلمانان اشاره میشود:
ممنوعیت رابطه ولایی با غیر مسلمانان و بیگانگان
از نظر قرآن، مجموعه غیر مسلمانان حتی از اهل کتاب، به عنوان بیگانگان شناخته میشوند؛ بنابراین نمیتوان همان روابط و ارتباطی را با آنان برقرار کردکه با مسلمانان برقرار میشود. به سخن دیگر، هر چند غیر مسلمانان طیف وسیعی از انسانها را تشکیل میدهند که شامل: 1. اهل کتاب از یهود و مسیحی و زرتشتی و صائبی (حج، آیه 17)؛ 2. کافران و مشرکان حربی؛ 3. کافران و مشرکان غیر حربی؛ 4. کافران و مشرکان غیر حربی معاهد؛ 5. منافقان شناخته شده در جامعه اسلامی،میشوند، ولی همه به عنوان غیر مسلمانان و بیگانگان دستهبندی میشوند و نمیتوان با آنها همان روابطی را داشت که میان مسلمانان جود دارد.
براساس آموزههای وحیانی قرآن، هر نوع رابطهای میبایست بر محور ایمان انجام گیرد. بنابراین، هرگونه رابطه میان مسلمانان و غیر مسلمانان، در سه سطح مودت، تولی و اتخاذ ولی ممنوع است.
خداوند در قرآن، به عنوان یک اصل هرگونه روابط ولایی میان مسلمانان باغیر مسلمانان را نفی کرده است. به این معنا که جامعه و دولت اسلامی باید هیچ رابطه ولایی با بیگانگان نداشته باشد. در آیات قرآن موارد زیر از روابط نفی شده است:
1. نفی رابطه ولایی با اهل کتاب: قرآن درباره نفی رابطه ولایی مؤمنان با اهل کتاب میفرماید: ای کسانی که ایمان آوردهاید، یهود و نصاری را اولیای خود نگیرید که بعضی از آنان اولیاء بعضی دیگرند. و هر کس از شما آنها را اولیاء گیرد، از آنان خواهد بود. آری، خدا گروه ستمگران را راه نمینماید. (مائده، آیه 51) در این میان برخی از اهل کتاب به سبب ریشخند و بازی گرفتن دین اسلام باید نفی شوند؛ زیرا خداوند در جایی دیگر میفرماید: ای کسانی که ایمان آوردهاید، کسانی را که دین شما را به ریشخند و بازی گرفتهاند چه از کسانی که پیش از شما به آنان کتاب داده شده و چه از کافران، دوستان خود مگیرید، و اگر ایمان دارید از خدا پروا دارید. (مائده، آیه 57)
2. نفی رابطه ولایی با کافران: خداوند در این باره نیز فرموده است؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، به جای مؤمنان، کافران را به دوستی خود مگیرید. آیا میخواهید علیه خودحجتی روشن برای خدا قرار دهید؟ (نساء، آیه 144) از نظر قرآن کافر، کافر است و فرقی میان کافر خویشاوند و غیر خویشاوند نیست. خداوند میفرماید: ای کسانی که ایمان آوردهاید، اگر پدرانتان و برادرانتان کفر را بر ایمان ترجیح دهند آنان را به دوستی مگیرید و هر کس از میان شما آنان را به دوستی گیرد، آنان همان ستمکارانند. (توبه، آیه 23)
3. نفی رابطه ولایی با مغضوبان: هر چند که مغضوبان بر یهودیان تطبیق شده ولی این عنوان عامی است که شامل گروههای بسیاری از مردم از کافران و مشرکان میشود. خداوند میفرماید: ای کسانی که ایمان آوردهاید، مردمی را که خدا بر آنان خشم رانده، به دوستی مگیرید. آنها واقعاً از آخرت سلب امید کردهاند، همان گونه که کافران از زنده شدن اهل قبور ناامیدند. (ممتحنه، آیه 13) از این آیه هم چنین فهمیده میشود که ارتباط و رابطه ولایی با مغضوبان موجب میشود تا شخص یا جامعه نیز مغضوب الهی شود.
4. نفی رابطه ولایی مومنان با مشرکان: خداوند میفرماید: ای کسانی که ایمان آوردهاید، حقیقت این است که مشرکان ناپاکند، پس نباید از سال آینده به مسجدالحرام نزدیک شوند و اگر در این قطع رابطه از فقر بیمناکید، پس به زودی خدا - اگر بخواهد - شما را به فضل خویش بینیاز میگرداند، که خدا دانای حکیم است. (توبه، آیه 28) به سخن دیگر، تعلیق حکم بر وصف، مخاطب را از علتیابی بینیاز میکند و میفهماند که علت داشتن وصف مغضوب علیه است.
5. نفی رابطه ولایی با منافقان: منافقان هر چند به ظاهر جزو مسلمانان و شهروندان جامعه اسلامی هستند؛ ولی کسانی که به عنوان منافقان شناخته میشوند باید به عنوان کافران ارزیابی شده و هر گونه رابطه با آنان قطع شود. خداوند میفرماید: شما را چه شده است که درباره منافقان، دو دسته شدهاید؟... منافقان همانگونه که خودشان کافر شدهاند، آرزو دارند که شما نیز کافر شوید، تا با هم برابر باشید. پس زنهار، از میان ایشان برای خود، اولیایی را اختیار مکنید تا آنکه در راه خدا هجرت کنند. پس اگر روی برتافتند، هر کجا آنان را یافتید به اسارت بگیرید و بکشیدشان و از ایشان یار و یاوری برای خود مگیرید. (نساء، آیات 89-88)
6. نفی رابطه ولایی با دشمنان خدا و امت اسلام: برخی از کسانی که در موارد پیشین نفی شدهاند ممکن است تنها با مسلمانان، دشمنی داشته باشند ولی به خدا اعتقاد داشته و با خدا دشمنی نداشته باشند؛ بنابراین خداوند در جایی دیگر به مسئله دشمنان خدا و مسلمانان اشاره کرده و هر گونه رابطه ولایی را با آنان نفی کرده است: ای کسانی که ایمان آوردهاید، دشمن من و دشمن خودتان را به دوستی برمگیرید به طوری که با آنها اظهار دوستی کنید و حال آنکه قطعا به آن حقیقت که برای شما آمده کافرند و پیامبر خدا و شما را از مکه بیرون میکنند که چرا به خدا، پروردگارتان ایمان آوردهاید، اگر برای جهاد در راه من و طلب خشنودی من بیرون آمدهاید. شما پنهانی با آنان رابطه دوستی برقرار میکنید در حالی که من به آنچه پنهان داشتید و آنچه آشکار نمودید داناترم. و هر کس از شما چنین کند، قطعا از راه درست منحرف گردیده است. (ممتحنه، آیه 1)
خداوند همانطوری که رابطه ولایی میان مسلمانان با این دستهها و احزاب را نفی کرده، فرمان میدهد که رابطه باید میان مومنان، برقرار باشد؛ زیرا رابطه ولایی کارکردهایی دارد که نباید میان مسلمانان و غیرمسلمانان ایجاد شود. از جمله کارکردهای رابطه ولایی آگاهی به اسرار باطنی و اطلاعات سری و رازهای مومنان و جامعه اسلامی است. از این رو خداوند میفرماید: ای کسانی که ایمان آوردهاید، از غیر خودتان، دوست و همراز مگیرید. آنان از هیچ نابکاری در حق شما کوتاهی نمیورزند. آرزو دارند که در رنج بیفتید. دشمنی از لحن و سخنشان آشکار است و آنچه سینههایشان نهان میدارد، بزرگتر است. در حقیقت، ما نشانههای دشمنی آنان را برای شما بیان کردیم، اگر تعقل کنید. (آلعمران، آیه 118)
نفی رابطه و دوستی با دشمنان
از نظر قرآن، هر گونه رابطه ولایی با دشمنان ممنوع است. از این رو خداوند با آوردن کلمه «اتخاذ» که معنا و مفهوم ملکه را در خود دارد، خواهان انزجار قلبی نسبت به آنان میشود. انزجار قلبی اولین مرتبه از مراتب نهی است و مومنان باید با این انزجار قلبی محبت خداوند را جایگزین کنند؛ زیرا در یک قلب، جای یکی از آن دو است و از آنجا که مومن مدعی دوستی خداوند است، دیگر جایی برای دوستی دشمنان نمیماند؛ زیرا دوستی خدا با دوستی دشمنان خدا قابل جمع نیست. از این رو خداوند میفرماید: قومی را نیابی که به خدا و روز بازپسین ایمان داشته باشند و کسانی را که با خدا و رسولش مخالفت کردهاند - هر چند پدرانشان یا پسرانشان یا برادرانشان یا عشیره آنان باشند - دوست بدارند. در دل اینهاست که خدا ایمان را نوشته و آنها را با روحی از جانب خود تائید کرده است و آنان را به بهشتهایی که از زیر درختان آن جویهایی روان است درمیآورد، همیشه در آنجا ماندگارند، خدا از ایشان خشنود و آنها از او خشنودند، اینانند حزب خدا. آری، حزب خداست که رستگارانند. (سوره مجادله آیه 22).
توضیح اینکه در اسلام، نهی از منکر درجاتی دارد که اولین درجه آن انزجار قلبی از بدی و بدکاران است. لذا بر همه مسلمانان واجب است که نسبت به بدی و بدان منزجر باشند؛ این انزجار قلبی باید نسبت به بدی و بدکار در قلب آدمی تحقق یابد، حالا خواه در مقام عمل بتوان مانع منکر و بدکاری آنان شد یا امکان چنین عملی نباشد؛ با این همه همگان در مقام قلب موظف هستند که هم بدی را بد دانسته و هم بدان را دوست نداشته باشند. پس اگر مسلمان و مومنی انسان معصیتکاری را دوست داشته باشد، در حقیقت وی اولین درجه نهی از منکر را عمل نکرده است؛ چون بر هر مسلمانی واجب است که از معصیت و معصیتکار منزجر باشد. البته از آنجایی که انسانها سیاه و سفید نیستند، بسیاری در زمینه خاکستری زندگی و حرکت میکنند و خوب و بد اعمالشان مخلوط است؛ چنانکه خداوند در آیه 102 سوره توبه فرموده است: و دیگرانی هستند که به گناهان خود اعتراف کرده و کار شایسته را با کاری دیگر که بد است درآمیختهاند؛ چنین افرادی به سبب معصیت، مورد تنفر و انزجار قرار میگیرند از باب کارهای مثبتی که دارند. پس انسان ممکن است به شخصی که این گونه است از آن جهت که منشا کار مثبتی است او را دوست داشته باشد؛ ولی اگر کار منفی داشته باشد، شخص مومن، کار منفی و صاحب کار منفی را دوست نمیدارد.
این درباره مومنان و مسلمانان است؛ همچنین درباره کافران و روابط با ایشان باید به این نکات توجه داشت؛ یعنی دستکم باید نسبت به آنان از نظر قلبی انزجار و تنفری در دل داشته باشد، نه آنکه مودت و محبت آنان را در دل جای دهد.
بر اساس این آیات، مومنان نه تنها ولایت کافران را نمیپذیرند، بلکه به آنان مودت نیز ندارند؛ یعنی هیچ یک از مراحل سهگانه «مودت»، «تولی» و «اتخاذ ولی» را ندارند؛ براساس این آیه مؤمنان حتی اصل مودت را ندارند که پایینترین مرحله از مراحل است؛ چه رسد به «تولی» یا «اتخاذ ولی» که مستحکمترین رابطه است.
قرآن کریم راز ممنوعیت پیوندد ولایی با کافران و منافقان را چنین بیان میکند: منحرفان از دین خدا دوست دارند که شما کافر شوید و همسان آنها باشید. نساء، آیه 89
خداوند هرگونه رابطهای را که بر مدار ایمان نباشد، نادرست میشمارد و خواهان رابطه بر مدار ایمان است. اینکه خداوند رابطه ولایی در هر سه سطح از سطوح میان جامعه و دولت اسلامی با بیگانگان را نفی کرده است، به دلیل این است که این رابطه ولایی حتی در کمترین سطح یعنی رابطه مودت و دوستی میتواند در سیره و سنت مؤمنان تاثیر بگذارد و رفتارهای بد و زشت را موجب شود و تاثیر منفی به جا گذارد؛ زیرا روابط، خواه و ناخواه تاثیراتی را در دو طرف موجب میشود و این تاثیر بیگمان در افکار و عقاید و رفتار خواهد بود. با توجه به اینکه از نظر اسلام هرگونه ارتباط باید بر مدار ایمان باشد، ارتباط میان مؤمنان و غیرمؤمنان اگر برای ایجاد تاثیر در آنان و گرایش آنان به ایمان و توحید و اسلام نباشد و در قالب دعوت و تبلیغ انجام نگیرد، رابطه منفی و باطلی است؛ زیرا این رابطه موجب میشود تا مؤمنان از کافران اثر بپذیرند و این به سود کافران و دشمنان خواهد بود؛ چون این رابطه، زمینه کژراهه رفتن و انحراف از معارف اسلامی از سوی مسلمانان را فراهم میآورد.
خداوند ارتباط میان افراد جامعه و دولت اسلامی با دیگران را بر پایه یک اصل ایمانی تعریف کرده است و با تاکید بر «من دون المؤمنین» هرگونه رابطه مؤمن با کافر را باطل دانسته است؛ زیرا چنین رابطهای در مداری غیر از ایمان است.
البته غیر از این آیه، آیات دیگری این معنا را تایید میکند.( از جمله آیه 30 سوره اعراف، آیه 50 سوره کهف و آیه 41 سوره عنکبوت)
انگیزههای رابطه با کافران
رابطه با کافران، با انگیزههای گوناگون صورت میگیرد، از این رو برای شناخت سازگار بودن یا نبودن آن با ایمان، باید گونههای مختلف این ارتباط را بررسی کرد:
1. رابطه با کافر به جهت خرسندی از کفرش: از نظر قرآن، دوستدار کافر نمیتواند مؤمن باشد؛ زیرا رضایت به کفر هرگز با ایمان سازگار نیست؛ به ویژه اگر با کوششهای عملی برای تامین رضایت کافران یا با تلاشهای فرهنگی برای ترویج فکر آنان یا با فعالیتهای سیاسی برای تثبیت حاکمیت آنها همراه باشد. عناوین قرآنی «عبادالرحمن»، «حزبالله»، «صابرین»، «مسلمین»،«متقین»، «قانتین»،«ذاکرین» و مانند آنها که برای وابستگان به خدا به کار رفته است نیز شامل چنین کسی نخواهد بود که درصدد تامین خشنودی کافر است؛
2. دوستی با کافران برای رسیدن به مطامع دنیوی نه تثبیت کفر: این دوستی گناه کبیره و فسق بزرگ است؛ مثل اینکه برای به دست آوردن مال دنیا به نفع کافران فقط در محور امور دنیایی آنها جاسوسی کند. چنین کسی کافر نیست؛ ولی مصداق این آیه است که فرموده است:«فلیس من الله فی شیء؛ پس او را با خدا کاری نیست. (آل عمران آیه 28)؛ یعنی این شخص و یا جامعه بر اثر تثبیت نظام کفر از مزیایی که مؤمن عادل برخوردار است محروم خواهد بود؛ زیرا تثبیت نظام کفر در حد خود از گناهان بزرگ است؛
3. ارتباط با کافران برای کسب قدرت یا سرکوبی باطلی دیگر: این پیوند نیز ممنوع است؛ زیرا با باطل نمیتوان باطل را کوبید؛ هرچند که این رابطه، کفرآور نیست؛ ولی هدف، وسیله را توجیه نمیکند و امر ارتباط را موجه و مقبول نمیسازد؛
4. پیوند با کافران به انگیزه استفاده از قدرت آنان برای احیا و احقاق حق: این رابطه نیز ممنوع است؛ چون حق را با باطل نمیتوان تثبیت کرد و برای اثبات حق نمیبایست از هر وسیلهای استفاده کرد.
این نوع رابطه هر چند مایه کفر نخواهد بود، ولی باطل و ممنوع است؛
5. راه انحصاری در دفع باطل: گاهی دفع باطل ضروری، ولی منحصر در برقراری ارتباط سیاسی-اجتماعی با کافران است که در این حال ارتباط با آنها محذوری ندارد. البته موارد عام دیگری هست که برقراری رابطه مسالمتآمیز مسلمانان با کافران امضا شده است؛
6. ارتباط برای دفع شر خود کافران: همچنین ارتباط با کافران برای دفع شر آنان، جایز بوده و کفرآور نیز نیست. رسول اکرم(ص) برای سرکوب اشرار (نه برای ترویج اسلام و یا از بین بردن باطل) با برخی مشرکان پیمان نظامی بسته بودند. البته باید توجه داشت که چنین ارتباطی از مصادیق تولی نیست تا گفته شود که استثناء از اصل اساسی نفی تولی و ولایت آنان است؛ زیرا این نوع ارتباط، ولاء و محبت را به همراه ندارد و اگر هم از مقوله دوستی باشد، به جهت کفر آنان نیست، بلکه به سبب وجود عناوینی دیگر چون انسانیت یا دفع شر توسط قدرت ایشان است. پس رابطه نه از باب تولی یا مودت یا اتخاذ ولی بلکه برای استفاده از قدرتشان است تا بدین وسیله شری دفع شود.
از آنچه بیان شده میتوان دریافت که در ارتباط با بیگانگان باید ملاحظات و خطوط قرمز را شناخت و مراعات کرد. این آیات نمیگوید که باید به طور کامل با بیگانگان از غیرمؤمنان قطع رابطه کلی کرد؛ چنانکه جواز ارتباط کلی را نمیدهد و لذا از نظر آموزههای وحیانی قرآن، افراط و تفریط نارواست. پس همانگونه که ارتباط مهار نشده با کافران خطاست، ترک مراوده بیحساب نیز نادرست است.
بنابراین، اسلام در عین امضای روابط با کافران فرموده است که این رابطه را در محدوده جان و قلب خود راه ندهید و به آنها علاقهمند مشوید؛ این در حالی است که میفرماید در روابط میان مسلمانی و درباره مسلمانها، ضمن حفظ روابط تجاری و صنعتی و سیاسی و مانند آنها با یکدیگر، حتی میتوانید در قلب یکدیگر راه پیدا کنید؛ چون هر دو مسلمان و مؤمن هستید، ولی با کافران رابطه نهانی نداشته باشید و آنها را «بطانه» (امین راز) خود قرار ندهید. واژه «بطانه» از بطن به معنای شکم است؛ اما «بطانه» به معنای لباس زیرین و داخلی است که به بدن انسان میچسبد و با لباس روئين تفاوت دارد.
قرآن کریم در بیان رابطه با بیگانگان به این خط قرمز و ممنوعیت ارتباطی و روابطی اشاره کرده و فرموده است: ای کسانی که ایمان آوردهاید، از غیر خودتان، دوست و همراز مگیرید. آنان از هیچ نابکاری در حق شما کوتاهی نمیورزند. آرزو دارند که در رنج بیفتید. دشمنی از لحن و سخنشان آشکار است و آنچه سینههایشان نهان میدارد، بزرگتر است. در حقیت، ما نشانههای دشمنی آنان را برای شما بیان کردیم، اگر تعقل کنید.(سوره آل عمران آیه 118)
این آیه میفرماید شما بیگانهها را بطانه پوشاکتان(محرم اسرارتان) قرار ندهید و آنان را به قلبتان راه ندهید که محبت آنان در درون جانتان جا پیدا کند؛ یعنی نوع روابط شما بهگونهای نباشد که محبت آنان در دلتان و اسرار شما در دست ایشان قرار گیرد. رابطه نباید چنان باشد که آنان به اسرار جامعه اسلامی و کشورتان آگاه شوند. پس به طریق اولی نباید آنان را از اسرار خودتان و جامعه و کشورتان آگاه کنید.
از این آیه به دست میآید که اگر رابطهای میان مسلمان و جامعه و دولت اسلامی با بیگانگان برقرار میشود؛ این ارتباط و رابطه تنها باید در حد ظهاره و ابره باشد نه بطانه و آستر. این بدان معنا خواهد بود که جامعه اسلامی تنها میتواند کالا خرید و فروش کند و یا ادوات نظامی را مبادله کند و یا روابط سیاسی و مانند آنها داشته باشد؛ ولی هرگز نباید این رابطه در سطحی پیش رود که آنها را به درون جانتان و اسرارتان راه دهد.
مقاله1740 :تزکیه و خودسازی از نگاه امام خمینی(ره)
امام خمینی(ره) به تنهایی یک ملت بود. ایشان در همه ابعاد خود را تا جایی رساند که بتواند مظاهر اسمای الهی باشد. او در همان حال که زاهد شب بود، شیر غران روز علیه مستکبران بود. عبد خالص و مخلص خدا، علامه ذوفنون، عارف سالک الیالله، مرجع و فقیه دین و دنیا، شجاع در میدان استکبارستیزی و ستمستیزی، پدری دلسوز و مهربان برای مستضعفان و پابرهنگان با صدها صفات الهی که خاص سابقون میادین تقوا و جهاد و اجتهاد و ویژه متقین کرام ابرار و عبادالرحمن است.
در مطلب حاضر به برخی تأکیدهای امام راحل در خصوص تهذیب نفس و خودسازی اشاره شده است.
***
عرفان اجتماعی جمع خودسازی و دیگرسازی
عرفان به معنای معرفت الله یکی از علوم قرآنی اسلامی است. اگر فلسفه، ناظر به هستی و وجود و موجود، مسایل را در قالب علوم تحلیل و تبیین میکند؛ و اگر اخلاق، به فضایل و رذایل اخلاقی میپردازد؛ عرفان اسلامی در قالب حکمت قرآنی، جامع هر سه بلکه حتی امر چهارمی چون کلام الهی است.
حکیم متاله و عارف بالله سالک الیالله کسی است که در درجه بالاتری میکوشد تا در قالب عرفان نظری، فیلسوفانه از منظر عقل، وجود و موجود را تحلیل و تبیین کند، صفات الهی را در الهیات به معنای خاص و فلسفه الهی را در کلیاتش بشناسد، مسیر شدنهای کمالی هستی و خود را بداند و در قالب متکلم، هستی به معنای خاص را با شناخت صفات خداوند از منظر نقل به طور جزیی بشناسد و از جزئیاتی که عقل بدان دسترسی ندارد، آگاهی یابد و در قالب ایمان، به دفاع از حقیقت مطلق و صفاتش بپردازد و چراغی را در سایههایی که عقل بدان راه نیافته بیفروزد و آنگاه در قالب انسانی اخلاقی، فضایل را با عقل و نقل بشناسد و کمالات را دریابد و در اخلاق عملی خود را متخلق بدان فضایل کمالی ساخته و از رذایل اخلاقی دور سازد و آنگاه فراتر از همه اینها، عارفانه همه چیز را فروگذارد و فرار به سوی مطلق هستی نماید (ذاریات، آیه50) و وجود موجود را در وحدتی برخاسته از خدایی بیابد که صیرورت همه هستی به سوی اوست چنانکه از او بر آمده است و با تقوای الهی در چارچوب شریعت، طریقت سلوکی را بپیماید که نهایت رجعت و منتهای سیر و سلوک آن (علق، آیه8؛ نجم، آیه42) انقلاب به سوی هستی مطلق (زخرف، آیه14) و قرب معنوی در مقام فنای فیالله و بقای بالله است (انفال، آیه17) به طوری که متاله به صفات الهی (بقره، آیه138)، مظهر اسمای الهی، در مقام مظهریت ربوبیت در مقام ربانی (آلعمران، آیه79) دستگیر خلق و مخلوق شود و آنان را به کمالات بایسته و شایسته برساند. (بقره، آیه30)
پس چنین حکیم عارفی، از رهبانیت (حدید، آیه27) گوشهگیری از اجتماع به دور است؛ زیرا تنها راه رهایی از خسران و زیان نسبت سرمایههای وجودی که خداوند در هر انسانی به ودیعت گذاشته را در خودسازی و دیگرسازی میداند چنانکه خداوند در آیات سوره عصر بیان کرده است. او میداند که نمیتوان تنها با خودسازی از خسران و زیان رهایی یابد، بلکه همانطوری که خود را رهانیده، باید با توصیه دیگران به حق و صبر، مسئولیت خلافت الهی خویش را در دایره دیگرسازی انجام دهد و آنان را نیز در مسیر حق رهنمون سازد، هرچند که ممکن است این دیگران به سفارشهای او که در قالب امر به معروف و نهی از منکر انجام میشود، گوش فراندهند و همان مسیر باطل و صیرورتهای خسرانی را در پیش گیرند و گرفتار «بئس المصیر» و بدترین سرنوشت (بقره، آیه126) شوند.
پس حکیم عارف متاله کسی است که کمال رهایی از خسران را در خودسازی و دیگرسازی میداند و مییابد و برای آن تلاش میکند. این همان عرفان اجتماعی است که با زهدورزی به معنای متعارف و مصطلح آن نه مصطلح قرآنی در تضاد است؛ چنانکه با تصوف اجتماعی که خود نوعی شریعت و رهبانیت خودساخته بشری است در تضاد است؛ زیرا صوفی و متصوف، اوراد و اذکار و حتی شریعتی را برای خود ساخته است که با شریعت وحیانی قرآنی اسلامی گاه در تضاد آشکار است؛ درحالی که حکیم و عارف متاله قرآنی، دستیابی به حقیقت را تنها از طریق شریعت اسلام ممکن دانسته و بر همان اصولی تأکید دارد که خداوند در آیات قرآنی بیان کرده است. او میداند که باید برای آنکه متاله شود باید عبادت را فلسفه و هدف اصلی خلقت خویش بداند (ذاریات، آیه56) و این عبادت تنها در سایه شریعتی تحقق مییابد که از آن به اسلام یاد میشود (آلعمران، آیات 19 و 85) و همه شرایع از نوح(ع)، ابراهیم(ع)، موسی(ع) و عیسی(ع) و نیز شریعت محمد مصطفی(ع) در سایه آن اصل کلی معنا مییابد که صراط مستقیم است. (شوری، آیه13) پس برای آنکه عبادت خدا کند، در صراط مستقیم اسلام در قالب شریعت محمدی(ص) به عبادت مشغول میشود تا بدان وسیله با انجام واجبات و مستحبات و ترک محرمات و مکروهات، تقوایی را کسب کند (بقره، آیه21) که خروجی آن علمالیقین، عینالیقین و حقالیقین است (بقره، آیه 282؛ طلاق، آیات 2 و 3؛ انفال، آیه29؛ تکاثر، آیات 5 و 7؛ واقعه، آیه 95).
اهداف تزکیه نفوس از نظر امام خمینی(ره)
آنچه عارف با عرفان و حکمت نظری و عملی براساس آیات سوره لقمان انجام میدهد، شامل معرفت نسبت به خدا و سپس خدایی شدن و کسب صفات و اسمای الهی از طریق عبادت تقواسازی است که از آن به «تزکیه» یاد میشود. تزکیه به معنای رشد و نمو است. به این معنا که انسان باید عبادتی را انجام دهد که زمینه ظهور و بروز و فعلیت یابی اسما و صفات الهی را فراهم میکند.
از نظر قرآن، هر انسانی در حال صیرورت است که در دو طرف متضاد انجام میگیرد:
1- صیرورتی که با از دست دادن سرمایههای وجودی اتفاق میافتد و فطرت انسانی و صفات سرشته، با گناه دفن میشود (شمس، آیات 7 تا 10) و انسان در بدترین صیرورتی قرار میگیرد (بقره، آیه 126) که او را از آدمیت به کالانعام و چارپایان بلکه پست تر یعنی به گیاه و سپس جماد فرو میکشد (اعراف، آیه 179)؛
2- و یا صیرورتی که با ظهور اسماء او را در جایگاه مظهریت ربوبیت مینشاند و خلیفه خداوندی میگردد. (فاطر، آیه 10؛ بقره، آیه 30؛ آل عمران، آیه 79)
پس اگر انسان این مسیر رفعت و بالارونده را در صیرورت بپیماید در مسیر رشد و تزکیه قرار گرفته است. پیامبر(ص) مأموریت داشته تااین زمینه را برای آدمی فراهم آورد. البته کاری که انسان انجام میدهد همانند کسی است که کشت میکند. او زمین را آماده کرده و بذر تقوا را میپاشد؛ اما کسی که واقعا این کشت را ورز میآورد و کشاورز است همان خداوند است؛ از این رو خداوند عنوان زارع و کشاورز را به خود میدهد (واقعه، آیه 64)، همچنین کاری که بشر انجام میدهد تزکیه نیست بلکه ایجاد بستری برای تزکیه است؛ زیرا رشد و نمو را خداوند میدهد. لذا خداوند به صراحت تزکیه را از انسان سلب کرده و آن را به خود نسبت میدهد و میفرماید: ولولا فضل الله علیکم و رحمته ما زکی منکم من احد ابدا و لکن الله یزکی من یشاء والله سمیع علیم؛ اگر فضل خدا و رحمتش بر شما نبود، هرگز هیچکس از شما رشد نمیکرد و پاک نمیشد، ولی این خداست که هر کس را بخواهد رشد میدهد و پاک میگرداند و خداست که شنوای داناست. (نور، آیه 21 و نیز نساء،آیه 49)
امام خمینی(ره) در تبیین فلسفه بعثت به فلسفه تزکیه از سوی پیامبر(ص) اشاره میکند و برای آن اهدافی چون فهم کتاب و حکمت دانسته و میفرماید: انگیزه تلاوت قرآن بر بشر این است که تزکیه پیدا بکنند و نفوس مصفا بشوند از این ظلماتی که در آنها موجود است تا اینکه بعد از اینکه مصفا شدند، ارواح و اذهان آنها، قابل این بشود که کتاب و حکمت را بفهمند. انگیزه، تزکیه است برای فهم کتاب و حکمت. هر نفسی نمیتواند این نوری را که از غیب متجلی شده است و متنزل شده است و به شهادت رسیده است ادراک کند. تا تزکیه نباشد تعلیم کتاب و حکمت میسور نیست؛ باید تزکیه بشود نفوس از همه آلودگیها؛ که بزرگترین آلودگی عبارت است از آلودگی نفس انسان و هواهای نفسانیه که دارد. (صحیفه امام، ج 14؛ مورخه 11 خرداد 1360)
ایشان در جایی دیگر، از جمله اهداف تزکیه را نجات از طغیانگری دانسته و فرموده است: در اولین نزول وحی، این آیه در این سوره وارد شده است که «کلا ان الانسان لیطغی، ان رآه استغنی» معلوم میشود که طغیان و طاغوت بودن از اموری است که در رأس امور است و برای طاغوتزدایی باید تعلیم «کتاب» و «حکمت» و تعلم «کتاب» و «حکمت» کرد و «تزکیه» کرد. انسان این طوری است، وضع روحی همه انسانها این طور است که تا یک استغنایی پیدا میکند طغیان میکند؛ استغنای مالی پیدا میکند، به حسب همان مقدار، طغیان پیدا میکند، استغنای علمی پیدا میکند، به همان مقدار، طغیان پیدا میکند، مقام پیدا میکند، به مقداری که مقام پیدا کرده است طغیان میکند. فرعون را که خدای تبارک و تعالی «طاغی» میگوید هست برای همین است که مقام پیدا کرده بود و انگیزه الهی در او نبود و این مقام، او را به طغیان کشیده بود. کسانی که چیزهایی که مربوط به دنیاست و آنها را بدون تزکیه نفس پیدا میکنند، هرچه پیدا بکنند، طغیانشان زیادتر خواهد شد و وبال این مال و این منال و این مقام و این جاه و این مسند از چیزهایی است که موجب گرفتاریهای انسان است در اینجا و بیشتر در آنجا. انگیزه بعثت این است که ما را از این طغیانها نجات دهد و ما تزکیه کنیم خودمان را، نفوس خودمان را مصفا کنیم و نفوس خودمان را از این ظلمات نجات بدهیم. اگر این توفیق برای همگان حاصل شد، دنیا یک نوری میشود نظیر نور قرآن و جلوه نور حق، تمام اختلافاتی که بین بشر هست، اختلافاتی که بین سلاطین هست، اختلافاتی که بین قدرتمندان هست، ریشهاش همان طغیانی است که در نفس هست، ریشه این است که انسان دیده است که خودش یک مقام دارد طغیان کرده است و چون قانع نمیشود به آن مقام، این طغیان اسباب تجاوز میشود، تجاوز که شد، اختلاف حاصل میشود و این فرق نمیکند، از آن مرتبه نازلش طغیان است تا آن مرتبه عالی آن. از مرتبه نازلی که در یک روستا بین افراد اختلاف حاصل می شود ریشه آن همین طغیان است، تا مرتبه بالاتر و هرچه بالاتر برود طغیان زیادتر میشود. فرعونی که طغیان کرد «وانا ربکم الاعلی» گفت، این انگیزه در همه است، فقط در فرعون نیست. اگر انسان را سرخود بگذارند، «انا ربکم الاعلی» خواهد گفت. انگیزه بعثت این است که این نفوس سرکش را و این نفوس طاغی را و یاغی را از آن سرکشی و آن طغیان و از آن یاغیگری کنترل کند و تزکیه کند نفوس را. (صحیفه امام، ج 14؛ مورخه 11 خرداد 1360)
ضرورت تزکیه برای دولتمردان و مسئولان و عالمان
از نظر امام خمینی(ره) منشأ بسیاری از مشکلات و اختلافات به ویژه در میان دولتمردان به عدم تزکیه نفوس بازمیگردد که زمینه طغیان ورزی و اختلاف افکنی را فراهم میآورد. ایشان میفرماید: «اگر انسان تزکیه بشود و نفس انسان تربیت بشود، این اختلافات برداشته میشود. اگر تمام انبیای عظام جمع بشوند در یک شهری و در یک کشوری، هیچگاه با هم اختلاف نمیکنند؛ برای اینکه تزکیه شدهاند، علم و حکمت را بعد از تزکیه در نفس دارند. گرفتاری همه ما برای این است که ما تزکیه نشدهایم، تربیت نشدیم. عالم شدند، تربیت نشدند، دانشمند شدهاند، تربیت نشدهاند، تفکراتشان عمیق است، لکن تربیت نشدهاند و آن خطری که از عالمی که تربیت نشده است و تزکیه نشده است بر بشر وارد میشود آن خطر از خطر مغول بالاتر است. غایت بعثت این تزکیه است، غایت آمدن انبیا این تزکیه است و دنبالش آن تعلیم. اگر نفوسی تزکیه نشده و تربیت نشده وارد بشوند در هر صحنه، در صحنه توحید، در صحنه معارف الهی، در صحنه فلسفه، در صحنه فقه و فقاهت، در صحنه سیاست، در هر صحنهای که وارد بشوند، اشخاصی که تزکیه نشدند و تصفیه نشدند و از این شیطان باطن رها نشدند، خطراینها بر بشر خطرهای بزرگ است و باید کسانی که میخواهند در این عالم تربیت کنند دیگران را، قبلا خودشان تزکیه شده باشند، تربیت شده باشند و کسانی که در بشر میخواهند زمامداری کنند اگر بخواهند که طغیان نکنند و کارهای شیطانی نکنند، بایدتزکیه کنند خودشان را و بعثت برای همین است که همگان را تزکیه کند.
و این تزکیه برای دولتمردان، برای سلاطین، برای رؤسای جمهور، برای دولتها و برای سردمداران، بیشتر لازم است تا برای مردم عادی، اگر افراد عادی تزکیه نشوند و طغیان پیدا کنند، یک طغیان بسیار محدود است. یک نفر در بازار یا یک نفر در روستا اگر طغیان بکند، یک نقطه محدودی را به فساد ممکن است بکشد، لکن اگر طغیان در کسی شد که مردم او را پذیرفتهاند، درعالمی شد که مردم آن عالم را پذیرفتهاند، در سلطانی شد که مردم آن سلطان را پذیرفتهاند، در روسایی شد که مردم آنها را پذیرفتهاند، این گاهی یک کشور را به فساد میکشد و گاهی کشورها را به فساد میکشد. این طغیانها که موجب این است که کشورهایی به تباهی کشیده بشود... و اگر این طغیان در رئیسهای جمهور بزرگ دنیا باشد، اگر رئیسجمهور آمریکا طغیان بکند طغیان او یک کشورهای بسیار را به فساد میکشد. جنگهای بزرگی که در دنیا واقع شد، مثل جنگ اول و جنگ دوم، برای همین بود که طغیان در آن طبقه بالا بود. آن طبقه بالا که مهذب نبودند طغیان کردند و کشورهای بزرگ را به فساد کشاندند... کسانی که در یک مقامی هستند، چه مقامهای پایین و چه مقامهای بالا، اگر بخواهند مملکت اصلاح بشود، اگر بخواهند این کشور آرامش پیدا بکند، آنها باید آرامش را از بالا شروع کنند؛ از پایین آرامش نمیشود حاصل بشود. باید اشخاصی که زمامدار امور هستند، هر نحو زمامداری، باید از آنجا آرامش را شروع کنند. آرامش آنها کشور را به آرامش میکشد و اگر خدای نخواسته طغیان کنند، طغیان آنها کشور را به هلاکت میکشاند. (صحیفه امام، ج 14؛ مورخه 11 خرداد 1360)
خودبینی منشأ تمام فسادهای عالم
ایشان به مردم و مسئولان هشدار میدهد که تزکیهنفس کنند و خود را فقیر واقعی بشمارند و دست از استغنا در برابر خداوند بردارند. کسی که خود را غنی و بینیاز دید از خداوند دور میشود و فقر هویتی خویش را نمیبیند (فاطر، آیه 15) و اینگونه است که مانند ابلیس به سبب غرور و خودبزرگبینی و خودبرتربینی به دام فساد و تباهی میافتد ایشان با اشاره به خودبینی به عنوان خاستگاه تمام فسادهای عالم میفرماید: قرآنکریم در قصه آدم - که باید گفت یک قصه رمزی است، لکن بسیار آموزنده - به ما یک دستوراتی داده است که اگر به آن دستورات، بشر عمل بکند، حل همه مشکلات میشود.
قبل از اینکه آدم را خلق بکند به ملائکه میفرماید که میخواهم یک همچو کاری بکنم. ملائکه جنبه تقدس خودشان را نظر میکنند و جنبه فساد آدم را. از این جهت، میگویند که شما چرا خلق میکنی یک جمعیتی را که در زمین فساد کنند «و سفک دماء» کنند؟ ما تقدیس تو را میکنیم.
خدای تبارک و تعالی هم بهشان میفرماید که شما نمیدانید، شما همان خودتان را می بینید، خودبین هستید و از آدم کمالات را نمیدانید و بعد هم قصه را تمام میکند که به آدم «اسما» را که واقعش «اسماءالله» است- همه چیز اسماءالله است - تعلیم میکند، و بعد میگوید عرضه کنید! آنها میبینند که عاجزند. آنها، خوب! عقبنشینی میکنند. بعد از این که خلق میکند آدم را، امر میکند که سجده کنند، «ملائکهالله» همه سجده میکنند، لکن ابلیس نمیکند.
نکته اینکه ابلیس نمیکند، این است که خودبین است. میگوید: خلقتنی من نار و خلقته من طین؛ من از آتش خلق شدم، او از خاک خلق شده است؛ او پستتر از من است،من بالاتر از او هستم. آن هم جنبه خودبینی دارد و روی این زمینه سجده نمیکند و مطرود میشود.
ما از اینجا میفهمیم که قضیه خودبینی، ارث شیطان است، از صدر عالم این قضیه بوده است. وقتی هم که وسوسه میکند به آدم، باز آدم را اغوا میکند به اینکه تو را میخواهند اینجا کانه حبس کنند. تو اگر حرف من را بشنوی، بیشتر از اینها داری. آدم هم به آن جنبه دیگری از او قبول میکند. این یک تعلیم عمومی است که از قبل از خلقت آدم تا حالا باید برای ما عبرت باشد؛ بدانیم که ارث شیطان، خودبینی است. تمام فسادهایی که در عالم واقع میشود، چه فسادها از افراد و چه فسادها از حکومتها و چه در اجتماع، تمام فسادها زیر سر همین ارث شیطان است و تمام مفسدههایی که در عالم پیدا میشود، از این بیماری خودبینی است. چه در کنج خانه کسی نشسته باشد و به عبادت مشغول باشد، اگر خودبینی بکند، ارث شیطان را دارد و چه در جامعه باشد و با مردم تماس داشته باشد، این هم اگر فسادی از آن حاصل بشود، از خودخواهی و خودبینی خودش است و چه حکومتهایی که در عالم حکومت میکنند، از اولی که حکومت در دنیا تاسیس شده است تا حالا، هر فسادی واقع شده از این خصیصه است. (صحیفه امام، ج 19 تاریخ نامشخص)
مقاله1739 :شاخصهای تفکر و رفتار قارونی
از منظر قرآن، تفکر و رفتار قارونی چه ویژگیها و شاخصهایی دارد؟
در دو بخش قبلی پاسخ به این سؤال به برخی ویژگیها و شاخصهای تفکر و رفتار قارونی شامل: قارون نماد دنیاپرستی، افکار باطل و رفتار نابهنجار قارون، غرور علمی و تکبر و استکبار اشاره کردیم. اینک در ادامه دنبال مطلب را پی میگیریم.
3- همکاری با دشمنان: از دیگر خصوصیات تفکری و رفتاری قارون همکاری با دشمنان بود. او هر چند از قوم یهود بود، ولی دشمنی بود که در میان یهودیان میزیست. وی از نظر فکری و رفتاری همانند فرعون و هامان بود. از این رو خداوند همه چیزهایی که به فرعون و هامان نسبت میدهد به قارون نیز نسبت میدهد. قارون همانند فرعون در برابر گفتمان حضرت موسی(ع) میایستاد و او را ساحر و کذاب میخواند، با فرعونیان به قتل کودکان یهود میپرداخت و با رژیم کودککش فرعونی همکاری میکرد و در تهاجم فرهنگی نیز چنان پیشگام بود که در استثمار جنسی زنان یهودی و به بیحیایی کشاندن آنان همکاری تنگاتنگ داشت. (غافر، آیات 23 تا 25)
4- تفاخر: از دیگر رفتارهای نابهنجار قارونی تفاخر او بود که ریشه در همان خود بزرگبینی و تکبر و غرور او داشت. او همیشه ثروت خویش را به نمایش میگذاشت تا فخر فروشد و دیگران را حقیر و پست بشمارد.
مردانی همیشه کلیدهای گنجینههای او را حمل میکردند و در کوی و برزن و بازار به نمایش میگذاشتند.
(قصص، آیات 76 و 77) شاید بتوان گفت که انسان اگر ثروتی داشته باشد و از آن به شکل تفاخرآمیزی استفاده نکند و یا به نمایش نگذارد کمتر آسیب میبیند و خشم خداوند را برمیانگیزد حتی اگر احسان نکند؛ زیرا کسی که تفاخر میکند کار زشت و نابهنجارش پیامدهای زشتتری را به دنبال دارد که شامل گرایش مردم به ثروتاندوزی، احساس حقارت و خود کمتر بینی، مسابقه در ثروتاندوزی و کسب ثروت از هر راه، الگو قرار گرفتن برای نوجوانان و جوانان جامعه و مانند آن میشود.
بنابراین هر چه موسی(ع) از آخرت میگفت و به آخرت دعوت میکرد، عمل قارونی، مردم را در عمل به دنیا و دنیاپرستی دعوت میکرد. اینگونه بود که گفتمان رفتاری وعملی قارون همه تلاشهای موسی(ع) را برای ایجاد گفتمان اسلامی تحتالشعاع قرار میداد و مردم آروز داشتند که قارون باشند و قارونی عمل کنند. (قصص، آیات 76 تا 79)
5- افتراء: قارون وقارونها به دلیل تکبر وغرور و مانند آن هرگز سخن دیگری را نمیپذیرند بهویژه اگر نقدی بر فکر و کارشان باشد. از این رو، در تقابل با گفتمان حق بر میآیند و موسی و موسائیان را دروغگو و خود را راست دین و راست گفتار و راست عقیده میشمارند و مدعی گفتار نیک وکردار نیک و پندار نیک برای خودشان هستند. اینان همچون فرعون مدعیاند که راه و روش آنها هدایتگر و درستتر است، چرا که قدرت و ثروت آنان خود شاهدی بر مدعایشان است. (غافر، آیات 23 و 24)
6- افزونطلبی: تفکر قارونی اصالت را به دنیا میدهد و خوشبختی و سعادت را در قدرت وثروت میداند. از این رو در کسب این امور اهل حرص و آز است و همواره میخواهد بر قدرت و ثروت خویش بیفزاید، لذا از بخشش ومشارکتدهی درثروت و قدرت ابا میورزد و به احتمال قدرتیابی و ثروتیابی دیگران به جنگ آنان میرود و هرگونه فکر و رفتار دیگر را در نطفه خفه میکند (قصص، آیات 76 و 77)
7- برتریجویی: از دیگر خصوصیات فکر ورفتار قارونی باید به برتری جویی و علو مرتبت دنیوی اشاره کرد. صاحبان اینگونه تفکر میخواهند همواره در زمین برترین باشند و گردنکشی کنند. (قصص، آیات 76 تا 83)
8- بیتقوایی: چنانکه که گفته شد، افکار و اندیشههای پلید و باطل ایشان رفتارشان را به سوی بیتقوایی سوق میدهد و هنجارشکنی ومخالفت علمی و عملی با ارزشها و کرامتها و فضایل در دستورکار آنها قرار میگیرد.
حکایت خوبان461:سربار دیگران شدن ممنوع
پیامبر گرامی اسلام فرمود: «الکاد علی عیاله کالمجاهد فیسبیلالله»
آن کس که در راه اداره عائله خودش زحمت میکشد، مثل کسی است که در راه خدا شمشیر میزند. (وسائل الشیعه، ج 12، ص 43)
پیامبر اسلام(ص) با هر نوع گداصفتی، کلاشی وکل بر مردم سخت مبارزه کرده است.
این جمله پیامبراکرم(ص) از متواترات است که آن حضرت فرمود: «ملعون من القی کله علی الناس» از رحمت خدا به دور است، آن کسی که سنگینی بار زندگی خودش را به دوش دیگران میاندازد. (همان، ص 18) (1)
____________________
1- شهید مطهری(ره)، مجموعه آثار، ج 21، ص 464
مقاله1738 :ره توشهای از سیره معیشتی امام خمینی(ره)
نوشتار حاضر که با موضوع «سیره امام خمینی(ره) در معیشت» از کتاب انضباط اقتصادی اثر آیت الله ابراهیم امینی انتخاب شده و در خبرگزاری حوزه انتشار یافته، به تبیین گوشههایی از سیره و منش امامخمینی(ره) در مسائل اقتصادی میپردازد.
***
* معلوم نیست فرش خانه امام زمان(ع) چگونه است
من از سال 1326 ش، با امام راحل آشنا شدم. شاگردشان بودم اما رابطه ما از رابطه شاگردی و استادی بیشتر بود و جنبه مراد و مریدی داشت. شدیدا به حضرت امام رحمتالله علیه علاقهمند بودم. به منزلشان رفت و آمد داشتم و با زندگی ایشان مأنوس بودم. امام راحل سالها در خانه اجارهای زندگی میکرد، بعدا دستور دادند ملکی را که از پدرِ بزرگوارشان به ارث برده بودند، فروختند و با پول آن خانهای را در شهر مقدس قم خریدند. منزل امام رحمتالله علیه در قم خانهای متوسط با مساحت 250 تا 300 متر، با خشت و گل بود. امام تا زمانی که در ایران تشریف داشتند، سالها در آنجا زندگی کردند. خانه معمولاً با فرشهای تمیز و زیبا و ساده و متوسط فرش میشد. امام سالها با همان فرشها زندگی کرد. از جهت خورد و خوراک، احساس من این بود که در زندگی شخصیاش صرفهجویی میکرد. بعد از تبعید ایشان به نجف، از دوستان مورد اطمینان با خبر شدم در نجف خانهای اجاره کرده که محلّ سکونتشان بود. آن منزل بنابر عرف علما، یک بیرونی داشت که از صد متر کمی بیشتر بود با چند اتاق و فرشهای قدیمی و زیلو و فرشهای کهنهای هم در اندرونی خانه پهن بود. نقل کردند: زمانی عدهای خدمت امام رحمتالله عرض کردند: اجازه بفرمایید فرشی برای قسمت بیرونی منزل تهیه کنیم. امام فرمود: لازم نیست. اصرار کردند؛ آقا فرمود: مگر من صدراعظم هستم که میخواهید منزل را اینگونه فرش کنید؟ عرض کردند: آقا! مقام شما بسیار بالاتر است. شما نایب امام زمان علیهالسلام هستید. امام فرمود: معلوم نیست فرش خانه امام زمان هم چگونه است که شما میخواهید زندگی من به عنوان آبروی امامزمان علیهالسلام چنین باشد!
نقل میکردند: قسمت بیرونی منزلشان خراب شده و گچهایش ریخته بود. بعضی افراد خدمت ایشان عرض کردند: اجازه بدهید دیوارها را رنگ کنیم. امام فرمودند: اجازه نمیدهم از بیتالمال خرج کنید. یکی از علما نقل میکند: تابستان من رفتم منزل امام. امام در قسمت بیرونی مشغول مطالعه بود و از شدّت گرما عرق میریخت. عرض کردم: آقا! شما با این سن و سال و وضع جسمیتان چرا اجازه نمیدهید یک کولر برایتان تهیه کنند؟ اصرار کردم. آقا فرمود: فلانی! من از شما انتظار ندارم که بیایید و به من این توصیه را بکنید. مگر همه طلاب نجف کولر دارند که من هم تهیه کنم؟ هر وقت آنها هم پیدا کردند، من هم تهیه میکنم و عاقبت هم قبول نکرد که کولر (خنککننده آبی) بخرد.
*امام و احتیاط در مصرف
شخصی میگفت که روزی در بین راه با امام میرفتم، که به من فرمود: فلانی! چرا احتیاط نمیکنی؟ عرض کردم: در چه موردی؟ فرمود: وقتی میشود روی کاغذ کوچک بنویسی، چرا روی کاغذ بزرگ مینویسی؟ اگر میشود روی کاغذ کوچک بنویس یا کاغذ باطله، و بیتالمال را ضایع نکن!
*منزل 45 متری فرزند امام درنجف
در مورد فرزند امام حاج آقا مصطفی در نجف هم وضعیت همینگونه بود. کسانی که نجف رفته بودند ملاحظه کردند که فرزند امام یک خانه 45 متری داشت که فرشهایش زیلو بود. حاج آقا مصطفی وقتی از دنیا رفت، هفتاد دینار پول داشت. در وصیتنامهاش نوشته بود: «من نه پول دارم (غير از هفتاد دينار) نه خانه، فقط چند جلد كتاب دارم.»
امام قبل از رحلت در ایام بیماری وصیت کرده بود اموالی که در اختیار من و پولهایی که در بانک است، از وجوهات است و چند قطعه زمین است، که بعد از مرگم همه را در اختیار حوزه علمیه قم قرار بدهید. بعد از ارتحال ایشان همه را به حوزه علمیه قم دادند و حتی یک تومان هم برای خودش و ورثهاش باقی نماند. ایشان نفرمودند اموال را به ورثهام یا طلبهها بدهید. اینکه فرمود اموال را به مدیریت حوزه علمیه تحویل بدهید، دارای نکته اخلاقی ظریفی است. نفرمود از طرف من اموال را به طلبهها بدهید که درِ خانهام باز باشد و اسم «من» مطرح باشد، بلکه فرمودند به حوزه و مراجع بعدی بدهید؛ آنها خود مسئول هستند.
* امام اسوه و آبروی روحانیت است
امام در طول زندگیاش خیلی کم کتاب داشت، چون یکی از آفتهای بعضی کسان این است که کتاب زیاد تهیه میکنند در صورتی که لازم ندارند. کتابهای امام در قم آن قدر کم بود که گاهی میفرمود: فلان کتاب را برایم امانت بگیرید و بیاورید. وقتی هم که از دنیا رفت، برخی موثّقین بیت امام رحمتالله علیه میگفتند بیش از سی جلد کتاب در خانه نداشت. امام از دنیا رفت و تنها مِلکی که برای ورثه گذاشت همین خانه در محله یخچال قاضیِ قم بود. زندگی این عالم وارسته شبیه زندگی پیغمبر اسلام صلیاللهعلیهوآله بود؛ شخصیتی که این همه بیتالمال در دستش بود. شاید در مرجعیت کسی مانند ایشان نباشد. حقا امام رحمتالله علیه اسوه و آبروی روحانیت است.
* تاثیر زندگی ساده امام در خارج از کشور
من سفری به خارج کشور رفته بودم، شخصی آمد از امام تعریف و تمجید میکرد. امام هنوز زنده بود. زندگی ساده امام را وصف میکرد و میگفت: «چنين افرادى هستند كه مىتوانند نهضت و انقلاب به پا كنند.» اگر امامرحمتالله علیه این همه محبوب بود و مردم به او علاقهمند بودند، به واسطه این قبیل صفات ممتازش بود. ما طلبهها باید سعی کنیم زندگیمان شبیه زندگی امام راحل باشد. تجملگرایی با حیثیت روحانیت و معنویت سازگاری ندارد و آفتی بزرگ برای روحانیت است.ای کاش همه مسئولان نظام اسلامی با تمسک به شیوه زندگی امام رحمتالله علیه سادهزیست و حافظ منابع ملّی و صیانت از حقوق محرومان جامعه باشند.
* در زشتی اسراف و تبذیر، کم و زیاد تفاوت ندارد
امام خمینی رحمتالله علیه در صرفهجویی در مصرف نیز نمونه و اسوه بود، حتی در مورد کاغذ چندان مقید بود که یکی از کارگزارانشان را مورد عتاب قرار داده، فرمودند: چرا برای نوشتن چند خط، از یک کاغذ بزرگ استفاده میکنی؟ چرا روی کاغذ باطله یا کاغذ کوچکتر نمینویسی؟ خودشان نیز در نوشتن از همین روش استفاده میکردند. ممکن است کسی بگوید یک صفحه کاغذ چه ارزشی داشت که امام اینقدر حساس بودند! در جواب عرض میکنیم: اوّلاً در زشتی اسراف و تبذیر، کم و زیاد تفاوت ندارد. به علاوه این روش ائمه علیهمالسلام بوده که در همه چیز مقید بودند اسراف نشود و از آنچه میتوان در جایی مصرف کرد، استفاده کنند. از جمله در روایات چنین آمده است: بشیر بن مروان گوید: ما بر امام صادق علیهالسلام وارد شدیم، امام خرمای رطب خواست. بعضی افراد پس از خوردن خرما هستهاش را پرت میکردند. امام، دست یکی از آنها را گرفت و فرمود: این کار را نکن، چون اسراف است و خداوند تباهی را دوست ندارد.
*ما واقعا یک ملت اسرافکاریم!
امام صادق علیهالسلام فرمود: خداوند میانهروی را دوست دارد و اسراف مورد خشم اوست، حتی انداختن هسته خرما، زیرا آن هم قابل استفاده است و حتی ریختن آبی که از خوردن، اضافه میآید نیز اسراف است. خداوند در قرآن فرمود: اسراف نکنید که خدا اسرافکنندگان را دوست ندارد و فرمود: اسرافکنندگان برادران شیطان هستند. همین امور کوچک را وقتی نسبت به یک جامعه بزرگ حساب کنیم، قابل توجه میشود. حساب کنید جامعه ما در صرف کاغذ چقدر اسراف و تبذیر میکند؟ در بخش کارتها (برگههای تبریک) گرانقیمت به مناسبت اعیاد دینی و ملّی، دعوت به مجالس، سمینارها، کارتهای گرانقیمت، کارت تبریک جشنها، خبرنامهها و نشریههای تکراری و غیرمفید، کتابهای درسی یکسال مصرف، و دهها و صدها مورد دیگر. ما واقعا یک ملت اسرافکاریم!
کشورهای غنی که خود صادرکننده کاغذند، چنین اسراف نمیکنند. از یکی از مسئولان در یکی از کشورهای اروپایی شنیدم که گفت: «از كتابهاى درسى دانشآموزان بايد حدّاقل دو يا سه سال استفاده كنند» اگر ما هم این رویّه را در کتابهای درسی انجام میدادیم، هر سال چقدر میتوانستیم در خرید کاغذ از خارج صرفهجویی کنیم؟ به مسئولان چاپ کتابهای درسی توصیه میشود در این باره مطالعه کنند. چرا نباید دانشآموزان را به صرفهجوییِ کتاب و کاغذ و دفتر عادت دهیم؟ در کشورهای اروپایی از کاغذهای باطله هم کاملاً استفاده میکنند. در بعضی کشورها زبالهها را در سه پاکت جداگانه میریزند: 1. کاغذ، پلاستیک و مقوا؛ 2. شیشه و قوطی؛ 3. مواد زاید خوراکی. شهرداری هم آنها را میبَرد و استفاده میکند. چرا شهرداریهای ما تازه به فکر استفاده از زبالهها افتادهاند؟ چرا هنوز هم چنین روشی در همه اُستانها اجرا نمیشود؟ مایه تأسّف است که تأکیدات اسلام را درباره اجتناب از اسراف و تبذیر نادیده میگیریم و این همه اسراف میکنیم. اگر ما فقط در مصرف کاغذ میانهروی و صرفهجویی را رعایت کنیم، نیازمان به خرید کاغذ از خارج کم میشود.
در موضوع آگهیهای دیواری به ویژه زمان انتخابات، خیلی اسراف میشود. در هند و آفریقا دوره ابتدایی روی لوح چوبی مینویسند و بارها از آن استفاده میکنند تا در کاغذ اسراف نشود و در کشورهای اروپایی غربی، آمریکا، و کانادا حتی گاهی تا نه سال از آنها استفاده میکنند.
اگر در ایران حدّاقل دو سال یک بار استفاده میشد، هر دو سال میلیاردها تومان صرفهجویی میشد. این موضوع نیاز به همکاری اولیای دانشآموزان و معلمان دارد که صرفهجویی و پاکیزه نگه داشتن کتابها را به دانشآموزان یاد بدهند.
مقاله1737 :خورشیدی که هیچگاه غروب نمیکند
«در داخل هم بعضی ندانسته و بعضی هم دانسته تحریف میکردند. حتی در زمان حیات خود امام. حرفی که به نظرشان پسندیده بود به امام نسبت میدادند، درحالی که ارتباطی به امام نداشت. بعد از رحلت امام هم همین جریان ادامه داشته، حتی تا آنجا که بعضی حرفها و اظهارات امام را به صورت یک آدم لیبرال که هیچ قید و شرطی در رفتار او در زمینههای سیاسی حتی در زمینههای فکری و فرهنگی وجود ندارد، معرفی میکنند. این هم به شدت غلط و خلاف واقع است. ما اگر بخواهیم شخصیت امام را به معنای واقعی کلمه پیدا کنیم این راه دارد. اگر ما این راه را که عرض خواهم کرد رفتیم، مطلب حل خواهد شد، و الا امروز کسانی میآیند طبق میل و سلیقه خود یک جور امام را معرفی میکنند. ممکن است در فرداها کسان دیگری بیایند بر طبق سلایق و حوادث دیگری که در دنیا پیش میآید، مصلحت بدانند امام را جور دیگری معرفی کنند. این نمیشود. محبوبیت امام در بین مردم یک چیز ماندگار است. این را دشمن نتوانست از بین ببرد، برای همین مسئله تحریف شخصیت، امام نافذ در دلهای مردمان زیادی در کشور و بیرون از کشور، خطر بزرگی محسوب میشود. آن راهی که میتواند مانع از این تحریف شود، بازخوانی اصول امام است. (بیانات مقام معظم رهبری در مراسم بیست و ششمین سالگرد ارتحال رهبر کبیر انقلاب اسلامی در حرم مطهر ایشان خردادماه 94)
-رادیو بیبیسی اعلام کرد: «امام خمینی به عنوان یکی از قدرتمندترین رهبران انقلابی قرن اخیر در خاورمیانه محسوب میشود. آیتالله خمینی موفق شد به مردم عادی ایران شخصیت و غرور آنان را بازگرداند.» همین گزارش در زمان رحلت امام (ره)افزود: «آیت الله خمینی مردی بود که توانست کشور ایران را که پرچمدار نفوذ غرب در خاورمیانه و آسیای شرقی بود به اولین جمهوری انقلابی اسلامی مدرن عالم مبدل سازد.»
- عده زیادی از شخصیتهای سازمان ملل و روسای نمایندگیهای خارجی در سازمان ملل متحد در دفتر نمایندگی ایران در نیویورک حضور یافتند و مراتب تاسف و تسلیت خود را بیان نمودند و دفتر یادبود را امضا کردند. ازجمله این شخصیتها آقای دکوئیار، دبیرکل سازمان ملل متحد و نیز آقای ایلیان نماینده دبیرکل در مذاکرات ایران و عراق بود.
- به مناسبت ارتحال حضرت امام(ره) در هند، سه روز عزای عمومی اعلام شد.
- به مناسبت رحلت امام در دو شب از طرف اعضای انجمن مسلمانان پاکستان مراسم سوگواری در نمازخانه مرکز اسلامی ژاپن برگزار شد که طی آن بیش از 50هزار تن از مسلمانان پاکستانی و ژاپنی ضمن اقامه نماز میت و قرائت قرآن به سوگواری پرداختند.
آنچه در بالا آمد گوشهای از عکسالعملهای دوستان و دشمنان جمهوری اسلامی ایران در زمان رحلت امام راحل است.
شخصیت امام خمینی(ره) به قدری محکم، تحولبرانگیز و استکبارستیز و آزادیخواهانه بود که هیچ یک از دوستان و دشمنان را یارای انکار حتی در زمان رحلت ایشان نبود.
فردا سالروز رحلت این مرد خدایی، بنیانگذار جمهوری اسلامی است. گزارش امروز کیهان را با نگاهی به شخصیت برجسته امام راحل و دلایل تحریف دیدگاههای این مرد بزرگ اختصاص دادهایم.
روشنگری درباره اندیشههای امام(ره) از طریق مکتوب و شفاهی
امام راحل سیاستمدار، عارف به معنای واقعی، جامعهشناس و آشنا به روابط بینالمللی و مسلط به اوضاع زمانه خویش بود.
سیامک باقری پژوهشگر و کارشناس مسائل سیاسی با نگاه به ابعاد شخصیتی امام خمینی(ره) در گفتوگو با گزارشگر کیهان میگوید: «اگر از زاویه دیگری به ابعاد شخصیتی حضرت امام خمینی بنگریم، درخواهیم یافت که ایشان شخصیتی فرا ملی داشتند؛ تا آنجا که مقام معظم رهبری بارها در سخنرانیهای خود فرمودهاند؛ انقلاب اسلامی بدون امام راحل شناخته نمیشود. بُعد دیگر شخصیت امام، انقلابی بودن ایشان بود. امام ضد سلطه، ضد استکبار و ضد سازش با ظالمان بودند. البته انقلابی بودنشان در مثلث اخلاق، عدالت و عقلانیت قرار داشت. امام نسبت به اصول اسلامی و انقلابی کوتاه نمیآمد. هر کسی در برابر اصل اسلام قرار میگرفت، ایشان با قاطعیت روبرویش میایستاد. شریعتمدار و شریعتمحور بودند. همه چیز را از زاویه شریعت میدیدند. قیام ایشان هم شریعتمحور بود. معماری نظام را هم که انجام داد، مبنایش معرفت و شریعت بود. مردمگرا و مردممحور بودند. گفتهها و عملش کاملا با هم انطباق داشت، از اینرو تودههای مردمی جذب ایشان میشدند. درعین حالی که کلام گهربارشان تاثیرگذار بود اما خودشان نفوذناپذیر در برابر استکبار بودند و هر بار در برابر تهدیدات دشمنان استوارتر میشدند.»
از وی سوال میکنم: چه کسانی هدفشان انحراف از خط امام(ره) و تقابلسازی با اندیشه و فکر امام است؟
وی پاسخ میدهد: «عافیتطلبانی که مادیگرایی سبب شده بخشی از اندیشههای امام را به فراموشی بسپارند. عدهای که میخواهند انقلابی بودن و ضد استکباری بودن امام را تحریف کنند. عده دیگری از تحریفکنندگان اندیشههای امام را در قبل و بعد از پیروزی انقلاب مقایسه کرده و از این طریق درصددند بخشی از اندیشههای ایشان را نفی کنند. بعضیها با نقد اندیشه امام به نقض اندیشههای ایشان مشغولند. گاهی افرادی از اندیشه امام دفاع بد ارائه میدهند. این قبیل افراد به اندازه کسانی که فکر امام را نفی میکنند، به اندیشههای ایشان ضربه وارد میکنند.»
باقری گردانندگان رده دوم نفی اندیشه امام را لیبرال ها معرفی کرده و میگوید: «جریان لیبرالیسم سعی دارد تصویری غیر واقعی از امام به نسل جدید ارائه دهد.»
در سوال دیگری از این کارشناس سیاسی میپرسم:«چگونه میتوانیم از تحریف خط امام جلوگیری کنیم و اندیشههای ایشان را پایدار نگه داریم؟»
وی پاسخ میدهد: «تبییین درست و عالمانه اندیشههای امام راهی برای دورماندن از جریان تحریف است. این قبیل روشنگریها میتواند به صورت نوشتاری و یا شفاهی چه در مجامع نخبگی و چه در مجامع عمومی باشد. درج مقالات علمی و پژوهشی، گنجاندن مطالب روشنگرایانه درباره باطن اندیشههای امام در کتابهای درسی، تولید نظریههای سیاسی، اجتماعی و جامعه شناختی از اندیشههای امام راحل و... همگی میتوانند از راه حلهای مطمئنی باشند که نفی اندیشههای امام را منتفی خواهند کرد.»
باقری وظیفه نخبگان را روشنگری درباب مکتب امام (ره) از طریق مکتوب و شفاهی میداند. مسئولان را موظف میداند که در عمل و سلوکشان اندیشه امام(ره) را به درستی به کار بگیرند. تودههای مردمی نیز میتوانند با دفاع خوب و سنجیده از اندیشههای امام(ره) راه را بر تحریفکنندگان ببندند.
تحریف تیمی خط امام (ره)
با خاطرهسازی کاذب
انقلاب اسلامی با روحیه انقلابی امام(ره) به ثمر رسید و با همین روحیه توسط مقام معظم رهبری حضرت امام خامنهای تداوم داشته است. همین موضوع سبب شده که خط ضد انقلاب بیش از هر چیز بر روی تحریف راه امام(ره) سرمایهگذاری داشته باشند.
متین منتظمی دبیر سیاسی جامعه اسلامی دانشجویان سراسر کشور در گفتوگو با گزارشگر کیهان میگوید: «زمانی که سال 57 انقلاب اسلامی پیروز شد، یکسری عوامل در این پیروزی دخیل بودند. مهمترین عامل وجود رهبری توانمند در راس بود که سازماندهی انقلاب را عهدهدارشد، مردم را به صحنه درآورد و سرانجام با تکیه به قدرت الهی و مردمی انقلاب اسلامی را به پیروزی رساند. بعد از پیروزی تا به امروز نیز انقلاب اسلامی با تکیه به همین روحیات توسط مقام معظم رهبری تداوم یافته است.»
وی ادامه میدهد: «امام شخصیت قاطعی داشت و محکم در برابر هجمهها ایستادگی میکرد. وقتی در مقطعی از جنگ به امام خبر دادند که ناوهای آمریکایی به خلیج فارس ورود پیدا کردهاند، چه کنیم؟ خیلی قاطعانه گفتند؛ اگر من جای شما بودم ناو را میزدم. شخصیت، تفکر و تصمیمات امام(ره) به گونهای نبود که بنا به مصلحت زمانه، مسائل دیپلماتیک و منافع مقطعی عوض شود. آخرین هدف انقلاب که از دهان مبارک امام راحل بیان میشد، این بود که پرچم انقلاب اسلامی را به دست مهدی موعود(عج) برسانیم.»
از این کارشناس مسائل سیاسی سوال میکنم: «چرا برخی میخواهند راه امام(ره) را تحریف کنند؟» وی پاسخ میدهد: «بنا به منافع خودشان درصددند که شخصیت و روحیه انقلابی امام(ره)را از مکتب فکری ایشان سانسور کنند. سعی میکنند با تحریف خط امام چهره دیگری از ایشان به مردم نشان دهند. برای مثال با خاطرهسازی و عوض کردن شکل و شمایل زندگی امام. تحریف خط امام(ره) توسط تیم خاصی اتفاق میافتد. ضد انقلاب روی این هدف سرمایهگذاری کرده است.»
تحریفکنندگان نرم وارد میشوند
هدف نهایی امام(ره) پیاده کردن اسلام ناب محمدی بدون هیچ کم و کاستی بود، آن هم در روزگاری که همگان چشم به مکاتب غربی برای اداره کردن جوامع داشتند و یا میخواستند ملغمهای از اسلام را به اجرا درآورند.
امام خمینی(ره) معتقد بودند که مکتب اسلام کاملترین مکتب فکری است و با تکیه به آن میتوان به بهترین صورت ممکن جامعه را اداره کرد. حتی اگر کلمه جمهوری را پیشوند اسلامی قرار دادند، به این دلیل بود که ظرف-جمهوری- برای پیاده کردن مظروف- اسلام- قرار داده باشد؛ وگرنه امام(ره) هیچ چیز به اسم اسلام اضافه نکرد و آن را بیکم و کاست به اجرا در آورد.
حبیبالله ترکاشوند مدیرکل سیاسی خبرگزاری فارس ضمن بیان مطالب بالا در گفتوگو با گزارشگر کیهان در باب مهمترین ابعاد فکری و شخصیتی امام راحل توضیح میدهد: «از سال 42 که نهضت امام آغاز شد تا سال 57 که به پیروزی رسید، طی این سال ها امام خمینی رهبری مردم و مدیریت راهبردی نهضت انقلاب اسلامی را برعهده گرفت. بعد از پیروزی انقلاب نیز جز بر طبق اسلام عمل نکرد. در سخنرانی ایشان دهها بار از موضوعاتی چون استکبارستیزی، رسیدگی به وضعیت مستضعفین و عدالتمحوری سخن به میان آمد.»ترکاشوند تصریح میکند: «آقایانی که میخواهند چهرهای خنثی از امام(ره) بسازند، در برابر نامه امام به گورباچف، اذن کشتن سلمان رشدی که در آخرین سال حیات ایشان جهان را تکان داد و نیز اعتراض ایشان به عملکرد صدا و سیمای وقت در بهمن ۶۷ برای حرمت نگه نداشتن مقام فاطمی(س) چه میگویند؟ این تصمیمات امام همگی با قاطعیت گرفته شدند. چرا باید در صحت و سقم موضوعی که امام(ره) دهها و بلکه صدها بار مطرح کرده، به شنیدهها در یک محفل خصوصی اکتفا کنیم؟ وحدت امت اسلام در برابر مستکبرین مهمترین شاخصه مکتب امام است.»
وی در ادامه میگوید: «عدهای مغرضانه دوست دارند شخصیت امام(ره) را تحریف کرده و ایشان را بیهیچ دافعهای دارای جاذبه صرف معرفی کنند. امام سراسر جاذبه و دافعه بود و در مدیریت خود از قاطعیت بینظیری برخوردار بودند. این عده مغرض گاه ضد انقلابها در رسانههای داخلی و خارجیاند و گاه حتی از افراد باسابقه نظام هستند که در پی سود و زیان خود میباشند. باید آگاه باشیم کسانی که به تحریف مکتب امام(ره) روی میآورند، از همان ابتدا با موضعگیری آشکار پیش نمیآیند. در واقع هیچ وقت موضعگیری نمیکنند که مخاطب راحت به آن تناقض پی ببرد. از بیانات و نگاهی وارد میشوند که کمتر هدف شومشان لو برود تا تدریجی به خواستههایشان برسند. بیشتر سرآغاز کلامشان «امام خصوصی گفت» و «این موضوع فلان جا اتفاق افتاد» است. اندک اندک درصدد این هستند که تردیدها را حذف کرده و به شاخص تبدیل کنند!»آنچه در بیان ابعاد شخصیتی و شناخت مکتب امام بسیار مهم مینماید آن است که وجوه تمایز مکتب ایشان با دیگر مکاتب شیعه را به خوبی درککنیم.
احیای اسلام ناب حقیقت جویان
در مکتب امام(ره)
مجتبی رئیسی دبیر جنبش عدالتخواه دانشجویان سراسر کشور در گفتوگو با گزارشگر کیهان میگوید: «عرفان امام، فقه امام، اخلاق امام، سیاست امام، نگاه امام به رسالت دین در جامعه و بسیاری از وجوه دیگر شخصیتی ایشان، با دیگر فقها و علما و زعمای شیعه از بعد از غیبت کبری بسیار متفاوت است. امام، اسلامی که تنها در اعمال و عبادات فردی خلاصه میشد را به یک اسلام سیاسی درعرصه اجتماعی -یک کنشگر فعال - تبدیل کرد و رژیم ستمشاهی با طول عمر 2500 سال را سرنگون ساخت.»
وی در تکمیل صحبتهایش میگوید: «امام در برابر اسلام عافیتطلبانی که توان جذب و هدایت مردم به سمت قلههای کمال و سعادت را نداشتند، اسلام عارفان و مبارزهجویان را ارائه داد. از آنجا که خود مظهر تام و تمام اسلامی بود که معرفی میکرد، با اسلام نابش، تودههای میلیونی ملتها را به حرکت در آورد. طبیعی است که در برابر چنین جبههای، لشکری از کاخنشینان و عافیتطلبان و متحجران و مقدسمآبان شکل خواهد گرفت و طبیعی است که اینان به دنبال مسکوت گذاشتن و تحریف کردن خط اسلام ناب هستند. مکتب امام مکتب خاص و متمایزی است که اگر بخواهیم جلوی تحریف خط امام را بگیریم راهی جز شناخت دیگر مکاتب نداریم. این شناخت منظومه فکری امام است که میتواند جلوی تحریف خط امام را بگیرد و لاغیر. شناخت چرایی خون دلی که آن پدر پیر خورد، میتواند جلوی تحریف اندیشه امام را بگیرد. »
مقاله1736 :امام خمینی(ره) در نگاه اندیشمندان جهان الهام بخش، تاریخ ساز و سازش ناپذیر
نوشتن و گفتن در باره بزرگترین شخصیت قرن بیستم بسیار سخت است. با اینکه تا به حال مقالات و کتابهای بسیاری در این زمینه نوشته شده است، در معرفی شخصیت کامل آن رادمرد جهان اسلام به پایان راه نرسیده ایم، بلکه هنوز برای شناخت کامل هویت آن شخصیت فرزانه، راهی دراز در پیش داریم. حضرت امام خمینی(ره) به عنوان فقیهی ژرف نگر و حکیمی خردمند و سیاستمداری دوراندیش و عارفی الهی، توانسته بود در پرتو مناجاتهای شبانه و توکل و معرفت و اخلاص، به منبع نورانیت الهی و اقیانوس بیکران عرفان و معنویت متصل گردد. به همین دلیل دستیابی به افق اندیشههای این شخصیت عظیم برای اندیشمندان اگر غیرممکن نباشد، آسان نخواهد بود. این مرد آسمانی در زمانی که مردم در ظاهر در برابر طاغوت زمان هیچ قدرتی نداشتند به پا خواست و ارکان شرق و غرب را به لرزه درآورد. هنوز تئوریسینهای غربی از تحلیل قیام این رهبر فرزانه متحیرند، چرا که با دستهای خالی در برابر مدرنترین سلاحهای زمان خود قیام کرد. تاکنون بسیار در مورد شخصیت و قیام امام گفته و نوشته شده است و در آینده نیز این روند ادامه خواهد داشت. در این مطلب گوشهای بسیار کوچک از آرای اندیشمندان مختلف جهان در مورد امام خمینی (ره) گرد آوری شده است.
عامل وحدت بخش
«ریچارد فالک» پروفسور بازنشسته حقوق بین الملل در دانشگاه پرینستون و گزارشگر ویژه سابق سازمان ملل در امور حقوق بشر فلسطین با اشاره به ویژگی بزرگ آزادیخواهی امام خمینی(ره)، میگوید : «به اعتقاد من او همواره دغدغه وحدت مسلمانان سراسر دنیا را داشت چرا که این مسئله شرایط زندگی بخش قابل توجهی از جامعه اسلامی را که تحت ظلم و ستم بودند برای افکار عمومی جهان برجسته میکرد.» وی معتقد است: «هیچ شکی نیست که انقلاب اسلامی ایران، یک اتفاق بزرگ در اواخر قرن بیستم بود که باعث بیداری جهان اسلام شد. این انقلاب هم بر دولتهای مستبد سکولار کنونی که آلوده به فساد هستند و هم برانگیزه بخشی به ملتها برای آزادی خواهی و زندگی در آزادی تاثیر گذار بود. انقلاب امام خمینی (ره) که منجر به سرنگونی رژیم شاه از سوی یک جنبش محبوب و مردمی شد باعث الهام بخشی به بسیاری از کشورهای دیگر شد تا با روحیهای تازه و مضاعف به دنبال آزادی خود باشند که البته همه آنها مانند ایران در این راه موفق نشدند.»
رهبری دوراندیش
پروفسور «کوین برت» تحلیلگر برجسته آمریکایی در تبیین شخصیت امام خمینی (ره) میگوید: «امام خمینی رهبری دور اندیش بود که اصول واقعی اسلامی حمایت از عدالت و مبارزه علیه ستمگری را در خود داشتند. او ایران را از اشغالگری استبدادی آمریکا آزاد کرد و همچنین به دنبال کمک به آزادی فلسطینیان از ستمگری استبدادی صهیونیستها نیز بودند.» وی با اشاره به نقش بسیار بزرگ انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) در کمک به مستضعفین جهان و به ویژه مردم فلسطین تاکید میکند: «انقلاب اسلامی ایران، اسلام را وارد مبارزه برای آزادی مردم ستم دیده در سراسر دنیا کرد، پیش از انقلاب اسلامی ایران، اسلام فاکتوری در جنبشهای گوناگون ضد استعماری و حامی عدالت محسوب میشد و سهم کنونی و محوری در آنها نداشت. اما انقلاب اسلامی ایران اعلام کرد که نه تنها بیداری اسلامی باقی خواهد ماند، بلکه آرمانهای اسلامی عدالت و مبارزه علیه ستمگری نیز با پیوستن به نیروهای بزرگ، مبارزات خود را جهانی خواهد کرد و باید گفت که مهمترین این مبارزات مخصوصا در جهان اسلام، مبارزه فلسطینیان است.»
سمبل مبارزه علیه ارزشهای مادی غرب
دکتر «دیمتری کیت سیکس» از متفکران مسیحی ارتدکس و استاد تاریخ روابط بینالملل کشور یونان اما میگوید: برای ما مسیحیان ارتدکس یونان که تفوق جویی شیطانی ارزشهای غربی را رد میکنیم، امام خمینی (ره) نمونهای بود از یک مبارز جهانی، جهت استقرار حق به جای ارزشهای مادی. اگرچه تبلیغات جهانی غرب سعی میکرد از ایشان یک تصویر فناتیک(متعصب افراطی) ترسیم نماید، ولی ما میدانیم که وجود او مملو از مهر و محبت نسبت به تمام ملل روی زمین-که در مسیر خدا حرکت میکردند و برتری ارزشهای مادیگری را رد میکردند - بود.
شگفتانگیز و بینظیر
«رابین وود زورث»، نویسنده و محقق مسیحی از کشور آمریکا هم میگوید، درباره آیتالله خمینی رهبر جمهوری اسلامی، صحبتها و حب و بغضهای فراوانی مطرح شده است. در فرصتی که برای دیدار او پیش آمد، فکر کردم در چنین موقعیت مهمی، تلاش لازم را به کار برم و نتیجه را هرچه شد قبول نمایم. از نظر دنیای غرب، امام خمینی مظهر سرسختی، غرور و انعطاف ناپذیری بود، حتی آن عده از غربیهایی که من آنها را ملاقات کرده بودم و آنها نیز قبلا امام را دیده بودند، ضمن آن که جذابیت رهبری ایشان را انکار نمیکردند ولی رفتار او را فاقد گرمی و خنده توصیف میکردند. حالا من فرصتی یافتم، تا خودم قضاوت کنم. فرصت برای دیدن کسی که برجستگی و شامخیت شخصیت او ایران را در برگرفته بود، آن که سیاستش باعث تحولات عمیق در ایران و برانگیختن خشم فراوان غرب شده بود. من در جلو هال (حسینیه جماران) قرار گرفتم، به محض حضور امام روی بالکن حسینیه، جمعیت حاضر یکپارچه از جای خود برخاستند و فریاد زدند خمینی، خمینی، خمینی. اولین باری بود که چنین رفتار عمیقا هیجان انگیز، شادمانه، مبارزانه و احترام آمیز را نسبت به یک انسان مشاهده میکردم. هنگامی که در باز شد و او وارد شد، توفانی از انرژی برخاست. عبای قهوه ای، عمامه مشکی و محاسن سفیدش همه مولکولهای ساختمان را به حرکت درآورد. توجه حضار آن چنان متمرکز و میخکوب شد که هر چیز دیگر غیراز او ناپدید شد. خمینی به مثابه هاله یک نور در حال حرکت به عمق وجدان و آگاهی همه کسانی که در حسینیه جماران حاضر بودند، نفوذ کرده بود. او تمام تصاویر تخیلی را که هرکس قبل از ملاقات با او در ذهن خود ساخته بود، منهدم میکرد. حضورش چنان پرقدرت بود که من خود را در محاصره هیجاناتم و در فاصله بسیار دور از ایدهها و تجارب شخصی قبلی ام احساس میکردم. من قبلا انتظار داشتم دربارهحرکات سیما و انگیزههای او و شگفتیهای طبیعت واقعی او به تحقیق بپردازم، ولی قدرت خمینی، توفیقات او و قدرت مطلق کنترل و احاطه نفسانی او، همه قالبهای ارزیابی ذهنی مرا نابود ساخت و من خود را در حال گرفتن احساس و انرژی که توسط اشعه حضور او در حال تبلور بود یافتم. خمینی یک توفان بود، با این همه درنهاد این توفان یک سکون و آرامش مطلق وجود داشت. او بسیار شدید و آمرانه بود و در عین حال بسیار آرام بخش. او پاسخگو، باز و پرتاثیر بود. در درون او یک حقیقت ساکن و غیرقابل حرکت وجود داشت، ولی همین بیحرکتی باعث حرکت کلی یک کشور شد.
سازش ناپذیر
پروفسور «ام - اس - اگوانی »، متخصص امور ایران و رئیس دانشگاه جواهر لعل نهرو هم درباره امام میگوید:« آیتالله خمینی تنها کسی بود که از سال 1342 تا رحلتش سازش نکرد. هیچ فرد دیگری در قرن حاضر قادر به ایجاد تغییراتی بنیادی در جامعه ایران همچون معظم له نبوده است.» وی در مقایسه دوران انقلاب با زمان شاه اظهار میدارد: «رژیم شاه از مردم و حمایتشان دور بود، اما آیتالله خمینی با جلب حمایت توده مردم پیروز شد و بعد از سالیان طولانی، آموزشهای اسلامی را عملا وارد زندگی مردم کرد. و مهمترین دستاورد او احیاء احترام و اعتماد به نفس در مردم بود. او تنها رهبری است که توانست جنبش را براساس ایدئولوژی و مذهب بنیانگذاری کند که هیچ یک از رهبران انقلابهای جهان نتوانستند به آن دست یابند.»
آیتی از «الله»
پروفسور «حامد الگار»، استاد اسلام شناسی در دانشگاه کالیفرنیای آمریکا معتقد است: «یک مسلمان هرقدر بخواهد از یک شخصیت بزرگ معنوی تعریف و تمجید کند، به خاطر آن که بزرگی و عظمت تنها از آن خداست و نمیتوان شخصی غیراز خداوند را با این صفات خواند، بهتر است در عوض به کارگیری چنین لفظی، گفته شود که عظمت و بزرگی خداوند به نحو نادری در آن فرد جلوه پیدا کرده و او را به آیتی از «الله» مبدل ساخته است. امام خمینی (ره) قطعا چنین آیتی بود. هرکس که سعادت حضور در کنار او را داشته باشد میداند، زیارت وی حتی هنگامی که او یک کلمه سخن نیز نمیگفت، عمیقترین تاثیر را بر روی آدمی میگذاشت. راز این تأثیر در همان ویژگی الهی نهفته است.»
الهام بخش مسیحیان آزاده
دکتر «جرج موستاکیس» روحانی و نویسنده مسیحی از یونان میگوید: «من یک مسیحی هستم ولی به امام خمینی علاقه بسیار زیادی دارم. امام خمینی(ره) اصلاحکننده بزرگ امت اسلامی بوده است. من و سایر مسیحیان آزاده وظیفه خود میدانیم که از ایشان پیروی کنیم. زندگی مذهبی و سیاسی امام خمینی رحمه الله و مبارزات ایشان برعلیه استعمار به روشنی در روند تاریخ ثبت است.» این کشیش یونانی سپس احساس خود را راجع به «حسینیه جماران » چنین بیان میکند:» اینجا زیباترین مسجدی است که در عمرم دیدهام، زیبایی و تقدس آن به خاطر مادیات نیست. به خاطر این نیست که از طلا و یا نقره و یا بلور ساخته شده باشد، بلکه به خاطر روح بزرگ امام خمینی است. آقای «جرج موستاکیس» گفتار خویش را با دعای ویژه مردم یونان به پایان میبرد: پروردگارا! ای خداوند قادر مطلق! روح محبوب امام عزیز، خمینی بزرگ را قرین آرامش ابدی خویش گردان و او را تحت عزت و جلال ملکوت و هم جوار ارواح طیبه ابراهیم، اسحاق و یعقوب و تمامی انبیاء دیگر قرار ده. آمین.
عشق عمیق یک ملت
دکتر «فوسبری» کشیش و رئیس دانشگاههای کاتولیک آمریکای لاتین اما میگوید: «امام خمینی با استفاده از ریشههای فرهنگی اسلامی موجب حرکت تاریخی ملت خویش گشت. وی توانست با یک انقلاب مذهبی سیاسی، حرکت عظیمی در کشورهای اسلامی به وجود آورد. او راهی را به روی ما گشود که مهمترین پیام آن امکان بازیابی ماهیت معنوی و قدرت الهی و ایمان به خدا بوده است. امام با بازگشایی این راه، وجدان معنوی غرب را شدیدا به لرزه در آورد، هرچند رسانههای گروهی غرب سعی در پوشاندن و مخفی ساختن آن داشته باشند.» دکتر «فوسبری»، مراسم عزاداری ملت ایران را نمونههایی از عشق عمیق یک ملت نسبت به معشوق خود دانسته و اشک دهها میلیون ایرانی را در سوگ رهبر از دست رفته شان، عزای یک ملت در فقدان امام خود خوانده و اضافه میکند: «عکسالعمل میلیونی مسلمانان در غم از دست دادن تنها یک سیاستمدار نبود، بلکه درد جدایی کسی بود که ماهیت فرهنگی یک ملت را به وی بازگرداند و راه آزادگی را به جهانیان آموخت.»
پیروزی تفکر دینی
پروفسور «پروولسی» ایتالیایی که استاد ایرانشناسی در دانشگاه رم است هم نظر جالبی درباره اما دارد. او میگوید: «مهمترین عملکرد آیتالله خمینی امکانپذیر نمودن یک انقلاب اسلامی بود، آن هم در کشوری که تمدن و فرهنگی قوی را در سابقه خود دارد. این کار باعث شد تا مردم ایران فرهنگ واقعی و قدیمی خود را که همان فرهنگ اسلامی بوده بشناسند و خود را متکی بر آن فرهنگ به جامعه جهانی بشناسانند. این در حالی بودکه تا قبل از انقلاب اسلامی، تنها آوایی که از ایران بلند بود و معیار شناخت جهانیان از کشور ایران اعلام میشد، صدای غربزدگی بود. بنابراین آیتالله خمینی آغازکننده انقلابی بود که بالاخره فرهنگ اسلامی راستین ملت ایران را آشکار ساخت.»
الگو
دکتر «فرانسیسکو اسکودرو بداته»، رئیس فدراسیون جوامع اسلامی اسپانیا در مورد امام میگوید: «چهره حیات بخش امام خمینی در جهان اسلام امری غیرقابل اغماض میباشد و او یکی از بزرگترین شخصیتهای قرن حاضر محسوب میشود. «به باور وی، انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی سبب بروز تحولات و دگرگونیهای عظیم در جهان اسلام شد و وی چهره جدیدی از اسلام را ارائه کرد. دکتر «بداته» معتقد است، انقلاب ایران درس مبارزه علیه بیعدالتی و مقابله با حکومتهای دیکتاتوری و غیرانسانی را آموخت. رئیس فدراسیون جوامع اسلامی اسپانیا با اشاره به اینکه امام خمینی با اتکای به سلاح ایمان به خداوند یکتا در مبارزه با رژیم پرقدرت شاه در ایران، انقلاب اسلامی را به پیروزی رساند، گفت: «زندگی او الگوی مناسبی برای همه مسلمانان است.»
افتخار مسلمانان
«ریاج تاتاری» رئیس جامعه مسلمانان اسپانیا نیز با تجلیل از شخصیت حضرت امام خمینی(ره)، از ایشان به عنوان عامل بیداری مسلمانان در جهان اسلام یاد کرده است. وی میگوید: «امام خمینی که شخصیتی ممتاز و برجسته در جهان اسلام است، موفق شد یک انقلاب مهم اسلامی را در ایران به پیروزی برساند. پیروزی انقلاب اسلامی در ایران یک حرکت بسیار مهم و با اهمیت برای جهان اسلام به حساب میآید و سبب افتخار مسلمانان است.»
اقدام بینظیر
«حسین افندی اسمائیچ» که مفتی سارایوو است هم درباره امام میگوید: «امام خمینی مسلمانان جهان را به هویت اصلی شان بازگرداند.» به اعتقاد مفتی شهر سارایوو، مرکز بوسنیهرزگوین، امام خمینی(ره) توانست با انقلاب اسلامی در ایران مسلمانان جهان را به اسلام و هویت اصلیشان بازگرداند. انقلاب اسلامی ایران در زمانی به رهبری امام خمینی(ره) شکل گرفت که مسلمانان در اقصی نقاط دنیا، با غفلت، از اسلام فاصله گرفته بودند و این انقلاب آنان را بیدار کرد. آنچه امام خمینی(ره) در ایران انجام داد، در قرن فعلی بینظیر بود و این کار بزرگ میتواند پیام و سرمشقی برای کسانی باشد که خواستار دین اسلام هستند. وی با اشاره به اینکه دشمنان میکوشند با رواج فرهنگ مبتذل خود، مسلمانان را از اسلام دور کنند، گفت: «اسلام بهترین راه حل مسائل دنیای امروز و فرداست، زیرا دینی است که به همه نیازهای جامعه بشری پاسخ گفته است.»
عامل بازگشت عزت به جهان اسلام
«احمد جبرئیل»، دبیر کل جبهه خلق برای آزادی فلسطین است. وی هم نظرات جالبی درباره امام دارد : «امام خمینی (ره) با انقلاب اسلامی خود، روحیه انقلابی را به اسلام و عزت و کرامت را به مسلمانان بازگرداند.» وی معتقد است: «بنیانگذار جمهوری اسلامی، اسلام را از انزوا نجات داد. دیدگاه مرتجعانه نسبت به این دین مبین را که دشمنان در طول صدها سال ارائه کرده بودند، از میان برد و مقوله دین افیون ملتها را منسوخ کرد و اسلام را در سطح بینالمللی به عنوان یک نیاز انسانی در زمینههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، مادی و معنوی، مطرح کرد.» وی تاکید کرد: «امام خمینی (ره) توانست جهان اسلام را از خواب بیدار کرده، به مسلمانان حیات جدیدی ببخشد». به نظر وی، امام راحل ثابت کرد که اسلام قادر است ملتهای مستضعف و محروم را آزاد کرده، آنان را در برابر کشورهای استکباری و طغیانگر به حرکت درآورد.
اصلاحگر قرن
«شفکو عمر بشیچ» مفتی کرواسی از امام خمینی (ره) به عنوان بزرگترین اصلاحگر قرن اخیر در جهان اسلام و حتی جوامع آزادیخواه یاد میکند. وی تاکید میکند، امام خمینی(ره) در دنیای اسلام و در کل جهان از احترام والایی برخوردار هستند و اندیشه و تفکر ایشان، نه تنها باعث بیداری پیروان دین اسلام شد، بلکه پیروان سایر ادیان را به تفکر در مورد نقش ارزنده دین در جامعه واداشت. به اعتقاد «بشیچ» انقلاب امام خمینی(ره) در زمانی از تاریخ به وقوع پیوست که تفکر عدم کارایی دین در جامعه حاکم بود، اما انقلاب اسلامی ایران خط بطلان بر آن کشید و کارآمدی دین را نشان داد. مفتی کرواسی همچنین میگوید: «با گذشت چند سال از رحلت امام خمینی(ره)، ما شاهد هستیم که افکار و اندیشههای ایشان در جهان طرفداران فراوانی دارد و باید همه ادیان الهی، قدردان بزرگترین اصلاحگر قرن بیستم، یعنی امام خمینی (ره) باشند.»
بزرگترین رهبر
دکتر «چاندرا مظفر»، استاد دانشگاه و رهبر «جنبش بینالمللی برای عدالت جهانی مالزیا» و از دانشمندان نامدار اهل سنت معتقد است: «امام خمینی در جامعهای که مادیگرایی بخشی جدا نشدنی از آن بود، چهره ارزشهای معنوی و اخلاقی را نمایان ساخت». این استاد دانشگاه و سیاستمدار فعال مالزی میگوید: «از امام خمینی به عنوان بزرگترین رهبر قرن بیستم یاد خواهد شد، زیرا وی نخستین رهبری بود که در این قرن یک انقلاب دینی را پایه گذاری کرد.». وی با تقدیر از نقش امام خمینی(ره) در پاسداری از عدالت تاکید میکند: «امام خمینی رهبر بسیار برجستهای بود که با کوششهای خود سهم به سزایی در جهان اسلام به عهده داشت.»
تاریخ ساز
دکتر «مصطفی ایوب»، دانشمند مسلمان آمریکایی و مسئول گروه مطالعات ادیان در دانشگاه تامبل آمریکا در مورد رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران میگوید: «بنده معتقدم که تاریخ، امام خمینی را به عنوان بزرگترین شخصیت جهانی قرن بیستم معرفی خواهد کرد، زیرا او فردی بود که هم نبوغ سیاسی و هم نبوغ دینی داشت. درست است که ولایت فقیه به عنوان یک مفهوم اسلامی شیعی از غیبت صغری همواره مورد بحث و بررسی بوده ولی امام خمینی به این مفهوم تفسیر دیگری داد که امام معصوم علیهالسلام از طریق علمایی که فقیهاند نقشی در حکومت دارد و آن علماء نایبان امام هستند و چنانچه در شخصی خصوصیاتی که امام عصر بیان کرده فراهم گردد، فقیه اول خواهد بود. بنده معتقدم که از جمله مهمترین تاثیرات نهضت امام خمینی این بوده که حکومت در یک کشور بزرگ و با اهمیت اسلامی را از ماهیت لائیکی آن به ماهیت اسلامی و دینی مبدل ساخت و بدین ترتیب جمهوری اسلامی الگویی برای جنبشهای اسلامی جهان گردید. من بر این باورم که از لحاظ قدرت فکری، امام تنها یک فرد یا پدیده فردی نبود بلکه یکی از سازندگان تاریخ بود.»
بسیار ساده زیست
«اسماعیل ولی اف»، رئیس مدرسه عالی دفاع نخجوان میگوید: «این واقعیتی تردیدناپذیر است که امام خمینی با آن شکوه و عظمتی که داشتند در کمال سادگی زندگی کردند. من خودم در محل سکونت امام خمینی حضور یافتم و از نزدیک اتاقی را که در آن زندگی میکردند دیدم. قبل از آنکه به آن مکان وارد شوم، احساس میکردم که وارد فضایی بزرگ خواهم شد که جلوی در آن ماشینهایی آخرین سیستم پارک شده است، گمان میکردم که ایشان هم در بنایی با شکوه زندگی میکنند، زیرا القائات سوء دشمنان انقلاب اسلامی به ما اینگونه تفهیم کرده بود. ولی وقتی در آن جا حضور یافتم همه تصوراتم تهی از آب درآمد، زیرا زندگی این انسان بزرگ با زندگی عادی ایرانیها کاملا همانند و یکسان بود، بلکه باید بگویم که ایشان زندگی خود را صرف اعتلای مذهب و امت اسلامی کرده است. زندگی امام از زندگی من که معلم هستم سادهتر بود. او همیشه زنده است و من در سایه اوست که به ایران آمدم. وقتی پشت در اتاق ایشان قرار گرفتم، از پشت پنجره عکس او را بوسیدم و در دلم گفتم: تو هرگز از یادها فراموش نخواهی شد. تو همیشه زنده ای.»
یک خمینی لازم داریم
دکتر «غیاث الدین صدیقی»، متفکر آزاداندیش انگلیسی و عضو پارلمان مسلمانان انگلستان میگوید: «شخصیت امام تاثیر عمیقی بر دنیای جدید و به خصوص بر امت اسلامی داشته است. مدتها بود که ما رهبری نداشتیم که آنچه را میگفت تاثیر داشته باشد. به نظر من این مهمترین خصوصیت امام خمینی بود، مردم احساس میکردند که هر آنچه ایشان انجام میدادند، هیچ دلیلی جز برای عزت اسلام و کیان اسلامی نداشت. این مهمترین دستاورد و این ویژگی شخصیت او بود. در جامعه اسلامی خیلی معمول شده است که هرگاه چیزی مطابق معمول وخوب پیش نرود مردم میگویند، ما یک خمینی لازم داریم. او نوعی استاندارد اخلاقی و رهبری در جامعه مسلمانان بنیان نهاده است و هرکسی که میخواهد برای خود کسی بشود، باید خصوصیت امام خمینی را داشته باشد.»
امام خمینی (ره) در نگاه سایر اندیشمندان
توصیفات اندیشمندان جهان در مورد امام پایانی ندارد و در این وجیزه نمیتوان حتی گوشهای کوچک از آن را بیان کرد. بنابراین در ادامه تنها به ذکر چند جمله کوتاه از شخصیتهای مطرح و معروف جهانی بسنده خواهیم کرد:
بی نظیر بوتو نخست وزیر فقید پاکستان: پیامهای امام خمینی(ره) در آینده نیز چراغ هدایت مسلمانان است و ملتهای مسلمان در آینده نیز از پرتو نورانی افکار و اندیشههای والایش استفاده خواهند کرد.
حافظ اسد رئیس جمهور فقید سوریه: امام خمینی(ره) امام همه ما بود. امام(ره) با عظمت زیست و با عظمت دار فانی را به سوی ابدیت ترک گفت. این در حالی بود که بارزترین الگوهای ایمان، زهد و تقوی را در جهان امروز باقی گذاشت. امام خمینی (ره) با اقتدار تمام از ارزشهای اسلامی دفاع کرد.
مسعود بارزانی رهبر حزب دموکرات کردستان عراق: امام خمینی(ره) به عنوان بزرگترین شخصیت سیاسی و دینی عصر، افقهای تازهای در برابر مسلمانان و مظلومان جهان گشود. کردهای عراق همواره از حمایت معنوی و انسانی امام(ره) بهره مند بوده و ارادت خاصی به ایشان دارند.
جلال طالبانی رئیس جمهور سابق عراق: قاطعیت امام (ره) در رویارویی با استعمار و توطئههای آنها، خاری در چشم استعمارگران بود و حرکت امام (ره) توانست توطئههای آنان را خنثی سازد.
شهید فتحی شقاقی رهبر پیشین سازمان جهاد اسلامی فلسطین: پیروزی انقلاب اسلامی در ایران به مردم فلسطین اعتماد به نفس داد. این انقلاب به ما فهماند که پیروزی ما در گرو پیروی از امام خمینی(ره) است. انتفاضه یکی از ثمرات بیداری اسلامی است که امام خمینی(ره) در منطقه و بویژه در فلسطین به وجود آورد.
راجیو گاندی نخست وزیر فقید هند: با رحلت امام خمینی(ره) جهان یک رهبر روحانی و انقلابی عظیم و دارای دید وسیع را از دست داده است.
نلسون ماندلا قهرمان آفریقای جنوبی علیه آپارتاید: امام خمینی(ره) فرزند مشهور اسلام بود. او در امر نشان دادن راه درست به نسلهای حاضر و آینده مسلمانان سهم به سزایی داشته است.
فهمی هویدی نویسنده سرشناس مصر: امام خمینی (ره) پیروزی مستضعفین و پیشرفت مهم موازین اسلامی را در جهان معاصر محقق ساخت. گفتههایاو ثابت کرد که دین عنصری فعال و موثر در بر انگیختن ملتهاست. برخلاف کسانی که مدعی بودند که دین عنصری است برای افیون ملل و عامل خمودی و سستی آنها.
الوین تافلر نویسنده مشهور آمریکایی:آیتاللهخمینی نخبهای است که حرکتی را شروع کرده است که در ادامه حرکتش، هم جایگاه حکومتهای دولتی و هم اقتدار دولتهای ملی و محلی را تغییر میدهد.
محمد حسنین هیکل، نویسنده فقید مصری: او مردی بزرگ بود که از دوران دیگری آمده بود.
مقاله1735 :شناخت جمهوری عراق
عراقعراق با نام رسمی جمهوری عراق (بهعربی: الجمهوریة العراقیة) (بهکردی: کۆماری عێراق) کشوری درخاورمیانه و جنوب باختریآسیا است. پایتخت عراق شهربغداد است. این کشور از جنوب باعربستان سعودی وکویت، از باختر بااردن وسوریه، از خاور باایران و از شمال باترکیه همسایهاست. عراق در بخش جنوبی خود، مرز آبی کوچکی باخلیج فارس دارد و دو رود مشهوردجله وفرات که سرآغاز تمدنهای باستانیمیان رودان در درازای تاریخ کهن این کشورند از شمال کشور به جنوب آن روان هستند و با پیوستن بهرود کارون،اروندرود را تشکیل میدهند و بهخلیج فارس میریزند.
گستره عراق ۴۳۸٬۳۱۷ کیلومتر مربع (۵۸ام، نزدیک به یک چهارمایران) است. بیشتر سرزمین عراق پست و هموار و گرمسیری است. باختر عراق کویر است و خاور آن جلگههای حاصلخیز؛ ولی بخشی ازکردستان عراق (شمال خاور) کوهستانی و سردسیر میباشد. همچنین عراق یکی از بزرگترین کشورهای دارای منابعنفت میباشد. این کشور دارای ۱۴۳ میلیارد بشکه ذخایر تاییدشدهٔ نفتی میباشد.[۱]
عراق با ۳۲٬۵۸۵٬۶۹۲ نفر (آمار ژوئیه ۲۰۱۴) جمعیت چهلمین کشور پرجمعیت جهان است.[۲] عربها ۷۵٪-۸۰٪،کردها ۱۵٪–۲۰٪،ترکمنانان،آشوریان و غیره نزدیک ۵٪ از جمعیت عراق را تشکیل میدهند.[۳] همچنین حدود ۶۰٪-۶۵٪ درصد مردم عراقشیعه، ۳۲٪-۳۷٪ درصدسنی و ۳ درصدمسیحی و پیروان دیگر ادیان هستند. عراق محل زندگی و خاکسپاری ۶امام شیعه است و شهرهاینجف،کربلا،کاظمین وسامرا زیارتگاه شیعیان جهان است.
عراق دارای تمدن و فرهنگ دیرینه و پرباری است. سومریان،اکدیها وآشوریها نخستین تمدنهای باستانی عراق را چند هزار سالپیش از میلاد بنیاد نهادند. پس از آن این منطقه بخشی از قلمروهخامنشیان،سلوکیان،اشکانیان،ساسانیان، وامپراتوری روم بود. پس از سرنگونیامویان و روی کار آمدنعباسیان پایتختخلافت اسلامی ازشام به عراق (شهربغداد) آورده شد.[۴] بعدها این حکومت با حمله مغولان از هم پاشید. از میانه سده دهم تا پایان سده سیزدهمهجری خورشیدی، عراق بارها میانایران وعثمانی دست به دست شد. عراق در سال۱۲۹۸ (۱۹۱۹) به سرپرستیبریتانیا درآمد و در سال۱۳۱۱ (۱۹۳۲) استقلال یافت.
بخش زیادی از مرزهای نوین عراق توسطجامعهٔ ملل در سال۱۲۹۹ (۱۹۲۰) پس از تقسیمامپراتوری عثمانی بر اساسمعاهده سور تعیین شد. در این زمان عراق زیر سرپرستیپادشاهی متحد بریتانیا درآمد. در سال۱۳۰۰ (۱۹۲۱) پادشاهی عراق تشکیل شد و در سال۱۳۱۱ (۱۹۳۲) این حکومت از بریتانیا استقلال یافت. در۱۳۳۷ (۱۹۵۸) این پادشاهی از میان رفت و جمهوری عراق تأسیس گشت. عراق از سال۱۳۴۷ (۱۹۶۸) تا۱۳۸۲ (۲۰۰۳) به دستحزب سوسیالیست بعث عراق اداره میشد. پس از حملهٔایالات متحده و هم پیمانانش به عراق، حکومت حزب بعثِصدام حسین برچیده شد ونظام چندحزبی پارلمانی در این کشور برقرار شد. آمریکاییها در سال۱۳۹۰ (۲۰۱۱) از عراق بیرون رفتند اما پیکارجویان به جنگ ادامه دادند. بعدها با سرریز شدنجنگ داخلی سوریه به عراق، درگیریها بسیار شدت گرفت.
حکومتهای پیدرپی عراق از آغاز پایهگذاری عراق جدید در ۱۹۲۱ همسان کشورهای همسایه در پی ایجاد هویتی ناسیونالیستی برای آن بر پایه قومیت عربی برآمدند. این شیوه در عراق ناکام ماند و تنها به گرایشهای جدایی خواهانه اقوام غیر عرب و سرکوب یا بیرون راندنشووینیستی آنان انجامید.[۵]
حکومت و سیاست
نقشه سیاسی عراق
نوشتار اصلی: رئیس دولت عراق
نوشتار(های) وابسته: فهرست احزاب در عراق
دولت فدرال عراق تحتقانون اساسی فعلی به شکل یک جمهوریفدرالی دموکراتیک پارلمانی اسلامی تعریف میشود. دولت فدرال مشتمل برقوای مجریه،مقننه وقضاییه و کمیسیونهای مستقل متعدد دیگر است. جدای از دولت فدرال مناطق (مشتمل بر چند استان)، استانها و بخشهایی وجود دارند که طبق قانون دارای اختیاراتی هستند.
ائتلاف ملی عراق بزرگترین گروه شیعهٔ مجلس این کشور است که با ادغامائتلاف دولت قانون تحت رهبری نخستوزیرنوری المالکی و ائتلاف ملی عراق ایجاد شد.[۹۲] ائتلاف میهنی عراق توسطایاد علاوی رهبری میشود؛ فردی سکولار شیعه که مورد حمایت گستردهٔ سنیها قرار دارد. این حزب رویکردهای ضدجداییطلبانهٔ استوارتری نسبت به رقبای خود دارد.[۹۲] درلیست کردستان دوحزب دموکرات کردستان عراق به رهبریمسعود بارزانی واتحادیه میهنی کردستان به رهبریجلال طالبانی غلبه دارند. هر دو حزب سکولار هستند و دارای روابط نزدیک با غرب میباشند.[۹۲]
بنابرشاخص شکنندگی کشورها، عراق در سال ۲۰۱۰ هفتمین کشور بیثبات از لحاظ سیاسی بوده است.[۹۳][۹۴] تمرکز قدرت در دست نخستوزیر نوری المالکی و افزایش فشار روی اپوزیسیون باعث بروز نگرانیهایی پیرامون آیندهٔ حقوق سیاسی در این کشور شد.[۹۵] با این وجود این کشور در سال ۲۰۱۳ پیشرفت کرده و به رتبهٔ ۱۱ام رسید.[۹۶] در مرداد۱۳۹۳ مالکی از قدرت کناره گرفت. او در۲۳ مرداد ۱۳۹۳ اعلام کرد که کنار میایستد تاحیدر العبادی که چند روز قبل توسط رئیسجمهورفؤاد معصوم نامزد شده بود قدرت را در دست گیرد. تا آن زمان مالکی به قدرت تکیه زده بود و از دادگاه فدرال خواسته بود تا نامزدی رئیسجمهور را وتو کند زیرا خلاف قانون اساسی است.[۹۷]
از زمان تشکیلمنطقهٔ پرواز ممنوع بعد از جنگ خلیج کردها برای خودمنطقهٔ خودمختار به وجود آوردند. این مسئله تا به حال باعث بروز تنشهایی باترکیه شده است.
نیروهای مسلح
ارتش عراق، سربازان لشکر هشتم در ۲۳ دی ماه ۱۳۸۷
نوشتار اصلی: نیروهای مسلح عراق
نیروهای مسلح عراق تحت فرمانوزارت کشور ووزارت دفاع کار میکنند. همچنین بخشی از این نیروها با عنواننیروی عملیاتهای ویژه با هدایتدفتر مقابله با تروریسم تحت نظر مستقیم نخستوزیر فعالیت دارند. نیروهای وزارت دفاع عبارتند ازنیروی زمینی،نیروی هوایی ونیروی دریایی. پیشمرگه نیروی مسلح دیگری است که تحت فرمانحکومت اقلیم کردستان عراق است. دولت محلی و دولت مرکزی بر سر میزان فرمانبری این نیرو از بغداد اختلاف نظر دارند.[۱۰۷]
نیروی زمینی عراق نیرویی ضدشورش است که تا آبان ۱۳۸۸ دارای ۱۴ لشکر بود و هر لشکر از ۴ تیپ تشکیل یافتهبود.[۱۰۸] این نیرو را مهمترین عنصر در درگیریهای ضدشورشی توصیف میکنند.[۱۰۹] تیپهای پیادهٔ سبک دارای سلاحهای کوچک، مسلسل،آرپیجی،لباس ضدگلوله و خودروهای زرهی سبک هستند. تیپهای پیادهٔ مکانیزه مسلح بهتانکهای اصلی میدان نبرد تی ۵۴/۵۵ وخودرو جنگی پیادهنظام مدلبیامپی-۱ میباشند.[۱۰۹] در میانههای سال ۱۳۸۷ مشکلات مربوط به نگهداری و تأمین تجهیزات در این نیروها بروز کرد.[۱۱۰]
آماج نیروی هوایی عراق پشتیبانی از نیروهای زمینی، شناسایی و ترابری یگانها است. دو اسکادران شناسایی از هواپیماهای سبک استفاده میکنند. سه اسکادرانبالگرد برای انتقال نیروها و یک اسکادران ترابری از هواپیمایسی-۱۳۰ برای انتقال نیرو، تجهیزات و آماد استفاده میکند. پرسنل این نیرو هماکنون حدود ۳۰۰۰ نفر است. طبق برنامه قرار است تعداد این نیروها تا سال۱۳۹۷ به ۱۸۰۰۰ نفر و ۵۵۰ پرنده برسد.[۱۰۹]
نیروی دریایی عراق نیرویی کوچک است و از ۵۰۰۰ افسر و ملوان که از میان آنها ۸۰۰ نفرتفنگدار دریایی هستند تشکیل یافته. آماج این نیروها حفاظت از خط ساحلی و راهآبهای سرزمینی در مقابل نفوذ شورشیان است. همچنین این نیرو موظف به مراقبت از سکوهای نفتی فراساحل عراق است.[۱۱۱]
تقسیمات کشوری
نوشتارهای اصلی: استانهای عراق وشهرستانهای عراق
عراق دارای هجده استان (به عربی: محافظة) (به کردی: پارێزگا) میباشد. هر استان به چند شهرستان (به عربی: قضاء) تقسیم شده است. کردستان عراق تنها ناحیهٔ تعریفشده در قانون عراق است که برای خود دولت و ارتش نیمهرسمی به نام پیشمرگه دارد.
۱. بغداد ۲. صلاحالدین ۳. دیاله ۴. واسط ۵. میسان ۶. بصره | ۷. ذیقار ۸. مثنی ۹. قادسیه ۱۰. بابل ۱۱. کربلا ۱۲. نجف | ۱۳. انبار ۱۴. نینوا ۱۵. دهوک ۱۶. اربیل ۱۷. کرکوک ۱۸. سلیمانیه |
|
در۲۵ اسفند ۱۳۹۲ مسعود بارزانی بخشنامهای برای تبدیل شهرستانحلبچه به استان ابلاغ کرد
نفت و انرژی
نوشتارهای اصلی: میدانهای نفتی عراق وانرژی در عراق
بر اساس برخی تخمینها عراق با داشتن ۱۴۰٫۳ میلیارد بشکه نفت ذخیره در میدانهای نفتی خود پس از ایران در ردهٔ پنجم جهان قرار دارد. این اطلاعات بر اساس تخمینهای زلزلهنگاری دوبعدی در سه دهه پیش به دست آمده و احتمال اینکه این کشور میدانهای نفتی بیشتری داشته باشد بسیار زیاد است. تولید نفت این کشور در سال ۱۳۹۱ به ۳٫۴ میلیون بشکه در روز رسید.[۱۲۸] در عراق تا سال ۱۳۸۹ تنها ۲ هزار حلقه چاه نفت حفر شده بود در حالی که تنها درتکزاس حدود ۱ میلیون چاه حفر شده است.[۱۲۹] این در حالی است که عراق خود یکی از مؤسساناوپک به شمار میرود.[۱۳۰][۱۳۱]
با وجود درآمدهای میلیاردی عراق از محل صادرات نفت خام، این کشور همچنان توان تولید برق برای نیمی از مردم خویش را ندارد. این مسئله بارها موجب اعتراضات مردمی در فصل تابستان شده است.[۱۳۲]
بنابر پژوهشی که در اردیبهشت ۱۳۸۶ در آمریکا انجام شد احتمالاً رقمی بین ۱۰۰٬۰۰۰ تا ۳۰۰٬۰۰۰ بشکه نفت در روز از میزان تولید اعلام شدهٔ عراق در طول چهار سال پیش از آن از طریق فساد یا قاچاق به یغما رفته است.[۱۳۳] شبکهٔ الجزیره در سال۱۳۸۷ گزارشی در مورد اشکالات محاسباتی دربارهٔ ۱۳ میلیارد بشکه نفت عراق که تحت مراقبت آمریکاییها بوده ارائه داده و مدعی شد ۲٫۶ میلیارد بشکه از این نفت کلاً به حساب نیامده است.[۱۳۴] برخی گزارشها از کاهش آمار فساد توسط دولت در حوزهٔ نفت حکایت دارند اما همچنان گزارشهای معتبر و قابل اتکایی مبنی بر ارتشای مقامات دولتی منتشر میشوند.[۱۳۵]
عراق دارای سهپالایشگاه مهم است. پالایشگاه بیجی بزرگترین پالایشگاه عراق است[۱۳۶] که در حوالی شهربیجی دراستان صلاحالدین واقع شدهاست.[۱۳۷] دو پالایشگاه دیگر در بغداد و بصره قرار دارند.[۱۳۸]
زیرساختها
مقاله1734 :نگاهی کوتاه به زندگی چهارده معصوم(ع)
معصوم اول:پیامبر اکرم(ص)
نام: محمد(ص) / لقب: مصطفی / کنیه: ابوالقاسم / نام پدر: عبدالله(ع) /
نام مادر: آمنه(ع) / تاریخ و محل تولد:17ربیع الاول سال عام الفیل- مکه/
دوران نبوت : 23سال / مدت عمر : 63سال / تاریخ و محل رحلت : 28 صفر در
مدینه / مرقد شریفش : در مدینه کنار مسجد النبی است.
معصوم دوم : امام اول
نام : علی (ع) / لقب : مرتضی / کنیه : ابوالحسن / نام پدر : ابوطالب(ع) / نام
مادر : فاطمه بنت اسد(س) / تاریخ و محل تولد : سیزدهم رجب داخل کعبه معظمه/ دوران امامت : 30سال / مدت عمر : 63سال / تاریخ و محل شهادت: 21 رمضان سال 40هجری در مسجد کوفه / مرقد شریفش : در نجف اشرف.
معصوم سوم : یگانه بانوی دو جهان
نام : فاطمه(س) / لقب : زهرا / کنیه : ام ابیها / نام پدر : محمد(ص) / نام مادر : خدیجه(س) / تاریخ و محل تولد : بیستم جمادی الثانی سال پنجم بعثت در مکه / مدت عمر : 18 سال / تاریخ و محل شهادت : سوم جمادی الثانی سال 11هجری در مدینه / مرقد شریفش : در مدینه.
معصوم چهارم : امام دوم
نام : حسن(ع) / لقب : مجتبی / منیه : ابومحمد / نام پدر : علی(ع) / نام مادر : فاطمه زهرا(س) / تاریخ و محل تولد : نیمه رمضان سال سوم هجری در مدینه / دوران امامت : 10سال / مدت عمر : 47سال / تاریخ شهادت : 28صفر 50هجری / مرقد شریفش : در قبرستان بقیع.
معصوم پنجم : امام سوم
نام : حسین(ع) / لقب سید الشهدا / کنیه : ابوعبدالله / نام پدر علی(ع) / نام مادر فاطمه(س) / تاریخ و محل تولد : سوم شعبان- چهارم هجری در مدینه / دوران امامت : 11سال / مدت عمر : 57سال / تاریخ شهادت : روز دهم محرم- سال61هجری / مرقد شریفش : در شهر کربلا
معصوم ششم : امام چهارم
نام : علی(ع) / لقب : زین العابدین / منیه : ابومحمد / نام پدر : امام حسین(ع)/ نام مادر : شهر بانو / تاریخ و محل تولد : پنجم شعبان سال38هجری در مدینه / مدت امامت: حدود35سال / مدت عمر : 57سال / تاریخ شهادت : بنابر مشهور در 25محرم سال 95ق/ مرقد شریفش: مدینه در قبرستان بقیع است.
معصمو هفتم : امام پنجم
نام : محمد(ع) / لقب : باقر العلوم / کنیه : ابوجعفر / نام پدر : امام سجاد(ع) / نام مادر : فاطمه بنت حسن(س) / تاریخ و محل تولد : اول رجب یا سوم صفر سال57هجری در مدینه / مدت امامت: 19سال / مدت عمر : 57سال / تاریخ شهادت: 7ذیحجه سال 114ق / مرقد شریفش : مدینه در قبرستان بقیع است.
معصوم هشتم : امام ششم
نام : جعفر(ع) / لقب : صادق / کنیه : ابوعبدالله / نام پدر : امام محمدباقر(ع) / نام مادر : ام فروه / تاریخ و محل تولد : 17 ربیع الاول سال83ق- در مدینه / مدت امامت : 34سال / مدت عمر : 65سال / تاریخ شهادت : 25 شوال سال 148 هجری در ودینه / مرقد شریفش : مدینه در قبرستان بقیع است.
معصوم نهم : امام هفتم
نام : موسی(ع) / لقب : کاظم / کنیه : ابو الحسن / نام پدر : امام جعفر(ع) / نام مادر : حمیده / تاریخ و محل تولد: هفتم صفر سال128ق در مدینه / مدت امامت: 35سال / مدت عمر : 55سال / تاریخ و محل شهادت : 25 رجب سال 183ق / مرقد شریفش : در شهر کاظمین نزدیک بغداد قرار دارد.
معصوم دهم : امام هشت
نام : علی(ع) / لقب : رضا / کنیه : ابو الحسن / نام پدر : امام موسی(ع) / نام مادر :نجمه / تاریخ و محل تولد: 11ذیقعده سال148 هجری در مدینه / مدت امامت: 20سال / مدت عمر: 55 سال / تاریخ شهادت: آخر صفر سال 203ق / مرقد شریفش: مشهد در کشور ایران.
معصوم یازدهم : امام نهم
نم : محمد(ع) / لقب : جواد / کنیه : ابوجعفر / نام پدر: امام علی(ع) / نام مادر: خیزران / تاریخ و محل تولد: 10رجب سال195هجری در مدینه / مدت امامت: 17سال / مدت عمر: 25سال / تاریخ شهادت: آخر ذیقعده 220هجری در بغداد / مرقد شریفش: در شهر کاظمین عراق.
صوم دوازدهم : امام دهم
نام : علی(ع) / لقب : هادی / کنیه: ابوالحسن / نام پدر: امام محمد(ع) / نام مادر: سمانه / تاریخ و محل تولد: 15ذیحجه سال 212 هجری در مدینه / مدت امامت: 33سال / مدت عمر: 42سال / تاریخ شهادت: سوم رجب سال 254 / مرقد شریفش: در شهر سامرا.
معصوم سیزدهم : امام یازدهم
نام : حسن(ع) / لقب: عسکری / منیه: ابومحمد / نام پدر: امام علی(ع) / نام مادر: سلیل / تاریخ و محل تولد: هشتم ربیع الثانی سال232 در مدینه / مدت امامت: 6سال / مدت عمر: 28سال / تاریخ شهادت: هشتم ربیع الاول- سال 260هجری / مرقد شریفش: در شهر سامرا در کشور عراق است.
معصوم چهاردهم : امام دوازدهم
نام : م ح م د(عجل الله تعالی فرجه الشریف) / لقب: مهدی(عج) / کنیه: ابوالقاسم / نام پدر: امام حسن عسکری(ع) / نام مادر: نرجس خاتون / تاریخ و محل تولد: طلوع فجر15شعبان سال255هجری در سامرا / مدت غیبت صغری: بعد از شهادت امام حسن عسکری(ع) عهده دار امامت شد و به اذن خداوند متعال غیبت صغری نمود که تقریبا 70سال طول کشید / غیبت کبری: از سال 329ق شروع شد.
مقاله1734 :نگاهی کوتاه به زندگی چهارده معصوم(ع)
معصوم اول:پیامبر اکرم(ص)
نام: محمد(ص) / لقب: مصطفی / کنیه: ابوالقاسم / نام پدر: عبدالله(ع) /
نام مادر: آمنه(ع) / تاریخ و محل تولد:17ربیع الاول سال عام الفیل- مکه/
دوران نبوت : 23سال / مدت عمر : 63سال / تاریخ و محل رحلت : 28 صفر در
مدینه / مرقد شریفش : در مدینه کنار مسجد النبی است.
معصوم دوم : امام اول
نام : علی (ع) / لقب : مرتضی / کنیه : ابوالحسن / نام پدر : ابوطالب(ع) / نام
مادر : فاطمه بنت اسد(س) / تاریخ و محل تولد : سیزدهم رجب داخل کعبه معظمه/ دوران امامت : 30سال / مدت عمر : 63سال / تاریخ و محل شهادت: 21 رمضان سال 40هجری در مسجد کوفه / مرقد شریفش : در نجف اشرف.
معصوم سوم : یگانه بانوی دو جهان
نام : فاطمه(س) / لقب : زهرا / کنیه : ام ابیها / نام پدر : محمد(ص) / نام مادر : خدیجه(س) / تاریخ و محل تولد : بیستم جمادی الثانی سال پنجم بعثت در مکه / مدت عمر : 18 سال / تاریخ و محل شهادت : سوم جمادی الثانی سال 11هجری در مدینه / مرقد شریفش : در مدینه.
معصوم چهارم : امام دوم
نام : حسن(ع) / لقب : مجتبی / منیه : ابومحمد / نام پدر : علی(ع) / نام مادر : فاطمه زهرا(س) / تاریخ و محل تولد : نیمه رمضان سال سوم هجری در مدینه / دوران امامت : 10سال / مدت عمر : 47سال / تاریخ شهادت : 28صفر 50هجری / مرقد شریفش : در قبرستان بقیع.
معصوم پنجم : امام سوم
نام : حسین(ع) / لقب سید الشهدا / کنیه : ابوعبدالله / نام پدر علی(ع) / نام مادر فاطمه(س) / تاریخ و محل تولد : سوم شعبان- چهارم هجری در مدینه / دوران امامت : 11سال / مدت عمر : 57سال / تاریخ شهادت : روز دهم محرم- سال61هجری / مرقد شریفش : در شهر کربلا
معصوم ششم : امام چهارم
نام : علی(ع) / لقب : زین العابدین / منیه : ابومحمد / نام پدر : امام حسین(ع)/ نام مادر : شهر بانو / تاریخ و محل تولد : پنجم شعبان سال38هجری در مدینه / مدت امامت: حدود35سال / مدت عمر : 57سال / تاریخ شهادت : بنابر مشهور در 25محرم سال 95ق/ مرقد شریفش: مدینه در قبرستان بقیع است.
معصمو هفتم : امام پنجم
نام : محمد(ع) / لقب : باقر العلوم / کنیه : ابوجعفر / نام پدر : امام سجاد(ع) / نام مادر : فاطمه بنت حسن(س) / تاریخ و محل تولد : اول رجب یا سوم صفر سال57هجری در مدینه / مدت امامت: 19سال / مدت عمر : 57سال / تاریخ شهادت: 7ذیحجه سال 114ق / مرقد شریفش : مدینه در قبرستان بقیع است.
معصوم هشتم : امام ششم
نام : جعفر(ع) / لقب : صادق / کنیه : ابوعبدالله / نام پدر : امام محمدباقر(ع) / نام مادر : ام فروه / تاریخ و محل تولد : 17 ربیع الاول سال83ق- در مدینه / مدت امامت : 34سال / مدت عمر : 65سال / تاریخ شهادت : 25 شوال سال 148 هجری در ودینه / مرقد شریفش : مدینه در قبرستان بقیع است.
معصوم نهم : امام هفتم
نام : موسی(ع) / لقب : کاظم / کنیه : ابو الحسن / نام پدر : امام جعفر(ع) / نام مادر : حمیده / تاریخ و محل تولد: هفتم صفر سال128ق در مدینه / مدت امامت: 35سال / مدت عمر : 55سال / تاریخ و محل شهادت : 25 رجب سال 183ق / مرقد شریفش : در شهر کاظمین نزدیک بغداد قرار دارد.
معصوم دهم : امام هشت
نام : علی(ع) / لقب : رضا / کنیه : ابو الحسن / نام پدر : امام موسی(ع) / نام مادر :نجمه / تاریخ و محل تولد: 11ذیقعده سال148 هجری در مدینه / مدت امامت: 20سال / مدت عمر: 55 سال / تاریخ شهادت: آخر صفر سال 203ق / مرقد شریفش: مشهد در کشور ایران.
معصوم یازدهم : امام نهم
نم : محمد(ع) / لقب : جواد / کنیه : ابوجعفر / نام پدر: امام علی(ع) / نام مادر: خیزران / تاریخ و محل تولد: 10رجب سال195هجری در مدینه / مدت امامت: 17سال / مدت عمر: 25سال / تاریخ شهادت: آخر ذیقعده 220هجری در بغداد / مرقد شریفش: در شهر کاظمین عراق.
صوم دوازدهم : امام دهم
نام : علی(ع) / لقب : هادی / کنیه: ابوالحسن / نام پدر: امام محمد(ع) / نام مادر: سمانه / تاریخ و محل تولد: 15ذیحجه سال 212 هجری در مدینه / مدت امامت: 33سال / مدت عمر: 42سال / تاریخ شهادت: سوم رجب سال 254 / مرقد شریفش: در شهر سامرا.
معصوم سیزدهم : امام یازدهم
نام : حسن(ع) / لقب: عسکری / منیه: ابومحمد / نام پدر: امام علی(ع) / نام مادر: سلیل / تاریخ و محل تولد: هشتم ربیع الثانی سال232 در مدینه / مدت امامت: 6سال / مدت عمر: 28سال / تاریخ شهادت: هشتم ربیع الاول- سال 260هجری / مرقد شریفش: در شهر سامرا در کشور عراق است.
معصوم چهاردهم : امام دوازدهم
نام : م ح م د(عجل الله تعالی فرجه الشریف) / لقب: مهدی(عج) / کنیه: ابوالقاسم / نام پدر: امام حسن عسکری(ع) / نام مادر: نرجس خاتون / تاریخ و محل تولد: طلوع فجر15شعبان سال255هجری در سامرا / مدت غیبت صغری: بعد از شهادت امام حسن عسکری(ع) عهده دار امامت شد و به اذن خداوند متعال غیبت صغری نمود که تقریبا 70سال طول کشید / غیبت کبری: از سال 329ق شروع شد.
مقاله 1747:رابطه ثروت و طغیانگری
از جمله این رابطهها رابطه ثروت و طغیانگری است. قرآن در آیه 27 سوره شوری میفرماید: اگر خداوند برای بندگانش رزق را بسط میداد و فراوان میکرد، قطعا بندگان در زمین بغی و طغیان میکردند؛ ولی خداوند روزی را به میزان آنچه خود میخواهد فرو میفرستد؛ زیرا خداوند به بندگانش آگاه و بینا است.
در این آیه به روشنی به رابطه دو متغیر ثروت و طغیان اشاره شده است. کسی که از رزق و روزی فراوان بهرهمند شود، گرایش به طغیانگری مییابد و محدودیتها و خطوط قرمز را کنار میزند و از جاده حق و عدالت بیرون میرود. خداوند به عنوان خالق، از رفتارها و صفات بندگانش آگاه است و به پیامدهای اعمال و رفتار آنان علم بصیرتی دارد و میداند که چگونه به تباهی میروند.
پس اینکه روزی به میزان مشخص از سوی خداوند داده میشود خود یک عنایت و رحمت به بندگان است؛ زیرا براساس این رابطه میان ثروت فراوان و طغیانگری، اگرانسان یک دفعه و به میزان زیاد از روزی و ثروت برخوردار شود طغیان کرده و در نهایت آخرت خویش را تباه میکند.
همچنین انسان باید اهل قناعت باشد و روزی هر روز را به درستی به کار گیرد و امیدش به روزی فردا باشد نه آن که اهل ذخیره باشد و بخل ورزد و خساست نماید. پس روزی، روزبهروز است و اگر این طور نبود انسان گرفتار طغیان و تباهی میشد. باید نسبت به این عنایت خداوند شکرگزار بود نه آنکه غرولند کرد و از کمی روزی نالید و کفران کرد.
مقاله 1746:شاخصهای تفکر و رفتار قارونی
در بخشهای قبلی پاسخ به این سوال به برخی از ویژگیها و شاخصهای تفکر و رفتار قانونی شامل: قارون نماد دنیاپرستی، افکار باطل و رفتار نابهنجار قارون، غرور علمی، تکبر و استکبار، همکاری با دشمنان، تفاخر، افترا، افزونطلبی، برتریجویی و بیتقوایی اشاره کردیم. اینک در بخش پایانی دنباله مطلب را پی میگیریم.
9- فسادگرایی و افسادگری: قارونیان هم خودشان فاسد هستند و به فسادگرایش دارند و هم کاری میکنند که فساد درجامعه گسترش پیدا کند. از این رو با قتل همسران و بردگی زنان تلاش میکنند تا جامعه را به سوی تباهی اخلاقی سوق دهند و فساد و افساد را در جامعه گسترش دهند. ( عنکبوت، آیه 39؛ قصص، آیات 76 تا 83)
10- تجاوزگری: از دیگر خصوصیات قارونی باید به روحیه طغیانگری و تجاوزگری آنان اشاره کرد. بغی و باغی بودن در فرهنگ آنان امری طبیعی است؛ زیرا به هیچ اصول ارزشی و اخلاقی پایبند نیستند؛ چون اعتقادی به آخرت ندارند تا جلوی بغی و فجور و فسق ایشان را بگیرد؛ چرا که ترس از آخرت و حساب و کتاب اخروی است که بسیاری را محدود میکند و برایشان خطوط قرمز وضع میکند. اما کسی که باور به آخرت ندارد هیچ خطوط قرمزی ندارد و اگر قوانین جامعه خط قرمزی را وضع کند اگر بتوانند آن را نیز دور میزنند. (قصص، آیه 76)
11- تجملگرایی: تجملگرایی و خودنمایی قارون از دیگر خصوصیاتی است که برای تفکر قارونی میتوان بیان کرد. کسانی که قارونی فکر وعمل میکنند، گرایش به تجملات داشته و لذت زندگی را درآن میجویند. (قصص، آیات 76 و 77)
12- ثروتاندوزی و تکاثرگرایی: از دیگر خصوصیات باطل رفتاری قارون و قارونیان همیت ثروتاندوزی و تکاثرگرایی است. آنان همواره تلاش میکنند بیشتر داشته باشند هرچند که ثروت ایشان به اندازهای است که حتی یک چندم آن را استفاده نمیکنند و نمیتوانند بخورند و بیاشامند و تفریح کنند ولی حرص و آز اندوختن چنان آنان را دربر میگیرد که تنها به شمارش اعداد علاقهمند هستند. (همان و سوره تکاثر)
13- بیصبری: برآیند حرص و آز و تکاثرطلبی بیصبری است. قارونیها حوصله و صبر ندارند و در هر جایی رفتار و گفتاری را نشان میدهند که نشانه بیصبری آنان است. (قصص، آیات 76 تا 80)
14- جهل و غفلت: هرچند که قارونیان از علم نظری و ظاهری بهرهای دارند، ولی از حقیقت علم و حکمت عملی سودی نبردهاند؛ از این رو خداوند آنان را جاهل میشمارد؛ زیرا نمیدانند یا غافل از این حقیقت هستند که آنچه داده شده، خدا داده است و آنچه اصل است آخرت میباشد. کسی که عاقل و عالم باشد به دو روزه دنیا دل نمیبندد و زینتهای دنیا (آل عمران، آیه 14) را هدف زندگی خود قرار نمیدهد بلکه دنبال آن میرود که خود را برای ابدیت آماده سازد. (قصص، آیات 76 تا 83)
15- سرمستی: سرمستی بلکه بدمستی از دیگر صفات قارونیان است. آنان فرحناک از داشتههای خویش به دنیا و خوشگذرانی میپردازند و خدا و قیامت را از یاد بردهاند. (قصص، آیه 76)
16- ظلم و ستمورزی: از دیگر خصوصیات رفتاری آنان ظلم و ستم است که هم به خود و هم به دیگران روا میدارند؛ ظلم به نفس به سبب آنکه تنها به سیرکردن هواهای نفسانی و پاسخ به طبیعت و غرایز نفسانی خود میپردازند و حق نفس امانی و الهی را ادا نمیکنند و همچنین وقتی به خود ظلم و ستم روا میدارند دیگر به کسی رحم نمیکنند وحقوق مردم را تضییع کرده و حقوق ایشان را تباه میکنند. (عنکبوت، آیات 39 و 40)
17ـ گناهکاری: آنان به هیچ دینی پایبند نیستند و گناه کردن به اشکال گوناگون از طبیعت آنان است. (قصص، آیات 76 و 78؛ عنکبوت، آیات 39 و 40)
18- کفر و بیایمانی: از دیگر تفکرات باطل قارونی کفر و بیایمانی است. (قصص، آیات 76 تا 82؛ غافر، آیات 23 تا 25)
البته در قرآن خصوصیات باطل رفتاری و نابهنجاریهای دیگر برای تفکر قارونی بیان شده که به همین میزان بسنده میشود.
مقاله 1745:واقعیت کرامت انسان
بر همین اساس، در تفسیر کرامت انسان باید به این نکته توجه یافت که چه اسمی را خداوند در آیه به کار برده است. خداوند در آغاز سوره علق میفرماید: اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ؛ بخوان به نام پروردگارت که خلق کرد و انسان را از علق خلق کرد. سپس ادامه میدهد: اقْرَأْ وَرَبُّکَ الْأَکْرَمُ الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ؛ بخوان سوگند به پروردگارت که اکرم است و اوست که به سبب قلم تعلیم داد. تعلیم داد انسان را به چیزی که نمیدانست.
از آنجا که خداوند اکرم تعلیم میدهد، باید چیزی را که تعلیم میدهد کرامت باشد. پس آموزههای الهی کرامت است.
همین خداوند میفرماید: لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ؛ تحقیقا ما بنی آدم را تکریم کردیم. (اسراء، آیه 70) این تکریم با انتخاب آدم به عنوان خلیفه الله و جعل او در این مقام است: إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَه؛ به راستی که ما در زمین خلیفه قرار دادیم.(بقره، آیه 30)
پس اگر خداوند کریم، انسان را آفرید و به او تعلیم کرامت داد، سپس او را خلیفه خود قرار داد، باید این انسان به عنوان خلیفه کریم، کرامت ورزد و خلیفه کریم باشد؛ نه خلیفه هواهای نفسانی خود باشد و آن را معبود و اله خود قرار دهد(فرقان، آیه 43؛ جاثیه، آیه 23) و یا شیطان و جنیان و حتی فرشتگان یا بتان را خدایگان خویش سازد و براساس اومانیسم و خودمحوری به جای خدامحوری عمل کند. اگر انسان، خدایی شده است، باید کرامت ورزد و مانند یک خلیفه عمل کند نه آنکه مستخلف عنه را کنار بگذارد و خود خدا شود یا آنکه بر خلاف خواسته مستخلف عنه عمل کند و عصیان ورزد و گناه کند که در این صورت از کرامت ساقط میشود و در مقام: أُولئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ؛ آنان همانند چارپایان بلکه گمراهتر و پستتر از آنها هستند (اعراف، آیه 179)؛ در میآید؛ چرا که امانتدار نیست بلکه غاصب است و خلاف امانتداری عمل کرده و ظلم به خود و خدا نموده است.
حکایت خوبان462:شادی واقعی و تداوم آن
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- بحارالانوار، ج 68، ص 159
مقاله 1744:«وجه الله» ؛ رازبندگی
البته از نظر قرآن این ارتباط به معنای تکوینی وجود دارد و انسان خواسته و ناخواسته و دانسته و نادانسته این گونه با خدا و آفریدگار و پروردگارش ارتباط دارد؛ اما آنچه مهم است ارتباط به معنای تشریعی و اختیاری است؛ زیرا ارتباط تکوینی غیراختیاری و اجباری است.
همچنین از نظر قرآن، نسبتها و ارتباطهای دیگری میان انسان و خدا است، ولی چنانکه گفته شد بهترین و کاملترین و برترین ارتباط و نسبت همان رابطه عبد و معبود است که خداوند در آیه 56 سوره ذاریات به آن اشاره کرده است. از نظر قرآن، این رابطه تنها میان انسان و خدا باید باشد و ایجاد چنین رابطهای با دیگران از انسان و جن و فرشته و مانند آن نادرست و ناروا است.
بر اساس بندگی اختیاری و تشریعی، انسان باید هر کاری را که انجام میدهد تنها برای خدا انجام دهد که در آیه 8 سوره انسان و آیات دیگر از آن به «وجه الله» تعبیر شده است. پس بندگی یعنی کار برای خدا. با چنین رابطه و نسبتی است که انسان به تقوا و ایمان (بقره، آیه 21)، علم لدنی (بقره، آیه 282)، قدرت تشخیص حق و باطل(انفال، آیه 29) الهامات فجوری و تقوایی و فعل الخیرات و انجام کارهای خیر با اشارات غیبی الهی و امدادهای خداوندی میرسد و به مراتب سه گانه علم الیقین و عین الیقین و حق الیقین دست مییابد که خدایی و ربانی شده و در مقام خلافت الهی قرار میگیرد. (تکاثر، آیات 5 و 7؛ واقعه، آیه 95؛ بقره، آیه 138؛ آل عمران، آیه 79؛ بقره، آیه 30)
مقاله 1743:ماه رمضان در بیانات و سبک زندگی امام خمینی(ره)
شهر امامان
اکنون در آستانه شهرالله و مقام ضیافتالله هستیم و من خود اقرار دارم که لایق این ضیافت نیستم. شهر شعبانالمعظم که شهر امامان است در شرف گذشتن و ما خود را نتوانستیم مهیا کنیم برای شهرالله. دعاها را گاهی با لقلقه لسان خواندم و از آنها چیزی حاصل نشد در این آخر شهر عرض میکنم اَللهُمَ اِنْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنا فِیما مَضی مِنْ شَعبانَ فَاغْفِرلَنا فِیما بَقِی مِنه از رحمت حق تعالی مایوس نیستم و مباش در دنیا [مباد] روزی که گناهان به آنجا رسد که از رحمت حق مایوس شویم.
صحیفه امام، ج 20، ص253، اردیبهشت 66
اصلاح باطن و تهذیب نفس
این ماه مبارک با آن همه برکاتی که دارد، ما نمیتوانیم از عهده شکر یکیاش برآییم ولی باید کوشش کنیم که در این ماه مبارک رمضان که بر ما گذشت، اگر حالی پیدا شد، این حال را تا ماه رمضان دیگر نگه داریم و اگر حالی پیدا نشد متأسف باشیم و کوشش کنیم که پیدا کنیم. این هیاهوها همه رفتنی است، تمام شدنی است، آنچه که هست آنی است که پیش خود ماست، آن باقی است و با ماست و ما باید کوشش کنیم که باطن خودمان را اصلاح کنیم.
صحیفه امام، ج 20، ص53، خرداد ماه 65
و از همه بالاتر این است که انسان خودش را اصلاح کند در ماه رمضان، ما محتاج به اصلاح هستیم، محتاج به تهذیب نفس هستیم، تا آن دم آخر ما محتاجیم. پیغمبرها هم محتاجند. انبیای بزرگ هم محتاجند، منتها آنها احتیاج خودشان را فهمیدهاند و دنبالش عمل کردهاند و ما از باب اینکه حجاب داریم نتوانستیم بفهمیم و به تکالیف خودمان عمل نکردیم. امیدوارم که انشاءالله این ماه مبارک رمضان به همه شما مبارک باشد. و مبارک بودن به این است که بنابراین بگذارید که به تکالیف خدا عمل کنید.
صحیفه امام، ج 18، ص 480، خرداد63
مائده های آسمانی
در این ماه فرق داشته باشیم با سایر ماهها و دنبال این باشیم که انشاءالله «لیلهًْالقدر» را دریابیم، برکات «لیلهًْالقدر» را که قرآن در آن نازل شده است، همه سعادت عالم در آن شب نازل شده است و از این جهت، از همه شبهای عالم بالاتر است، این را بتوانیم ادراک بکنیم، درک بکنیم، خداوند انشاءالله، شماها را توفیق بدهد که با سلامت و سعادت وارد در «ضیافتالله» بشوید و از آن مائدههای آسمانی که قرآن و ادعیه است انشاءالله همه مان مستفیض بشویم و با یک روح سالمی وارد بشویم و «لیلهًْالقدر» [را] هم دریابیم، سَلامُ هِی حَتی مَطْلَعِ الفَجْرِ.
صحیفه امام، ج 13، ص 36، تیر 59
ارزش دعا
این دعاهایی که در ماهها هست، در روزها هست، خصوصاً، در ماه رجب و شعبان و ماه مبارک رمضان، اینها انسان را همچو تقویت روحی میکند ـ اگر کسی اهلش باشد، ماها که نیستیم ـ همچو تقویت روحی میکند و همچو راه را برای انسان باز میکند و نورافکن است برای اینکه، این بشر را از این ظلمتها بیرون بیاورد و وارد نور بکند که معجزهآساست. به این دعاها عنایت بکنید.
صحیفه امام، ج 13، ص 21، تیر ماه 59
دعوت به مهمانی خدا
در این ماه مبارک خودتان را تعریف کنید به قوتهای روحانی. در یک حدیثی است که پیغمبر اکرم فرمودند که ماه رمضان آمد، اقبال کرد، آمد.
در ضمنش میفرمایند که دُعیتُم اِلی ضیافَتالله. ضیافتهای خدا با ضیافتهای مردم این است فرقش که وقتی شما را یک اشخاصی دعوت بکنند به یک مهمانی، وقتی بروید در آن مهمانی به حسب فراخور حال، یک چیزهایی برای خوردنی و یک چیزهایی برای تفریح و این چیزهاست.
ضیافت خدا در ماه رمضان یک شعبهاش روزه است، آن ضیافت خداست؛ یک شعبهاش روزه است و یک امر مهمش که مائده غیبی و آسمانی است قرآن است. شما دعوت شدهاید به مهمانی خدا و شما در ماه رمضان مهمان خدا هستید. مهماندار شما، شما را وادار کرده است به اینکه روزه بگیرید. این راههایی که به دنیا باز است و شهوات است، اینها را سدش کنید تا مهیا بشوید برای لیلهًْالقدر. ماه شعبان مقدمه است برای ماه مبارک رمضان که مردم مهیا بشوند برای ورود در ماه مبارک رمضان و در «ضیافتالله».
صحیفه امام، ج 13 ص 30، تیر 59
ترک مشتهیات در ضیافت الهی
این ضیافت، همهاش ترک است؛ ترک شهوات از قبیل خوردنیها، نوشیدنیها و جهات دیگری که شهوات انسان اقتضا میکند. خداوند دعوت کرده است ما را به اینکه شما باید وارد بشوید در این میهمانخانه و این ضیافت هم جز ترک، چیزی نیست؛ ترک هواها، ترک خودیها، ترک منیها، منیتها. اینها همه در این میهمانخانه است و ما باید حساب کنیم ببینیم که آیا وارد شدیم در این میهمانخانه یا اصلاً وارد نشدیم، راهمان دادند به این ضیافتخانه یا نه، استفاده کردیم و از این ضیافت الهی یا نه.
البته حساب امثال من با کرامالکاتبین است.
اما من به شما آقایان و به هر کس که این کلمات میرسد و خصوصاً، طبقه جوان عرض میکنم که آیا در این مهمانخانه رفتید؟ استفاده کردید؟ از شهوات خصوصاً شهوات معنوی چشم پوشیدید؟ یا اینکه مثل من هستید؟
صحیفه امام، ج 13، ص 36، تیر 59
تزکیه و ترک ظلم و انظلام
اگر همین ماه مبارک رمضان مسلمین خودشان را طور جمعی به ضیافت خدا وارد کرده بودند و تزکیه کرده بودند، تصفیه کرده بودند خودشان را، ممکن نبود زیر بار ظلم بروند. زیر بار ظلم رفتن مثل ـ ظلم ـ ظلم کردن، هر دواش از ناحیه عدم تزکیه است؛ قَدْ اَفْلَحَ مَنْ تَزَکّی، در نماز عید، این سوره را مستحب است بخوانند. امر به تزکیه و ذکر الله، ذکر اسم الله: قَدْ اَفْلَحَ مَنْ تَزَکّی و ذَکَرَ اسْمُ رَبِهِ فَصَلّی. تزکیه، ذکر اسم الله و صلوهًْ، اینها مراتبی است، اگر ما به این رسیده بودیم، نه حال انفعالی پیدا میکردیم برای پذیرش ظلم و نه ظالم بودیم. همه از این است که تزکیه نشدیم.
صحیفه امام، ج 18، ص 449، تیر 63
خوف از سلب عنایت خدا
من خوف این را دارم که در این ماه مبارک رمضان که ماه تهذیب نفس است و همه را خدا به ضیافت خودش دعوت کرده است، ما با صاحب خانه کاری بکنیم که عنایتش از ما برگردد.
صحیفه امام، ج 18، ص 476، خرداد 63
امیدواری به کسب توشه یکساله
ماه مبارک به منزله یک ساعتی است که کوکش بکنند و خودکار تا مدتی که این کوک است باشد. این ماه مبارک باید این جور باشد که مردم را تا ماه مبارک دیگر حفظ کند، بعد ماه مبارک دیگر بیاید از سر گرفته بشود و این برای این است که باید ما در این ضیافت وارد شده باشیم و من امیدوارم که وارد شده باشیم.
صحیفه امام، ج 21، ص 47، اردیبهشت 67
روزهای بلند را روزه بودند
امام چهارده سال نجف بودند. از تمام بچهها دور بودند، هوای به آن گرمی نجف را تحمل میکردند و در آنجا روزهایی به آن بلندی را روزه میگرفتند. کارگر منزلشان صبح که میآمد گلایه میکرد و میگفت: «خانم، من سینی غذای آقا را که میبرم، اصلاً وقتی برمیگردانم احساس نمیکنم از این سینی غذایی خورده شده است؛ شاید یک کمی مثلاً یک نصفه کتلت خوردهاند.» آقا با این شرایط روز به آن بلندی نجف را روزه میگرفتند.
صدیقه مصطفوی، مجله سروش، شماره 476
خواندن قرآن
در خود ماه رمضان امام مرتب قرآن میخواند حالا اکثر وقتها مثلاً ما میرفتیم روزنامه ببریم برای ایشان میدیدیم امام نشستهاند روی آن نیمکت خودشان و آن شمد هم انداختهاند روی پایشان و چهار زانو نشستهاند و دارند قرآن میخوانند، از قول مرحوم حاجاحمد آقا، امام بعضی روزها 5 جزء یا 4 جزء قرآن میخواند، نه یک جزء، ما میگوییم یک جزء بخوانیم، اما حاج احمد آقا میگفت امام روزی 4 تا 5 جزء قرآن میخواند، این قدر امام مقید بودند به قرآن خواندن یا مثلاً اعمال دیگر.
سید رحیم میریان
حضرت امام به نقل از نزدیکانشان برای ماههای ویژهای چون ماه مبارک برنامهای خاص داشتند. به طوری که در این ماه عزیز شعر نمیخواندند، نمیسرودند و به آن گوش هم نمیکردند. اساساً دگرگونی خاصی را متناسب با این ماه مبارک در زندگی خود ایجاد میکردند، به گونهای که این ماه را سراسر به تلاوت قرآن مجید و انجام مستحبات مربوط به ماه مبارک رمضان سپری میکردند.
حجتالاسلام علی اکبر آشتیانی، پاسدار اسلام، شماره 93
جدیت در عبادات
وقتی حضرت امام در ماه مبارک رمضان در فصل گرمای نجف اشرف برای نماز جماعت ظهر و عصر با زبان روزه به مدرسه مرحوم آیتالله بروجردی تشریف میآوردند، هر روز، اول هشت رکعت نوافل ظهر را میخواندند و بعد نماز ظهر را با اذان و اقامه نسبتاً طولانی میخواندند و بعد از تعقیبات نماز ظهر، هشت رکعت نوافل عصر را میخواندند و بعد نماز عصر را با اذان و اقامه، مانند نماز ظهر میخواندند و بعد از تعقیبات تشریف میبردند. این کار در آن سن و هوای گرم و آن حال روزه، کار آسانی نبود که حتی جوانها موفق به آن بشوند، اما امام، با اقبال تمام اینگونه جدیت در عبادات داشتند.
آیتالله قدیری، جمهوری اسلامی، خرداد 70
برنامه خاص
امام علاوه بر انجام تمام اعمال عبادی ماه رمضان یک برنامه خاص خودش را داشت، زمان بیشتری قرآن میخواندند. فکر میکنم حتی تا این اواخر ماهی سه قرآن را که حتماً ختم میکردند، فرمش هم به این شکل بود که سه نقطه سه تا قرآن داشتند، آن قسمتی که صبح برای کار میرفتند آن قسمتی که عصر بود و یا قسمت سرشب سه تا قرآن بود که از هر سه میخواندند هر جا بودند یک جزء قرآن میخواندند در نتیجه ماه رمضان که تمام میشد سه تا قرآن ختم کرده بودند، این اواخر حتی با این همه گرفتاریها و مشاغلی که داشتند، تمام از کاری که در مفاتیح هست آنها را انجام میدادند. امام شبها دعای افتتاح میخواندند، دعای سحر را معمولاً میخواندند و خیلی هم توصیه میکردند و بیشتر ابوحمزه را هم میخواندند، گاهی وقتها به ما میگفتند اگر ابوحمزه زیاد هست میتوانید دو تا سه قسمت کنید و در دو یا سه شب تمام بشود. اگر یک شب نتوانستید تمام کنید عیبی ندارد ولی این دعا را بخوانید.
فاطمه طباطبایی
روزههای قضا شده
ایشان مقید بودند و حکم ایشان هم این بود که روزههای قضا شده حتماً باید تا ماه رمضان بعدی گرفته بشود و نباید هیچ کدام آن بماند. به همین جهت هر چند تا را که به واسطه مسافرت تابستان خورده شده بود حتماً در زمستان خودشان مدیریت میکردند و به شکلی اداره میکردند که بچهها روزههایی را که در تابستان نگرفتهاند، در زمستان بگیرند.
فرشته اعرابی
ما جوانها تاب نافله را نداشتیم
من در ماه مبارک رمضان همانند سایر ماهها نماز ظهر و عصر را با امام در مسجد شیخ واقع در بازار نجف بهجا میآوردم، ولی نماز مغرب و عشا را با آیتالله آقای سیدعبدالاعلی سبزواری میخواندم. زیرا امام با آن کهولت سن و ضعف حتی در ایامی که ماه مبارک مصادف با گرمای سوزان در روزهای بلند تابستان بود، مقید به انجام نافله مغرب و عشا بودند. در حالی که ما با اینکه جوان بودیم و تاب مقاومت بیشتری داشتیم، مایل بودیم هر چه زودتر نماز مغرب و عشا را بدون نافله به اتمام برسانیم و به افطار برسیم.
حجتالاسلام والمسلمین سیدمجتبی رودباری ـ برداشتهایی از سیره امام، ج3، صص 98 و 99
این مسجد را باید احیا کرد
امام در یکی از سفرهایشان به محلات که مصادف بود با ماه رمضان در مسجدی دورافتاده، متروک و بسیار کوچک که بیش از یک اتاق گلی نداشت به اقامه جماعت میپرداختند. این در حالی بود که عدهای از علما به ایشان پیشنهاد کردند که در مسجد جامع شهر اقامه جماعت بفرمایند. اما آن بزرگوار قبول نکرده و فرمودند: «در مسجد جامع کسی هست که اقامه جماعت کند ولی در این مسجد کسی نیست که اقامه جماعت کند، لذا این مسجد را باید احیا کرد.»
حجتالاسلام والمسلمین توسلی،
مجله حوزه، شماره 45، ص 52
خود ماه رمضان، کاری است
سرّ این معنا که امام ملاقاتهای خودشان را در ماه مبارک رمضان تعطیل میکردند این بود که بیشتر به دعا و قرآن و خلاصه به خودشان برسند. امام میفرمودند: «خود ماه رمضان کاری است».
حجتالاسلام والمسلمین توسلی، مجله حوزه، شماره 45
چند ختم قرآن بخوانید
امام هر سال چند روز قبل از ماه مبارک رمضان دستور میدادند که چند ختم قرآن برای افرادی که مدّنظر مبارکشان بود قرائت شود.
حجتالاسلام والمسلمین رحیمیان، برداشتهایی از سیره امام خمینی، ج3
حرمت رمضان
دکترها به خاطر بیماری امام به ایشان اجازه نمیدادند که روزه بگیرد، از همان سال 60 که امام آمدند به جماران و در بیمارستان قلب بودند و سکته کرده بودند، دیگر روزه را دکتر برای امام ممنوع کرده بودند، و امام هم خیلی مقید به این بودند که دستور دکتر را اجرا کنند. امام با اینکه حاج عیسی برای ایشان غذا درست میکرد، روزها برای امام که مثلاً بنا بود مرغی درست کنند چون ضعیف شده بودند، امام اول ماه رمضان که میشد ممنوع میکرد و میگفت دیگر آش درست نکنید، اصلاً دیگر درست نکنید، یعنی امام با اینکه روزه نبود اگر شما 2 روز هم پهلوی امام بودید، 5 روز هم پهلوی امام بودید نمیفهمیدید که امام روزه نیست این قدر مخفیانه افطار میکردند، و عمل میکردند که شما نمیفهمیدید که امام روزه هستند یا نیستند لذا امام اول ماه رمضان که میشد دستور میدادند که دیگر غذا درست نکنید، لذا هر چه در خانه بود، همان را به صورت مخفیانه میخوردند و هیچ مشخص نمیشد که امام روزه نیستند.
سید رحیم میریان
اهمیت روزه
تابستان حدود چهل سال پیش در قم ساکن بودیم. در آن موقع آب که بود و پنکه یا کولری هم نداشتیم و همه جا خیلی گرم بود. در چله تابستان ماه مبارک رمضان شروع شد و خواهر بزرگم که خیلی ضعیف و لاغر بود، نه ساله شد و باید روزه میگرفت. او پس از افطار کردن اولین روزهاش به آقا گفت: من فردا روزه نمیگیرم. آقا میبینند که علناً نمیتوانند او را به روزه گرفتن مجبور نماید زیرا ممکن است روزهاش را بخورد و قبح روزه خوردن برایش از بین برود. از اینرو بلافاصله دنبال یکی از دوستانشان فرستادند و گفتند: فلانی میخواهم همین امشب اینها را به تهران برسانی، و ما دیروقت به تهران رسیدیم. بعد آقا گفته بودند: من دیدم این بچه نمیتواند روزه بگیرد و میخورد و اهمیت روزه برایش از بین میرود، گفتم از قم برود که اگر یک روز به او گفتم روزه بگیر، بداند که باید روزه بگیرد نه اینکه بگوید میگیرم و بعد هم برود بخورد.
زهرا مصطفوی
شبهای قدر
برای امام شبهای قدر و غیر قدر آن قدر فرقی نداشت. یعنی امام هر شب برایش شب قدر بود، امام آن شبهای قدر چون برنامه آن زیادتر است، لذا امام از همان سر شب خوابش خیلی کم میشد، مثلاً امام هر شب ساعت20/10 دقیقه میخوابیدند، آن شب هم سر ساعت20/10 دقیقه میخوابیدند اما از آن طرف یک ساعت تا دو ساعت که میخوابیدند بلند میشدند و مشغول عبادت و مشغول مناجات میشدند و دعاهای شبهای قدر را میخواندند و قرآن سر میگرفتند و مناجات میکردند و گریه و زاری میکردند تا صبح میشد و قرآن قبل از نماز و نماز صبح را میخواندند و بعد میخوابیدند.
سید رحیم میریان
فطریه
امام در این اواخر به خاطر کسالت قلبی که داشتند و به آن مبتلا شده بودند به دستور طبیب بود و مقید هم بودند که به دستور طبیب عمل بکنند و لذا اگر ایامی روزه نگرفتند به خاطر کسالت بود ولی مقید بودند قبل از اینکه سال برسد بلافاصله کفارههای روزه را پرداخت میکردند و من یادم هست در هر شب عید فطری که میشد امام دستور میدادند و من را احضار میکردند و بلافاصله اول غروب آفتاب در شب عید فطر که میشد به من پولی پرداخت میکردند و میفرمودند این پول فطریه من و کسانی که نانخور من هستند و میفرمودند که این تا فردا به فقرا داده بشود، لذا من تا قبل از ظهر عید فطر به دستور امام، فطریه حضرت امام را به فقرای همین جماران پرداخت میکردم، مقید بودند که اول غروب روز آخر ماه که میشد کنار میگذاشتند حتی فطریه خودشان را.
گنجینه نورحدیث323 ماه کثرت دعا و استغفار
امام صادق(ع) به نقل از امام علی(ع) فرمود: در ماه رمضان طلب آمرزش و دعای فراوان داشته باشید. اما به وسیله دعا بلا از شما برطرف میشود و طلب آمرزش نیز گناهانتان را از بین میبرد.(1)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- الکافی، ج 4، ص 88
مقاله1742 :مخاطبشناسي.متن کامل بیانات حجت الاسلام والمسلمین رفیعی
مخاطبشناسي است كه موضوع متناسب با آن مخاطب آماده ميشود چهقدر نسبت به مخاطب شناخت داريم و براي هر مخاطبي چه جور بايد صحبت بكنيم.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
لَاحَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ و الصلاة و السلام عَلَىسَيِّدِنَا و َنَبِيِّنَا أبي القاسم مصطفي محمّد صلي الله عليه و علي اهل بيته الطيّبين الطاهرين سيما بقية الله في الارضين و لعن علي اعدائهم اعداء الله اجمعين قال الله تبارك تعالي: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقين»[۱]
يك جلسه خدمت شما بوديم اين جلسه را هم، نصف جلسه صحبت ميكنم و بقيهاش را به پرسشهاي كتبي يا شفاهي شما پاسخ ميدهم. و قاعدتاً جلسه را يك ربع به ۸ شب پايان ببريم كه به نماز هم لطمهاي وارد نشود.
عرض ميكنم در جلسه اول كه خدمت شما بوديم بنده تبليغ را چند عصر مهم عرض كردم كه دخيل است كه اين عناصر بايد رويش صحبت بشود.
عنصر اول: عنصر موضوع است كه در تبليغ موضوع چگونه آماده و ارائه بشود.
عنصر دوم: مخاطبشناسي است كه موضوع متناسب با آن مخاطب آماده ميشود چهقدر نسبت به مخاطب شناخت داريم و براي هر مخاطبي چه جور بايد صحبت بكنيم.
عنصر سوم: مطلب بسيار مهمي است كه قول هم داديم روي اين مطلب صحبت بكنيم بحث محتواسازي است چه جوري محتوا را بسازيم.
عنصر چهارم: ارائه محتوا چگونه محتوا را ارائه بكنيم.
البته تبليغ عناصر زيادي دارد: فضاي تبليغ ـ خود مبلّغ و ويژگيهاي مبلّغ اينها مورد بحث ما نيست ما بحثمان تجارب تبليغي است اينكه مبلّغ مخلص باشد چي، چي ... باشد اينها را در جاي خودش نوشتهاند و شما هم شنيدهايد اما بحث من امروز عمدتاً روي دو تا مطلب است يكي محتواسازي براي سخنراني دوم نحوه ارائه، چگونه ارائه بكنيم كه مخاطب جذب بشود و منابر جاذبة لازم را داشته باشد.
قبل از ورود به بحث به چند خصوصيت سخن اشاره ميكنم قرآن كريم براي سخن و گفتار ويژگيهايي ذكر كرده كه بنده ۱۰ الي ۱۵ تا را نوشتهام كه همهاش را نميگويم.
عنوان الآن بحثم ويژگيهاي سخن از منظر قرآن كريم است به طور خلاصه اين را ميگويم بعد وارد آن دو عنصر كه گفتم ميشود.
يك سخنران، خطيب، منبري براي اينكه بتواند در تبليغش موفق باشد ابتدا از قرآن بگويم كه سخنش چه ويژگي بايد داشته باشد:
۱. سخن، آگاهانه باشد
قرآن ميفرمايد: «لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ»[۲] چيزي كه علم، دانايي و آگاهي نداري از آن پيروي نكن چه برسد كه مردم را بخواهي به پيروي دعوت كني و بخواهي براي مردم بيان كني حديث هم داريم «لَا تَقُلْ مَا لَا تَعْلَمُ»[۳] چيزي را كه نميداني براي خودت حل نشده است دَرَش ورود پيدا نكن. چرا؟ «فَتُتَّهَمَ فِي إِخْبَارِكَ بِمَا تَعْلَمُ»[۴] آنها را هم كه بلدي زير سؤال ميرود متهم ميشوي.
من مشهد مقدس بودم پاي سخنراني يكي از عزيزان بودم آدم مشهوري است و جمعيت ميليوني هم بودند ايشان روضهاي را خواندند از زنان كه آمدند بدن امام رضا را به خاك سپردند و بعد هم الآن هم رسم است اين زنان ميآيند گل بر دست ميگيردند روز شهادت امام رضا(ع). آمدند پايين. گفتم: حاج آقا سند اين كجا است من در هيچ كتابي اين را پيدا نكردم تا حالا هم نخواندم كه زنان نوقان گفتند كه مَهرمان را ميبخشيم و ميآييم، حالا اگر دوستان جايي ديدهاند بفرمايند. (من روي صغراي مسئله كاري ندارم بحثم روي كبراي مسئله است) ايشان گفت ما يك رفيقي داشتيم ۴۰ سال بود منبر ميرفت. بارها و بارها اين را خوانده بود من از ايشان شنيدهام. اين نميشود سند و مدرك. همين بزرگوار در يك روز ديگري كه يك جمعيت بسيار زيادي در مشهد بود به نظرم روز شهادت امام رضا(ع) بود و تمام صحنها پُر بود. فرمودند: يك ميليون پانصد هزار نفر در تشيع جنازه موسي بن جعفر (ع) شركت كردند. وقتي آمدند من خدمتشان عرض كردم يك ميليون پانصد هزار نفر، خيلي آدم است. بغداد اينقدر جمعيت نداشته، شهر تازه تأسيس است اين شهر را منصور داونيقي ساخته يك ميليون پانصد هزار نفر، آخر در تشيع جنازه امام راحل ما از همه جا آمده بودند خود تهران يكي دو ميليون جمعيت ميشده يعني جمعيت كل قم. گفت من ديدم در يك جايي هزاران نفر اصلاً هزاران نفر، دهها هزار نفر حتي صدها هزار نفر آخر يك چيزي!!! همان وقت قصهاي هم گفتم كه ايشان ناراحت هم شد گفتم عبيدالله بن زبير خطيب بود در بصره، امام جمعه و فرماندار بود يك روز داشت داستان حضرت صالح پيغمبر را ميگفت. گفت: بلي. مردم از حضرت صالح خواستند شتري از كوه بيرون بياورد ايشان هم اجابت كرد و به اذن خداوند شتر از كوه بيرون آمد. هر چه هم سفارش كرد كارش نداشته باشيد معجزه و ناقةالله است خيلي هم قشنگ ميگفت داستان را. مردم، عوام توجه نكردند و ريختند اين شتر ۵۰۰ درهمي را كشتند بعد عذاب آمد و همه را عذاب گرفت «فعقروها فدم دم عليهم» آمد پايين گفتند چه كسي گفته اين شتر ۵۰۰ درهم بوده چه كسي؟ اصلاً آن زمان قيمت گذاشت همين يك كلمه از دهنش در رفت (۵۰۰ درهم) يكي از همان پايين منبرش داد زد (مُقَوَّمٌ ناقه؛ شتر قيمت گذار) آمد برود خانه يكي از پشت سرش گفت مقوم ناقه رفت به محل كارش ديد يك كاغذ روي ميزش گذاشتهاند و نوشتهاند مقوم ناقه توي شهر پيچيد بطوري كه بهش ميگفتند مقوم ناقه به پدرش نامه نوشت من را از اينجا بردار من ديگر نميتوانم اينجا خطبه جمعه بخوانم همةشهر من را مسخره ميكنند ميگويند مقوم ناقه يعني يك كلمه باعث شد از يك شهر خوب شما همين الآن بعضي از دوستان ما به خاطر يك بلوتوث محروم شدهاند از سخنرانيشان در سيما، صدا، در همة جا چرا هواست را جمع نمي كني چرا انسان دقت نكند وقتي آدم يك چيزي را نميداند مخصوصاً اين مهم است بعضي از عزيزان ميشناسم خود من گاهي وقتها جايي كه ميخواهم بروم صحبت بكنم به آن مسئول مربوطه مثلاً خانة جوان يا يك وقتي با آقاي ناظمي اردكاني رئيس ثبت احوال گفتم آمار طلاق چقدر است به من بگوييد در قم، در تهران، آمار اهل سنت، شيعه، زاد و ولد، انسان هوايي يك چيزي را بپراند.
لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ ببينيد آقايان عزيز سروران معزم منبر عرصة علم و آگاهي و آگاهي دادن است عرصة اقرار به جهل نيست عرصة اين نيست كه افراد اصلاً گاهي مقايسه ميكنند ميگويند آقا مدرس و منبري است ميخواهند تحقيق بكنند ميگويند حرف منبري است اين نيست منبر؛ مرحوم فلسفي منبر ميرفتند آيتالله العظمي وحيد منبر ميرفتند بزرگان ما لذا يك منبري بايد آگاهي كامل داشته باشد اگر واقعاً قضا و قدر براي خودتان حل نشده واردش نشويد اگر كنه بحث علم امام را نميدانيد وارد نشويد.
اگر ميتوانيداثبات بكند شبههاي را كه در توسل است وارد نشويد رو به منابر اخلاقي بياوريد چرا كه منابر اخلاقي بارش كمتر است. منابر كلامي و اعتقادي سختتر است.
خدا رحمت كند آيت الله فاضل را به من ميگفت آقاي رفيعي براي منبر مطالعه نكن همةجوانب را مطالعه بكن، نگو، من ميخواهم براي ۵۰ نفر حرف بزنم يك آيه كافي است همة تفسيرها را ولو ۲۰ درصدش را براي مردم بگويي ببين اين آگاهانه سخن گفتن خيلي مهم است.
۲. مستدل سخن بگوييد
قرآن ميفرمايد مستدل سخن بگوييد « قولاً سديداً » سديد از سد ميآيد. علامه طباطبايي نوشته قول سديد قولي است كه پشتوانه دارد و محكم است. آنهم نه پشتوانه ضعيف و دم دستي يك آقاي بزرگواري كه مقتل نوشته و بنده برايش خيلي ارادت دارم به خودشان هم عرض كردم مؤمن، متدين، خوش قلم، دهها جلد كتاب دارند يك وقت در حرم شاه عبدالعظيم حسني ديدم اظهار محبت كردم گفتم اين مقتلي كه شما دادهايد بيرون خوب شذوذاتي تو اين داريد مثلاً نوشتهايد سر علياصغر(ع) را از بدن جدا كردند بالاي نيزه كردند خوب مردم گريه ميكنند ولي بيني و بين الله اين را كجا نوشته از كجا در ميآوري شما نوشتهايد وقتي به مداح ميگويم چرا ميخواني ميگويد كتاب فلان آيت الله فلان نوشته گفتند آخر اينها خيلي خبيث هستند از اين غلطها ميكنند. آخه اين كه نشد سند.
مداح محترم روضه خواند متأسفانه پخش هم ميشد و جمعيت زيادي هم بود من اين روضه را خودم پيش مقام معظم رهبري خواندهام منتها من اين طور نخواندم گفت كه در مجلس ابن زياد، رباب بلند شد سر علي اصغر(ع) را به سينه چسبانيد گريه كرد اشك ريخت من بعدش به مداح زنگ زدم گفتم قربان جدت اين روضه را خوشبختانه بعد از من هم خواندي ۲ شب قبل من در بيت رهبري خوانده بودم خوارزمي نقل كرده منابع معتبر ديگر نوشتهاند دانشنامه امام حسين(ع) آمده كه رباب در مجلس ابن زياد بلند شد سر ابي عبدالله(ع) را برداشت به سينه چسبانيد «يا قُرَّةُ عَيْنِي وَ ثَمَرَةُ فُؤَادِي» بعد هم رو كرد گفت نزن من نبودم ولي شنيدهام پيامبر اين لبها را ميبوسيده اين را پيش آقا خوانديم كتابها هم نوشته كجا نوشته سر علي اصغر(ع) تو از چي دو تا دروغ درست كردي اول بايد سر جدا شده باشد و بعد... اينها كه ميشود خوب بالاخره مردم هم امروز متوجه هستند مستدل به معناي مراجعه به منابع كهن و قابل اعتماد من امروز خدمت آقاي ري شهري عرض كردم گفتم مجموعه شما خيلي زحمت كشيده مرتب دارند حديثها را درست ميكند و چاپ ميكنند ولي يك كار را درش كوتاهي كرديم و شما هم بايد درش كوتاهي كرديم و شما هم بايد درش سرمايهگذاري بكنيد ايشان گفت كي جرأت ميكند اين كار را بكند گفتم يكي بايد اين جرأت را بكند بالاخره بدون ترديد منابع روايي ما مشتمل بر بعضي اخبار فاقد اعتبار است.
حالا در كافي تعدادش خيلي كم اما در منابع تفسيري مطالبي است منابع تاريخي خوب كسي بايد جرأت كند حداقل براي جمعهاي خصوصي به ايشان عرض كردم نميگويم الموضوعات[۵] بنويسيم مثل ابن جوزي، سلسلة احاديث ضعيفه[۶] ۲۰ جلد مثل الباني كه مال اهل سنت است.
ولي بالأخره مجلسي جرأت كرده در مرآت العقول[۷]، كافي را آنجايي كه لازم بوده نظراتش را گفته.
چرا ما اجازه ميدهيم هر كسي حديث را بخواند هر كسي آيه را بگويد هر كس بدون اطلاع از مباني كار بدون اطلاع از پيشينههاي كار. شوخي نيست منبر.
شما وقتي ميآييد روي منبر يك آيهاي را تأويلش را ميگوييد بدون اينكه با تفسيرش آشنا باشيد بدون اينكه مقدمات علم رجال، درايه، فقه الحديث ـ چرا در حوزههاي ما فقه الحديث كار نميشود ـ معلوم است ادبياتش را هم كه درست بخواني كه گاهي بعضي غلط ميخوانند تبيين حديث تبيين نادرست ميشود. نميشود به هر كتاب تاريخي اعتماد كرد.
كتاب تاريخي سلمان رشدي قصهاش را از كجا درآورد از تاريخ طبري درآورد سلمان رشدي مگر غير از قصة غرانيق يا قرانيق[۸] طبري اين قصه را ساخت.
۳ـ عادلانه سخن بگوييد
قرآن كريم ميفرمايد: « وَ إِذا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا؛[۹] سخن عادلانه باشد.
جبههگيري دَرَش نباشد اگر توي عرصة سياسي وارد ميشود توي عرصة مذهبي وارد ميشوي قرآن كريم راجب اهل كتاب آنجاهايي كه لازم است تأييد مي كند « قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا إِلى كَلِمَةٍ سَواءٍ؛[۱۰] يك جاهايي ميگويد اين كار درست است، اين كار مثلاً فرض بفرماييد نقد ميكند. نميشود علي الاطلاق نقد بكنيم، كار وهابيت را، كار مذاهب ديگر و جناحهاي مخالفمان را اين ضرورت دارد كه سخت عادلانه باشد.
۴ـ نيكو سخن بگوييد.
قرآن كريم ميفرمايد: «وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً؛[۱۱] نيكو سخن بگوييد. بار ادبي قرآن را ببينيد چه قدر از الفاظ زيبا و از كلمات حساب شده استفاده ميكند براي تبيين مطالب همين تعبير در قرآن آمده « وَ هُدُوا إِلَى الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَ هُدُوا إِلى صِراطِ الْحَميد؛[۱۲] پاكيزه. سخنان پاكيزه استفاده يشود اين بخش اول عرايضم تمام.
دوستان عزيزم قبل از اينكه سؤالات شما بيايد براي تهيه يك منبر خوب ببينيد ۲ جور ميشود محتوا آماده كرد:
۱. متن محور
۲. موضوع محور
اگر اين ۲ تا را اول آماده كرديم بعد شيوه آماده كردن محتوا را ميگويم من مثال ميزنم ديروز جلسهاي داشتيم با دوستان هيئت رزمندگان كه دعاي ندبه را صبحهاي جمعه پخش ميكنند احساس كردم برنامه يك كم اُفت كرده است. به جمكران هم اين را گفتم شب چهارشنبه من را دعوت ميكنند من هر چه بلدم را ميگويم هفتة ديگر هم يكي ديگه ميآيد همين را ميگويد هفته ديگر... .
تكرار در تكرارصبحهاي جمعه برنامه سياست تدوين شدهاي درش نيست شما به خطيب موضوع نميدهيد، فقط جمعيت برايتان مهم است بياييد موضوع بدهيم. گفتند بسم الله شما بدهيد گفتم: باشه. امسال ميگويم ۳۸ تا أين در دعاي ندبه است آدرس و كد است امام زمان (عج) براي چه ميآيد وقتي كسي آدرس بيمارستان را ميپرسد معلوم است ميخواهد برود دكتر. وقتي ميگويد نانوايي كجاست؟ نان ميخواهد. شما ميگوييد أَيْنَ مُبِيدُ أَهْلِ الْفُسُوقِ وَ الْعِصْيَانِ وَ الطُّغْيَانِ، أَيْنَ مُعِزُّ الْأَوْلِيَاءِ وَ مُذِلُّ الْأَعْدَاءِ، أَيْنَ مُحْيِي مَعَالِمِ الدِّينِ، آقا بحث ما تبيين أينهاي دعاي ندبه است. ۳۸ تا است براي ۳۸ هفته بَسْ است.
يك هفته اين را بحث ميكنيم: أَيْنَ مُحْيِي مَعَالِمِ الدِّينِ، مَعَالِمِ الدِّينِ چيست؟ چه چيزي را امام زمان (عج) ميخواهد زنده بكند ما چه كنيم كمك به احياي معالم الدين وقتي در دعاي ندبه ميگويي أَيْنَ مُعِزُّ الْأَوْلِيَاءِ، چه كنيم اولياي خدا عزيز شوند. مُذِلُّ الْأَعْدَاءِ، چه كنيم دشمن خوار شود. اين را ميگويند متن محور.
الآن ماه رمضان در پيش است شما خطبه متقين را ميخواهيد بحث بكنيد خيلي هم عالي است ۱۱۰ تا صفت امير المؤمنين(ع) در بارة متقين گفته: بسم الله الرحمن الرحيم. المتقون چنين چنان مَلْبَسُهُمُ الِاقْتِصَادُ،[۱۳] راجب ميانهروي صحبت ميكنيد. «وَ مَشْيُهُمُ التَّوَاضُعُ؛ راجب تواضع صحبت ميكنيد». «مَنْطِقُهُمُ الصَّوَابُ؛ متنوع و در عين حال متن محور.
مقام معظم رهبري به خود من فرمودند من منبرهاي متن محور را دوست دارم.
آقا مشخص است اين آقا اين ماه رمضان بحثش خطبة متقين، نامه ۳۱ نهج البلاغه است كه بيش از ۱۰۰ توصيه به امام حسن(ع) دارد تفسير سورة حجرات. من الآن نميگويم چگونه محتوا درست كنيد دارم موضوع ميگويم.
لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ؛[۱۴] يك روز بحث
لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً؛[۱۵] يك روز بحث
اجْتَنِبُوا كَثيراً مِنَ الظَّنِّ؛[۱۶] يك روز بحث؛ اينها را ميگويم منبرهاي متن محور كم له من نظير سوره مباركه حديد هر سورهاي از قرآن متنهاي حديثي رساله حقوقي امام سجاد (ع) خودم يك ماه رمضان دعاي جوشن كبير را شرح كردم متن دعاهايي كه هست متن دعاي كميل.
دوم: موضوع محور
موضوع را دو جور برايش محتوا ميسازيم كوتاه و بلند ما بنا داريم امسال ماه رمضات راجب فرض بفرماييد رشد و ترقي صحيت بكنيد يا راههاي كسب آرامش كه در صدا و سيما شروع كرديم بحثش را و ۵۰ هفته قرار است ادامه داشته باشد.
مثال ميزنم: امسال ماه رمضان يك مقدمهاي، بسم الله الرحمن الرحيم يكي از نعمتهاي خداي آرامش و امنيت، اطمينان سكينه است مردم خيلي اظهار ناآرامي ميكنند با اينكه وضعشان هم خوب است. آسايش هم فراوان است افسردگي، اضطراب مراجعه به مشاروه چه كنيم آرام باشيم بيشترين فروش كتابها مربوط به همين موضوع آرامش موفقيت كاهش استرس. ما ميخواهيم از قرآن و روايات براي شما يك ماه راجب ايت موضوع صحبت بكنيم اين شد موضوع. موضوع شما شد آرامش.
حالا محتوايش را چگونه درست بكنم عرض ميكنم پس اولين نكتهاي كه بايد در تبليغ دقت بكنيم موضوع است.
بنده مثلاً آمدهام ويژگيهاي اصحاب اباعبدالله را يك دهه محرم بحث كردهام اين ميشود موضوع محور، متن محور نيست يك جا آمدهام خطبه شب عاشورا را بحث كردهام اين ميشود متن محور سال گذشته در مدرسه آيتالله العظمي گلپايگاني شرح دعاي امام زمان اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا تَوْفِيقَ الطَّاعَةِ، يك روز ـ بُعْدَ الْمَعْصِيَةِ، يك روز ـ عِرْفَانَ الْحُرْمَةِ، يك روز اين ميشود متن محور. شرح سخنان پيغمبر به اباذر، عبدالله بن مسعود، شرح خطبة ۸۷ نهج البلاغه اينها را بنده گفتهام سوره لقمان و حجرات.
موضوع محور: سال گذشته بنده سبك زندگي امام حسين (ع) را گفتهام يك سال ويژگيهاي ياران امام حسين(ع).
امّا نحوة ساختن محتوا من خودم روش خودم را ميگويم شايد بعضيها اين روش را نپسندند (ما روي منبر مينشينم و هر چه يادمان آمد ميگوييم) شيوة من براي هر منبري وقتي موضوع مشخص شدن مثلاً آرامش است ميخواهم يك جلسه صحبت بكنم يا يك ماه من براي يك ماه برنامهريزي ميكنم امكان دارد چكيدهاش را يك شب، يك جلسه هم بگوي. اول ميروم، ميگردم واژههاي معادل آرامش در عربي چيست؟ يكي: سكينه، يكي: اطمينان، يكي: امنيت، بعد ميروم ببينم در قرآن راجب اينها چه چيزي آمده معجم، مفهرس را باز ميكنم أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها[۱۷] ازدواج باعث آرامش؛ شب: سَكَنَتْ (باعث آرامش) اطمينان: أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب[۱۸]؛ امنيت: أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ[۱۹] قريهاي كه آمن: مطمئنه أُولئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ[۲۰] آياتش را نوشتيم برويم توي روايات شما يك سيدي جامعالاحاديث داشته باشيد يك جستجو بزنيد، ميآيد من الآن امشب در حرم ميخواهم تفسير سوره القارعه را بگويم بسم الله الرحمن الرحيم الْقارِعَةُ * مَا الْقارِعَةُ[۲۱] چند تا تفسير ديدهام الميزان، مجمع البيان، تبيان، نمونه بحثم را هم نوشتهام و آماده است. رسيدم به اينجا كه فَأَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوازينُهُ * فَهُوَ في عيشَةٍ راضِيَةٍ[۲۲] من براي مردم بايد يك جوري صحبت بكنم كه مردم استفادة عمومي ببرند تفسير براي خواص گفتن كه كاري ندارد مردم سخت است فكر كردم گفتم چه چيزهايي پرونده ما را روز قيامت سنگين ميكند أَثْقَلُ شَيْءٍ فِي الْمِيزَانِ چيست؟ چه چيزهايي پرونده ما را سبك ميكند؟ «فَأَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوازينُهُ * فَهُوَ في عيشَةٍ راضِيَةٍ * وَ أَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوازينُهُ * فَأُمُّهُ هاوِيَةٌ»[۲۳] رفتم جامع الاحاديث فقط بحار الأنوار را ديدم زدم كلمة أثقل ۷ ـ ۸ تا روايت پيدا كردم نميخواهم بخوانم وقت نيست مثلاً روايت پيدا كردم «مَا فِي الْمِيزَانِ شَيْءٌ أَثْقَلَ مِنَ الصَّلَاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ»[۲۴]؛ «مَا مِنْ شَيْءٍ أَثْقَلَ فِي الْمِيزَانِ مِنْ خُلُقٍ حَسَنٍ»[۲۵] يكي: درود بر پيامبر. يكي: خوش اخلاقي. خوب اين دستهبنديها را از روايت ميگردم و درست ميكنم مَنْ كَانَ ظَاهِرُهُ أَرْجَحَ مِنْ بَاطِنِهِ خَفَ مِيزَانُهُ وَ مَنْ كَانَ بَاطِنُهُ أَرْجَحَ مِنْ ظَاهِرِهِ ثَقُلَ مِيزَانُهُ[۲۶] عوامل خفت ميزان، عوامل ثقل ميزان را پيدا كردهام تنظيم كردهام امشب براي مردم ميخوانم. پس شما: ۱ـ آيات ۲ـ روايات را تنظيم ميكنيد برف انبار كردن آيات و روايات در منبر خوب نيست. من پشت سر هم آيه بخوانم آن براي تفسير آيتالله جوادي است و خوب هم هست بايد هم همينطور بگويد؛ ولي روي منبر مردم نميكشند آنقدر گوشت بريزيد توي اين قابلمه كه نپزد يك دو تا آيه يك آيه، يك روايت كافي است بيا بگرد براي اين تاريخ پيدا كن يعني محتواي منبر شما آيه روايت تاريخ حداكثر ۶۰ درصد ۴۰ درصد هم تبيين و بيان خودت كه چگونه اينها را با همديگر تنظيم و ارائه بدهي يك جلد تفسير بليغ ما زير چاپ خواهد رفت و قبل از ماه رمضان بيرون ميآيد كه اين تفسير بليغ با آقاي قرائتي هم عرض كردم و خيلي استقبال كرد با تمام تفاسير متفاوت است همين تفسيري كه محرم گفتيمجلد يك را نوشتيم نحوة استفادة نكات تبليغي از تفسير قرآن يعني ما گفتهايم چه جور ميشود از عَمَّ يتسائلون نكات تبليغي را گفت غير از تفسير نور است آقاي قرائتي در نور نكته، نكته، گفته رد شده؛ ولي من در اين تفسير داستان، حديث، نكات، يعني هر آيهاي آوردهام تفسير هم كرديم ولي بعد نكات تبليغياش را هم گفتهام كه تفسيرهاي ديگر ندارد.
ساخت محتوا
محتوايي كه ميسازيم اگر، چه متن محور و چه موضوع محور باشد شيوة ساختن، روش ريخت شناسي (به قول امروزيها در پاياننامه) اين است يك آقايي به من ميگفت منبرهاي شما مثلِ تدوين رساله است. گفتم: بلي. من اعتقادم اين است ممكن است همين سؤال را از آقاي زيد بپرسيد بگويد اين روش نه از آقاي ديگري بپرسيد بگويد: نه. من روش خودم را براي شما عرض ميكنم، روشي كه جواب داده است. نتيجه گرفتهايم جاهاي مختلفي هم فقط ليبل بحث را بالا پايين كرديم اگر بيت بوده يك مقدار فيتيلهاش را آورديم بالا اگر دانشگاه بوده علمي كرديم اگر در جمع معمولي بوده سطحش را آورديم پايين.
اين بحث بايد قابليت انبساط و انقباض داشته باشد اين روش محتواسازي است كه ابتدا موضوع را مي نويسيم يا متن را فرق نميكند ذيلش آيات و روايات و تفاسير البته اگر مبتدي هستيد و كار را سوار نيستيد يك مدتي خودتان آثار را ببينيد به عنوان مثال پاياننامههاي موضوعي در همين حوزه صدها پايان نامه دارد خاك ميخورد آقا پاياننامه گرفته توفيق در قرآن و روايت يك راهنما هم بالاي سرش بوده فصلبندي كرده عوامل توفيق، موانع توفيق اقسام توفيق اين پاياننامه را بگيريد موادش را بياوريد بيرون با تاريخ قاطيش كنيد ميشود منبر. «عمل صالح در قرآن و حديث» «تبيين خطبه فدك حضرت زهرا (س)» «تبيين معارف دعاي عرفه» يكي هم كتابهاي دستهبندي شده مثل آثار آيتالله مكارم «اخلاق در قرآن» «اخلاق در نهج البلاغه» و افرادي كه كتاب را با رويكردي قرآني و حديثي نوشتهاند البته تاريخ ندارد بايد خودتان بياميزيد اين شيوه ميشود كه ميشود يك منبر خوب را ارائه داد.
بخش سوم كه تاريخ گفتم اين خيلي مهم است در تاريخ تبحر ميخواهد بگردي تاريخ منطبق با اين موضوع را پيدا بكني يعني وقتي شما در اول ماه رمضان اين آيه را ميخوانيد بسم الله الرحمن الرحيم يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَميعٌ عَليم[۲۷] ميخواهيد اين آيه را توضيح بدهيد اين آيه ميگويد از خدا و پيغمبر جلو نيفتيد گفتم آن ۴۰ درصد را خودتان قاطي كنيد اگر از خدا و پيغمبر جلو افتاديد خطر آفرين است. اگر از خدا و پيغمبر جلو افتاديد دچار اضمحلال ميشويد چه جوري آدم از پيغمبر و خدا جلو ميافتد ۳ جور:
۱ـ در رفتار: خدا و پيغمبر گفتند يك رفتاري را نكنيد من بگويم نه؛ انجام بدهيد. ميگويد بابا وسواس نورز، شما وسواس به خرج بده. ميگويد با ۷۵۰ گرم وضو بگير شما ميخواهيد با ۳ كيلوگرم وضو بگيريد.
۲ـ در احكام: يك حكمي از خودت ميگذاري كه خدا و پيغمبر بيان نكرده، سليقهاي از خودت ميگذاري.
۳ـ در اعتقادات و باورها
گاهي تقدم رفتاري، سليقهاي، اعتقادي است.
اين داستان ميخواهد بلافاصله رسول خدا رفت براي فتح مكه ماه رمضان بود چون مسافر بود روزهاش را باز كرد عدهاي گفتند ما اين كار را نميكنيم روزيمان حيف است فَسَمَّاهُمْ رَسُولُ اللَّهِ (ص) الْعُصَاةَ[۲۸] به اينها گفت عُصَاةَ اينها از پيغمبر جلو افتادند لشكر اسامه را آماده كرد عدهاي نرفتند امير المؤمنين (ع)را جانشين كرد عدهاي نپذيرفتند اينها ميشود تقدم از خدا و پيغمبر يعني تا اين قصهها و داستانها نباشد بحث جا نميافتد و گشتن و يافتن داستان مطابق با موضوع هنر ميخواند بنده گاهي همه را آماده ميكنم ولي براي تاريخ ۲ ساعت معطل ميشوم نداريم كتابهايي كه موضوعي كار كردهاند آنقدر بايد بگردي تا يكي را پيدا بكني كه به بحث شما بخورد البته اگر وقت داشته باشيد تاريخ را در دفترهايتان بنويسيد و در زيرش محلهاي استفادهاش را هم ذكر بكنيد.
مثلاً يك داستان را بنويسيد و در ذيلش بنويسيد كه در ۴ جا ميشود استفاده كرد مثلاً به درد صبر، امانتداري و ... اگر اينچنين دفتري داشتيد وقتي موضوع آماده ميكنيد روزد مي توانيد منطبق بكنيد موضوع را با محتوا.
نكته ديگر: نحوة ارائه است
خيلي از دوستان مواد خوبي دارند و آش هم خوب ميپزند ولي در عين حال مخاطبشان جذب نميشود محتواسازي امورز سخت نيست چون كتاب، پاپاننامه منبرهاي مكتوب (گرچه من با مراجعه به منبرهاي مكتوب مخالف هستم) ما اين گفتار رفيع را كه نوشتهايم براي همين نوشتيم كه شيوه محتواسازي به دوستان ياد بدهيم ولي ۱۰ برابر اين مجموعه سخنرانيهاي ما را كه آقاي حسيني نوشته چاپ شده و فروش رفته يعني اين كتاب گفتار رفيع ۲ تا چاپ خورد ولي مجموعه سخنرانيها ۱۰ تا چاپ خورد معلوم ميشود كه منبر آماده را بيشتر دوستان دنبالش هستند.
من خدمت مقام معظم رهبر هم آن دو جلد گفتار را بردم و به ايشان عرض كردم كه به اين منظور نوشتهام كه طلبهها و دوستان كه منبر ميخواهند بروند شيوة ساختن منبر را بلد باشند نه منبر از اول تا آخر آماده را چون اگر آدم در منبر مقلد باشد فايده ندارد پيشرفت نميكند در جا ميزند.
نكته آخر
نكته آخر اين است كه ارائه محتوا را بايد با نگاه به مخاطب درست كني، ببيني مخاطب چقدر زمينه پذيرش درش است گاهي اصلاً خطبه نبايد خواند ۱۰ دقيقه وقت دادهاند در دانشگاه يا در دبيرسان جوانها ايستادهاند حوصله هم ندارند بسم الله الرحمن الرحيم (گاهي وقتها پيغمبر خدا اينطور ميكرد) ألا أخبركم بأشبهكم بي؟[۲۹] سؤالي شروع ميكرد. بگويم كي به من خيلي شباهت دارد؟ آقاي سيد حسين تقوي كتابي نوشته به نامه خطابههاي پيامبر كه هم از شيعه و هم از سني جمع كرده خطبة جمعهاش را ببينيد. خطبه مسجد خيف[۳۰] را ببينيد خطبه منا و عرفات، خطبه غدير را ببينيد. نگاه ميكرد در مسجد خيف خطبهاش ۴ خط است، در نماز جمعة اولش خطبهاش يك صفحه است در مجمعالبيان ذيل سوره جمعه آمده. خطبه غدير مفصل است. سخن پيغمبر به مخاطب گاهي ۵ ـ ۱۰ صفحه است عبدالله بن مسعود پيغمبر باهاش ۵ صفحه صحبت كرد اما گاهي فرموده احْفَظْ لِسَانَكَ[۳۱] همين لَا تَغْضَبْ[۳۲].
سيره تبليغي پيامبر از ما زير چاپ است اين را بنده ۵ ـ ۶ سال است كه مشغولم ولي امسال تمام شد. جامعة المصطفي چاپ ميكند. من در آنجا روش تبليغي پيامبر را آوردهام كه چي بود، چه توصيههايي ميكرد به مبلغينش ميفرمود كوتاه صبحت بكنيد (يَسِّر: آسان بگيريد) (لا تعسر: سخت نگيريد) (بَشِّر: بشارت بدهيد) (لا تنفر)[۳۳] همة اينها را من آوردهام در جلد ۱۶ بحار الأنوار مرحوم مجلسي آورده است. علامه طباطبايي در سنن النبي آورده است.
نگاه به مخاطبتان بكنيد گاهي بايد با يك شعر گاهي با يك آيه گاهي با يك تاريخ نحوة ارائه مطلب، بله، شب ۲۱ رمضان در مشهد مقدس جمعيت زيادي هم براي منبر آمده تكان هم نميخورد و ميخواهد تا ساعت ۲ نيمه شب هم اينجا باشد در اينجا بايد: بسم الله الرحمن الرحيم خطبه بخوان، آيه بخوان، مقدمه بگو، ترسيم موضع بكن اصلاً كار شما همين است ماه رمضان است و مسجد. جمعيت هم ظهر آمده، شب احياء هم هست مسجد اما يك وقت مدرسه، دانشگاه بين دو نماز است اين اشكال كار است كه خيليها توجه به اين نكته ندارند كه متن صحبت به گونهاي ارائه بشود ولو اينكه شما متن مفصلي تهيه كردهايد ولي به گونهاي ارائه بشود كه مخاطب را اغنا بكند ۲۰ روز پيش تهران جلسهاي دعوت كردند من متن سخنراني آماده كردم، رفتم بعد فهميدم جمع نانواهاي تهران است كارگران نانوايي. ديدم اين متن كه من تهيه كردهام به درد اينها نميخورد جواب نميدهد (يك ربع منبر بود) هي فكر كردم، فكر كردم يك مرتبه حديثي از رسول خدا يادم آمد گفتم شخصي آمد پيش پيغمبر خدا عرض كرد جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِيِّ ص فَقَالَ عَلِّمْنِي عَمَلًا يُحِبُّنِي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ يُحِبُّنِي الْمَخْلُوقُونَ وَ يُثْرِي اللَّهُ مَالِي وَ يُصِحُّ بَدَنِي وَ يُطِيلُ عُمُرِي وَ يَحْشُرُنِي مَعَكَ[۳۴] يك كاري به من ياد بده كه ۶ تا اثر داشته باشد ۱ـ خدا دوستم داشته باشد. ۲ـ مردم دوستم داشته باشند. ۳ـ مالم زياد شود. ۴ـ عمرم طولاني شود. ۵ـ بدنم سالم باشد. ۶ـ بهشت هم با شما محشور شوم و با شما همسايه باشم. همة توجّها جلي شد كه (عجب آدم زرنگي بوده) گفتم از اينها بيشتر سراغ داريد هم خدا، مردم دوستتان دارند هم پول زياد شود هم عمرت زياد شود و هم بدن سالم و هم بهشت همسايه رسول الله باشيد گفتم رسول خدا از آن زرنگتر بود يك نگاهي كرد گفت نميشود يك عمل با ۶ اثر نميشود «هَذِهِ سِتُ خِصَالٍ تَحْتَاجُ إِلَى سِتِ خِصَالٍ» حضرت فرمودند: اينها ۶ تا احتياج است ۶ تا كار لازم دارد ۶ چيز ميخواهي ۶ تا كار بايد انجام بدهي.
من يك عملي سراغ ندارم كه بگويم انجام بدهي كه اين ۶ تا نتيجه را داشته باشد يك مقدار فكر كرد گفت آقا عيب ندارد قبول است. خوب، مخاطب خوب آمد در مُشت من. گفتم: حالا گوش بدهيد فرمود: « إِذَا أَرَدْتَ أَنْ يُحِبَّكَ اللَّهُ فَخَفْهُ وَ اتَّقِهِ» ميخواهي دوستت داشته باشد تقوا داشته باش. بابا، معلم كدام بچه، شاگرد را دوست دارد به حرفش گوش بدهد شما نانواها كدام كارگر را دوست داريت برايش بگويي ۶ صبح بيا، ۶ صبح ميآيد. ميگويي ۷ بيا، ميآيد. ميگويي نان خوب بپز، خوب ميپزد. اينها را ديگر بايد از خودت بيان بكني. خدا ميداند من اين منبر را قبلاً رويش فكر نكردهام حديثش را بلد بودم گفتم: « إِذَا أَرَدْتَ أَنْ يُحِبَّكَ الْمَخْلُوقُونَ فَأَحْسِنْ إِلَيْهِمْ وَ ارْفُضْ مَا فِي أَيْدِيهِمْ» فرمود ميخواهي مردم دوست داشته باشند دو تا كار بكن (حالا شما اين حديث را ۶ شب ميتواني منبر بروي عيب ندارد من در يك شب گفتم چون يك جلسه بود) به مردم احسان بكن، پشت سر مردم هم صفحه نگذار به خدا همة مردم دوستان دارند ميخواهد برود مسافرت اُوه! با اين برويم هم خوش اخلاق است، هم دست به جيب است و هم پشت سر ما حرف نميزند. اما بعضيها بگوييد برويم با خانواده ميگويد آه! اين هم بد اخلاق است و هم پول خرج نميكند هم بعداًپشت سر ما حرف ميزند، من با اين نميآيم. ببينيد اينها ملموس است به ذهن مردم.
ما را دعوت كردند براي پارك بانهاي قم صحبت بكنيم. مأمورهاي شهرداري كه كوچهها را جارو ميكنند ۲ ـ ۳ هزار نفر در ورزشگاه حيدريات ببينيد من نميتوانم مخاطبم را الآن با يك بحث فرض بفرماييد تئوري صرف اداره بكنم رفتم كتاب آيتالله جوادي را نگاه كردم (مفاتيح الحياة) رواياتي را كه در ثواب از سر راه مردم خار برداشتن گفتم رسول خدا (ص) فرمود: اگر كسي يك كلوخي را از سر راه مردم بردارد معادل قرائت ۴۰۰ تا آيه است گفتم امام سجاد (ع) سوار مركب بود پياده شد يك كلوخ سر راه مردم بود پياده شد برداشت به گوشهاي انداخت فرمود به همين ندازه شايد ما بهشتي بشويم گفتم، گفتم بعد هم شهردار زنگ زد از من گرفت گفت در شهر نصب بكنيم بعد هم مثال زدهم شماها توفيق داريد نصف شب كوچه جارو بزنيد خوب، ماه رجب هم كه هست وضو داشته باش همينطور كه جارو ميزي سوره توحيد را هم بخوان اگر شهردار اجازه ميدهد شهردار از لاي جمعيت گفت كه شرعاً من اجازه ميدهم به اندازه ۱۰ دقيقه در يك گوشه تميز نماز شبت را هم بخوان اگر اجازه نميدهد در همان حال جارو كردن نمازت را بخوان ببينيد براي پاركبان بايد اين را گفت در جمع آن نانواها آن را گفت پس اين خيلي مهم است كه ما مخاطب را در نظر بگيريم ما گاهي دعوت ميشويم دانشگاه، شريف، بهشتي، دو هفته، سه هفتهاي يك بار اصلاً پذيرش نيست ما را ميشناسند يك مقدار گوش ميدهند اگر آخوند ناشناس باشد هنوز بيايند پاي سخنرانيش خوب حال جمع شدند با آن استادهايي كه گاهاً بدبيني در ذهنها ايجاد كردهاند اينجا كاملاً فضاي بحث بايد علمي بشود يعني بداند كه اين آخوند هم ميتواند در اين فضا وارد بشود. علمي بحث بكند اينها نكاتي است كه بنده راجب تبليغ به ذهنم رسيد يك مبلغ خوب ۱ـ موضوع خوب دارد ۲ـ مخاطب شناس خوبي است ۳ـ محتواي خوب آماده ميكند ۴ـ محتواي خوب را خوب ارائه ميدهد. براي مقتل و روضه هم بحث مستقلي ميخواهد كه نميرسيم بنده به همين ميزان اكتفا ميكنم.
سخنرانی حجت الاسلام شریفی درمراسم سالگردشادروان علی نیکپور مورخه 95/3/14
موضوع :ویژگی متقین دربیان امام علی (ع) قال علی (ع)لتقوی اربع الخوف من الجلیل والعمل بالتنزیل والقناعت بالقلیل والاستعداد لیوم الرحیل معمولا در قران وبیان بزر گان اوصاف اشخاص واقشار واصناف ذکر شده است مثل عباد ,زهاد , عقلا ؛ متقین ودر این بیان هم ویژگی اهل تقوی بیان شده است . ااول خوف از خدا منظور از خوف برای خداوند چیست ؟لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَنِي ما أَنَا بِباسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ إِنِّي أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمِينَ « سوره المائدة، آيه 28 (هابيل به برادرش قابيل گفت:) اگر تو براى كشتن من دستت را به سويم دراز كنى، من هرگز براى كشتن تو دستم را دراز نخواهم كرد، زيرا من از خداوند، پروردگار جهانيان بيم دارم.2- آنچه ارزش دارد، نكشتن بر اساس خوف از خداست، نه به خاطر ناتوانى و سستى. «إِنِّي أَخافُ اللَّهَ»3- تقوا و خداترسى، عامل بازدارندهى از گناه و تعدّى در حساسترين حالات است. «إِنِّي أَخافُ اللَّهَ»4- خوف از خداوند، يكى از آثار ايمان به ربوبيّت همه جانبه اوست. «إِنِّي أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمِينَ»دوم عمل به دستورات قرآن کریمقرآن مجيد با تأثير عظيمى كه در زندگى بشر و تحول تاريخ و مخصوصاً مسلمانان داشته است، امّا چنانكه شايسته و بايسته مقام قرآن بوده به آن توجّه نشده و در بين مردم مهجور مانده است و با آنكه خود قرآن فرمود: «وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ»* ما قرآن را براى پند گيرى سهل و آسان قرار داديم، باز عدهاى از مطالب قرآنى مورد فراموشى و بى توجهى قرار گرفته است، همانطور كه دربارهى امم سابقه در قرآن آمده است: «فَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ»قرآن مجيد از اوّل تا آخر پيام الهى براى بشر است و آگاهى و آشنايى با تمام پيام لازم است، خصوصاً پيامى كه از جانب خدا و مربوط به سعادت دنيوى و ابدى انسانها باشد كه تدبّر در تمام آيات و مطالب آن لازم است:«كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ مُبارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آياتِهِ وَ لِيَتَذَكَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ»
سوم قناعت قناعت. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: «كن قنعا تكن اشكر الناس» «مستدرک » قانع باش تا شاكرترين مردم باشى.
چهارم آمادگی برای مرگ
حديث داريم: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): «إِنْ أَرَدْتُمْ عَيْشَ السُّعَدَاءِ وَ مَوْتَ الشُّهَدَاءِ وَ النَّجَاهَ يَوْمَ الْحَشْرِ وَ الظِّلَّ يَوْمَ الْحَرُورِ وَ الْهُدَى يَوْمَ الضَّلَالَهِ فَادْرُسُوا الْقُرْآنَ فَإِنَّهُ كَلَامُ الرَّحْمَنِ وَ حِرْزٌ مِنَ الشَّيْطَانِ وَ رُجْحَانٌ فِى الْمِيزَانِ» (جامعالأخبار، ص 41) اگر مىخواهيد با سعادت زندگى كنيد. اگر مىخواهيد به درجه شهيد برسيد، زندگيتان باسعادت باشد و مرگتان، مرگ شهيد باشد. يعنى ثواب شهيد را داشته باشيد يا با شهدا باشيد، اگر مىخواهيد قيامتتان آباد باشد، مىخواهيد در آن داغى قيامت، در سايه زندگى كنيد به قرآن پناه ببريد
سخنرانی حجت الاسلام شریفی درمسجد علی ابن ابیطالب در مورخه95/3/13 بمناسبت سالگرد ارتحال حضرت امام خمی
قال رسول الله مَنِ اسْتَقْبَلَ الْعُلَمَاءَ فَقَدِ اسْتَقْبَلَنِي ، وَمَنْ زَارَ الْعُلَمَاءَ فَقَدْ زَارَنِي ، وَمَنْ جَالَسَ الْعُلَمَاءَ فَقَدْ جَالَسَنِي ، وَمَنْ جَالَسَنِي فَكَأَنَّمَا جَالَسَ رَبِّي .
موضوع :نگاهي به تحقق عجيب پيشبيني بزرگ امام خميني(ره)
علما در گسترش اسلام واحیا آن نقش مهم داشتند ازجمله اگر امروز ماشیعه هستیم بخاطر تلاش آنان است
علامه حلي پس از فوت محقق حلي در حالي که هنوز 28 سال از زندگيش گذشته بود، مرجعيت تقليد مردم را به عهده گرفت.
همزمان با اين اوضاع، در ايران سلطان محمد اولجايتو در نزديکي شهر ابهر، شهري به نام «سلطانيه» بنا کرد و در آنجا به سراسر کشور پهناور ايران حکمراني مي کرد. سلطان روزي عصباني شد و در حال عصبانيت زن خود را سه طلاقه کرد، ولي بعد پشيمان شد؛ لذا علماي اهل سنت را جمع کرد تا چاره اي بينديشند. تمام علماي اهل سنت حکم به عدم زوجيت داده، گفتند: بايد از همديگر جدا شويد[1]. يکي از علما که ناراحتي سلطان را مشاهده کرد، به او گفت: عالمي در حلّه زندگي مي کند که اين نوع طلاق را قبول ندارد. سلطان محمد پيکي را به حلّه فرستاد تا علامه را به ايران بياورند. پس از مدتي علامه حلّي به دربار سلطان محمد رفت و در جلسه اي با حضور علماي اهل سنت، با دلايل متقن ثابت کرد به اين دليل که دو شاهد هنگام اجراي طلاق حضور نداشته اند، طلاق باطل و زوجيت ثابت است. پس از اين جلسه، شاه که به قدرت علمي علاّمه حلّي پي برده بود، جلسه مناظره ميان علماي اهل سنت و علاّمه حلّي برگزار کرد که در نتيجه، علامه با دلايل متقن ولايت امام علي(عليه السلام) را به اثبات رساند. پس از اين جلسه، سلطان محمد شيعه شد و به سلطان محمد خدابنده مشهور گرديد. شاه دستور داد تشيع مذهب رسمي ايران باشد و نيز به نام دوازده امام خطبه خواند و دستور داد در تمام شهرهاي ايران، به نام ائمه سکه بزنند و سر در مساجد و اماکن متبرکه را به نام ائمه مزيّن کنند.
حضرت امام خميني(ره) داراي توان خاصي در پيشبينيهاي سياسي بود و برخي از وقايع آينده را را پيش از وقوع گوشزد نموده هشدار ميدا د.
پيش بيني حضرت امام(ره) در مورد بيداري اسلامي در منطقه و تحقق آن بود پيش بيني سقوط شوروي سابق توسط حضرت امام(ره) را نيز مطرح نمودند ، به نظر مي رسد در حال و هواي كنوني كه جرياني با ايجاد ترديد در صحت فرمايشات و پيش بيني هاي بزرگاني چون امام راحل(ره) و آيت الله بهجت و ولي امر مسلمين در نظر دارد اين پيش بيني ها را كم رنگ و غيرقابل اعتماد نشان دهد ، اين اشاره ي پرمعناي ولي امر مسلمين بسيار مهم و قابل تامل باشد. به بخشي از بيانات رهبر معظم انقلاب در 14 خرداد امسال دقت كنيم : امسال سالگرد امام با يك حادثه مهم ديگر نيز همراه و همزمان است و آن بيداري اسلاميست ، حادثه اي و حماسه اي كه امام بزرگوار ما انتظار آن را مي كشيدند ، آرزوي آن را داشتند و از آن خبر هم داده بودند ، پيش بيني مي كرد امام بزرگوار حركت بيداري ملتهاي مسلمان را و خداوند متعال تفضل فرمود اين پيش بيني به وقوع پيوست ، همچناني كه سقوط حكومت شوروي را پيش بيني كرد و خداي متعال آن را تحقق بخشيد. همانگونه كه مي بينيم ، حضرت امام خميني(ره) از معرفت و بينش سياسي خارق العاده اي برخوردار بود و ذهن و فكر باز و بيدارش همواره عمق رخدادها و وقايع سياسي را مي كاويد و تحليل هاي روشن ارائه مي داد و راه و روش هاي كارآمد تجويز مي كرد كه به نتيجه و ثمر مي نشست . همين شم و ژرف نگري سياسي موجب مي گشت كه آن پيشواي الهي داراي توان خاصي در پيش بيني هاي سياسي گردد و برخي از وقايع آينده را در سياست خارجي جهان اسلام پيش از وقوع گوشزد نمايد و هشدار دهد حضرت امام(ره) 1- امام راحل(ره) در سال 43 ، سربازان من در گهواره ها هستند! 2 - پيش بيني فرار شاه و عاقبت رژيم پهلوي 3- پيش بيني در مورد تشكيل حكومت اسلامي در ايران 4- پيش بيني در مورد عاقبت منتظري 5- پيش بيني در مورد رهبري امام خامنه اي(مدظله) 6- پيش بيني نابودي ماركسيسم و سقوط شوروي 7- پيش بيني حمله عراق به كويت 8- پيش بيني عاقبت ذلت بار براي سران مزدور 9- پيش بيني حركت مردم مصر و عاقبت حسني مبارك 10- پيش بيني وقوع بيداري اسلامي در منطقه 11- پيش بيني فروپاشي آمريكا از درون 12- پيش بيني فتح قدس و آزادي فلسطين 1- امام راحل(ره) در سال 43 ، سربازان به گواهي تاريخ خيل عظيم جوانان و نوجوانان نقش بسيار مهمي در به ثمر رسيدن و پيروزي انقلاب اسلامي داشته و چند سال بعد در 8 سال دفاع مقدس نيز نقشي بي نظير در حراست و پاسداري از انقلاب اسلامي ايفا نمودند ، در حالي كه امام عزيز اين مسئله و اين نسل انقلابي را از سال 43 پيش بيني كرده و آمدنشان را انتظار مي كشيدند و اينگونه بود كه ابتداي كار در پاسخ افرادي كه مي گفتند با كدام يار و ياور مي خواهيد پيروز شويد ، فرمودند :سربازان من در گهواره ها هستند! 2 - پيش بيني در مورد عاقبت رژيم پهلوي و فرار شاه نيم قرن پيش و در حالي كه خوش بين ترين افراد هم نمي توانستند در مخيله خود نابودي و فروپاشي حكومت مستبد و فرعوني شاه را تصور كنند ، امام راحل(ره) با پيش بيني سقوط و نابودي اين رژيم شيطاني حركت بزرگ خويش را آغاز كرد : ملت عزيز و پيرو حق امام عليه السلام (امام حسين)، با خون خود، سلسله ابليس پهلوي را در قبرستان تاريخ دفن مي نمايند و پرچم اسلام را در پهنه كشور بلكه كشورها، به اهتزاز درمي آورد.